جدال علم وشبهعلم در بستر تاریخ (قسمت اول)
عبدالحسن حردانی دانش آموخته فلسفهحس کنجکاوی برای تشخیص علل و شناخت پدیدهها از ویژگیهای مهم انسان است. این کنجکاوی، بیطرفی علمی و عدم تعصب ، آزادی ، آگاهی و توانمندی در آموزش و یادگیری به وجود انسان، هویت و ماهیت بخشیده است. زیرا انسان تنها موجود شناخته شدهای است که ماهیت او همزاد باوجود او نیست و ضروری است که انسانها بعد از به دنیا آمدن بهوسیله آزادی ، آگاهی و بیطرفی ، ماهیت خویش را با مرجعیت علمی و با شبهعلم زدایی تکوین کنند. ازآنجهت که انسان عمدتا حاصل کنشهای درون جمجمهای است که در طول پیوستار رشد عمر رخ میدهد به همین دلیل این جمجمه نهتنها میتواند بهعنوان سطل بازیافت عمل کند بلکه میتواند کارکرد بسیار متعفنتری داشته باشد چنانچه مصادیق آن را در طول تاریخ میبینیم. لذا هر فردی باید به خواستگاهها و آبشخورهای منتهی به جمجمه خویش بسیار حساس باشد و دقت کند که درون جمجمه او با چه داده و دیتایی آغشته شده است و سرشاخههای آنچه به آن میریزد را بهدقت رصد کند که مبادا بستر آن پسماندهای خرافات و شبهعلم باشد. بر این اساس تنها شاهراه مسیر مدرنیزاسیون اجتماعی و خودشکوفایی فردی این موجود هوشمند و درعینحال دردمند را باید در واژه و جمله آمرانه «بخوان» جستجو کرد و تنها با «آموزش ، قلم و تعلیم جهت راهیابی به آنچه که بدان علم ندارد» جستجو کرد. نظر به این حقایق لاجرم انسان بعد از تولد باید خویشتن را بزاید و بیافریند.
انسان همیشه دنبال کشف علل پدیدههای طبیعی پیرامون و درون خویش بوده است. این کنجکاوی جهت کشف، تاریخ بسیار پرفرازونشیبی داشته است و آمیخته با خرافات ، موضوعات غیرعلمی و شبهعلمی بوده است. از هیئت نجوم قدیم، طالع بینی، پزشکی قدیم و بالاخره تا قرن ۱۶ و ۱۷ یعنی انقلاب علمی همگی بخشی از سیر تلاش و تقلای این موجود هوشمند در دستیابی به دیتا ، داده و معلوم کردن مجهولات است. در این میان عامل اصلی و فاکتور مهم، روش تحقیق و تعریفی که از علم و شبهعلم پیدا شد. این تعریف درواقع عامل انتقال جامعه علمی از دوران قدیم، باستانی و قرونوسطایی به دوران مدرن و جدید است که سرانجام آن تحقق انقلاب علمی است که به نتایج بسیار درخشان و غیرقابل مقایسهای با دورههای پیش از خود داشته است هرچند که درنهایت در این جهانِ بینهایت آنقدر هست که بانک جرسی میآید.
در اینجا باید متذکر شد که منظور از علم ، معرفت (knowledge) نیست بلکه منظور علم تجربی (Science) است و شاید بتوان گفت که کل میراث بشری در طول تاریخ در این دو کلیدواژه خلاصه میشود.
در تعریف شبهعلم میتوان گفت هر دیدگاه، فرضیه و تجربهای که با بهرهبرداری از نظریات و برخی حقایق علمی بخواهد نظری فراتر و خارج از چهارچوب تعریفشدهی محدودهی علم ارائه دهد زیرا علم تجربی (science) به ترتیب حاصل:۱- مواجه با مسئله ، مشکل و طرح سئوال. ۲- پاسخ سنجیده و محتملی به سؤال مرحله اول که فرضيه (Hypothesis) گفته میشود و منبعث از اطلاعات و تجربیات اولیه و ناقص و احیانا بهکارگیری قوه تخیل است. ۳- اثبات اصول و قوانین علمی حاصل از اطلاعات وسیع و تجربیات فراوان و آزمایشهای کنترل شده و خروجی ناشی از اندازهگیریهای کمیتی است. ۴- ارائه منظومهای هماهنگ از مجموع اصول علمی درباره موضوعی خاص که تحت عنوان نظریه( Theory) بیان میشود که مشاهده ( Observation ) و تجربه رکن اساسی این روش تحقیق علمی به شمار میرود در این مراحل از روشها و ابزارهای دقیق استفاده میشود و کمیت بخشی و درنتیجه اندازهگیری ( Measurement )از خصوصیات مهم این روشی تحقیق است که منجر به علمی شدن و اعتبار پاسخها میشود.