محرومیت استانهای نفتخیز از منافع عمومی
فرهاد وفایی (کارشناس ورزش) عدم توسعه یافتگی استانهای صنعتی (نفت و گاز و پتروشیمی و سایر معادن)جنوب نظیر بوشهر، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و سایر استانهای خطه زاگرس مصداق بارز دست درازی دولتها در گرفتن و دست کوتاهش در دادن است. از سالی که اکتشاف نفت در خوزستان(مسجد سلیمان) آغاز شد تا زمانى که طرحهای توسعه گازی پارس جنوبی در بوشهر رقم خورده تا به امروز که با استقرار صنعت بزرگ پتروشیمی از خام فروشی عبور کردهایم هنوز استانهای میزبان این صنعت از بدیهیترین حقوقی که به نام مسئولیتهای اجتماعی، حق آلایندگی، اشتغال و… که باید به توسعه محیط پیرامونی کمک میکرد، عاجز مانده است. شهرت شهر اولینها(اکتشاف نفت در مسجد سلیمان)شهرت بامانرژی(بوشهر) و بام نفتی(گچساران) القابی است که به استانهای جنوبی اختصاص داده شده است اما شوربختانه در این استانها شاخص فقر و فلاکت با سود و درآمد این ابر شرکتها همخوانی ندارد. عمق محرومیت و عقب ماندگی تاریخی و افزایش لجام گسیخته آسیبهای اجتماعی خود شاهد این مدعاست. موضوع، مقولهای گسترده و کلان است و نمیتوان از صدر تا ذیل آن را در یک یادداشت جا داد، شاید آوردن نمونهای ملموس از نادیده گرفتن فضای پیرامونی توسط این ابرشرکتها و یا هلدینگها مخاطب را متوجه نقطه عطف این ناعدالتی یا سوء مدیریت کند. ورزش به خصوص رشته پرطرفدار فوتبال امروز مرزهای مشترک گسترده با اقتصاد و درآمدزایی و فرهنگ و جامعه پیدا کرده، که اگر نبود، همسایگان ما (کشورهای حوزه خلیج فارس)با فوتبال خود را به دنیا معرفی نمیکردند و لیگهای فوتبالشان را ویترین نمیکردند تا برند شوند و خود را به دنیا نشان دهند. اما داستان در سرزمین ما متفاوت است. ما اینجا بلایى بر سر پرطرفدارترین تیمهای آسیا درآوردهایم که با نزدیک به سی، چهل میلیون هوادار هیچ شرکت خصوصی حاضر نیست برای مالکیت آنان دست در جیبش کند، چون میداند از فوتبال عایدی که ندارد، فشار هوادار هم بر گرده مدیرش سنگینی میکند. بعد از کش و قوسهای فراوان آسیاییها مدیران ما را مجبور کردهاند که نباید دو باشگاه بزرگ پرسپولیس و استقلال مالکیت مشترکی داشته باشند و دولت بهدنبال مشتری میگشت و مزایدهها ادامه داشت، نهایتا پرسپولیس برای بانکها و استقلال برای هلدینگ پتروشیمی خلیجفارس!.
دلیل یادداشت من اینجاست، وصل به تن جنوب اما شیر باز و بسته کردنش از جایی دیگر فرمان میگیرد، استقلال به هلدینگ خلیج فارس واگذار میشود، یک اًبَرشرکت متشکل از شرکتهای تولیدی، مهندسی و… که دومین شرکت ایرانی بر پایه درآمد و بزرگترین هلدینگ پتروشیمی ایران و دومین در آسیا است. تنها در استان بوشهر و شهر عسلویه نزدیک به ۱۰ پتروشیمی بزرگ متعلق به هلدینگ خلیج فارس است، شرکتهایی که میزان درآمد سالانه هر کدامشان سر به دهها میلیون دلار میزند. پتروشیمیهای مبین، نوری، پارس، هنگام، دماوند و… از بزرگترین شرکتهای این هلدینگاند و بیش از ۱۴ سال است هلدینگ خلیج فارس فعالیت خود را شروع کرده و بخش اعظم در آمدی خود را از شهر عسلویه دشت میکند، در حالی که به واسطه فعالیتهای تولیدی محصولات شیمیایی آلودگیهای شدید زیست محیطی را به مناطق پیرامونی خود را تحمیل کرده است. حتی اگر بروز این آلودگیها هم نبود چارچوبهای اخلاقی باید وجود میداشت که سیر توسعه مناطق پیرامونی با افزایش توان تولیدی و درآمدزایی این شرکتها متناسب باشد، ولی با گذشت ۱۴ سال از وجود این هلدینگ، یک پروژه ورزشی ملی بزرگ آبرومند در سطح استان بوشهر توسط آنها انجام نشده است، در عوض امروز خود را مکلف میداند که برای مالکیت تیم استقلال تهران هزینه کند یا به آن چنین دستور داده اند و باید تبعیت کنند.
در حالی که در تیمملی فوتبال ایران سه مهاجم لژیونر بوشهری عضویت دارند، تیمی از این استان در سطح اول فوتبال کشور حضور ندارد و حتی تنها تیم نفتی این استان (پارس جنوبی جم) در کنار تیمهای ریشه داری چون شاهین و ایرانجوان بوشهر از حداقل زیرساختهای فوتبالی محروماند.چگونه است که وقتی پای کمک به تیمهای این استان میرسد تبصرهها و مادههای قانونی پسوند غیر قانونى شان پررنگ میشوند اما یک شبه میتوانند برای آبی و قرمز سند مالیکت صادر کنند؟بحث تنها بر سر گرفتن مالکیت آبیهای پایتخت نیست، حتی مدارس فوتبالی هم در کلان شهرهای ایران وجود دارند که با سفارش پذیری نزدیکان از پول پتروشیمی عایدشان میشود و پسران جنوب هنوز باید فوتبال را بروی زمینهای خاکی دنبال کنند.
در استانی که تب فوتبال داغ است و جین جین استعداد ریخته و هیچ شرکتی غیر از شرکتهای پتروشیمی و نفت وگازی پا نگرفته است، چه کسی باید از فوتبال بوشهر حمایت کند تا شاهینی که لیگ برتر بوده امروز به دسته سوم فوتبال کشور سقوط نکند!کدام پتروشیمی امروز باید اسپانسر پارس جم باشد تا این تیم با بهترین و بروز ترین امکانات به بالاترین سطح فوتبال کشور بازگردد؟چرا ایرانجوانی که امروز نمایندگانش در تیم ملی بیشتر از باشگاههای لیگ برتری است باید در دسته سوم لیگ فوتبال به حیاتش ادامه دهد؟چرا یک ورزشگاه ملی آبرومند در استانی که بیشترین درآمد هلدینگ مربوط به آن است ساخته نشود!اگر نام هلدینگ اسمش خلیج فارس است و سود آن هم از خلیج فارس؛ چرا هیچ عایدی یی از آن نصیب بچههای خلیج فارس نمیشود؟ در استانهای خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد و سایر استانها جنوبی و نفت خیز وضع به همین منوالی است که در مورد بوشهر ذکر شده است . وضعیت تیمهای فوتبال و ورزشی خوزستان را ببینید . وضعیت و شرایط اقتصادی این استانها شاخص فقر و فلاکت تورم و بیکاری و کمبود امکانات و... متالسفانه مدارس- دانشگاهها و بیمارستانهای استانهای جنوبی کمبود امکانات سخت افزاری و سرمایشی دارند و این ابر پتروشیمیها هیچ گونه کمکی در قالب مسئولیتهای اجتماعی خود انجام نمیدهند .در استانهای جنوبی و نفت خیز در حوزه راه و بزرگراه و فرودگاه شاخص و نرم خوبی وجود ندارد .امار تحت پوشش نهادهای حمایتی همچون کمیته امداد امام و بهزستی در این استانها وضعیت بحرانی را نشان میدهد .افزایش اسیبهای اجتماعی همچون طلاق – اعتیاد و خودکشی و ازدواج در این مناطق صدای دردشناسان و مصلحان اجتماعی را در آورد . سوگمندانه باید گفت علی رغم اعتراضهای رسانهای و فضای مجازی و انتقاداتی که پیرامون این اقدام صورت گرفته است تاکن.ن هیچ گونه پاسخ شفاف و قانع کنندهای از سوی مدیران هلدینگ و وزارت نفت ارائه نشده است که جای تعجب دارد گوئی افکار عمومی برای مدیران این صنعت ارزش و جایگاهی ندارند؟! سوالی که در فضای رسانهای و افکار عمومی دست به دست میچرخد این است که آیا درخود شهر تهران شرکت و صنعتی وجود ندارد برای استقلال تهران تیم داری کنند؟!