«وفاق» به مویی بند است
محسن خرامین(روزنامه‌‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2559
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


سوریه 10 روزه

عباس مدحجی روزنامه‌نگار

 از زیرنویس شبکه خبر درباره پاگرفتن گروه جدید تروریستی در سوریه تا پایین کشیدن پرچم سوریه در ایران به علت پیروز شدن افراد مسلح! فقط 10 یا 12 روز فاصله بود. گویی سوریه جدیدی متولد گشته که هنوز 10 روزه است. کشوری با پرچم سه رنگ، سبز نماد خلفای راشدی، سیاه نماد خلفای عباسی و سفید نمادی از خلفای اموی و سه ستاره پایتخت ایشان؛ دمشق، حلب و دیرالزور.
کمتر کسی گمان می‌کرد سوریهای که سال‌هاست درگیر جنگ داخلی و خارجی است و برای بقای حکومت به نام جمهوری، به کام موروثی‌اش، گاهی به نعل ایران و روسیه می‌زد و گاهی به میخ کشورهای عرب، با ظهور چیزی به نام «تحریر الشام» بخواهد قافیه را ببازد. آن‌هم وقتی ایران در آغاز قرص و محکم کنارش بود و در عرض چند ساعت حتی لحن گزارشگرش در تلویزیون را هم تغیبر داد. حکومت 50 و چند ساله و موروثی خانواده اسد در حمله اخیر طی 10 روز سقوط کرد و «بشار» با میراثی از خرابی و بدنامی به روسیه‌ای پناهنده شد که بعید نیست با دست‌فرمانش، سوریه به این وضعیت دچار شده باشد.
فراموش نکنیم که این 10 روز، محصول 50 سال حکومت‌داری اسدهاست. شاید خودِ «بشار» هم فکرش را نمی‌کرد که تصاویر هول‌برانگیز منتشر شده طی چند روز اخیر از زندانهای مخوف و زیرزمینی بعد از فرار مفتضحانه‌اش، آخرین تصویر ثبت شده حکومتش در ذهن جهانیان باشد. امیدوارکننده‌ترین صحنه‌های این جهان هستی به عدالت همین است که دیکتاتورها، خود شاهد سقوط مجسمه‌هایشان باشند و شاید شما هم تصویر ادرار دو طفل سوری روی سر مجسمه حافظ اسد را دیده باشید.
زندانیانی از عراق، سوریه، لبنان و چه بسا کشورهای دیگر آن‌قدر در این زندان‌ها مانده‌اند که حتی خانواده‌هایشان هم فراموششان کرده‌اند. زنان و کودکانی در اتاق‌های تاریک که حتی باورشان نمی‌شد اسد سقوط کرده است. زندانیانی که موبایل را نمی‌شناختند یا حتی نمی‌دانستند «حافظ» مرده و حکومت دست «بشار» بوده است. «رغد التطری» خلبانی که زمان قیام علیه حافظ اسد در سال ۱۹۸۰ از بمباران شهر «حماه» خودداری کرده بود، پس از ۴۳ سال از زندان آزاد شد. زندان مخوف «صیدنایا» که به مثلی برای سوری‌ها تبدیل شده بود؛ «من دخل فیها مفقود و من خرج منها مولود!» زندانی متشکل از چندین شبکه پیچیده امنیتی و زیرزمینی که فاتحان سوریه را مجبور کرد برای حل پازل آن، یافتن محل زندانی‌ها و آزاد کردنشان، دست به دامان ارتشی‌های فراری سوریه شوند و با تلفن راه و چاهش را بپرسند.
«پوتین» با پذیرش «بشار» و خانواده‌اش لعنت ابدی مردم سوریه را به جان خرید، اما ایران ضمن پذیرش سریع این وضعیت، پایین آوردن پرچم فعلی سوریه و تغییر ادبیات رسانه ای و دیپلماتیکش نشان داد حداقل فعلا نمی‌خواهد آهِ سوری‌ها دامنش را بگیرد؛ ایرانی که سال‌ها کمک‌های مالی، مستشاری و دیپلماتیک راهی دمشق کرده و تعدادی از فرزندانش را در مرزهای سوریه و کنار حرم‌های مقدس شیعیان تقدیم کرده بود، اکنون کجای کار است؟ اکنون می‌بیند سال‌ها مخارج رفاقت با کسی را پرداخته که امروز باید پیران، کودکان، مخالفان سیاسی و فعالان اجتماعی و حتی زنان خانه‌دار را در زندان‌هایش جستجو کرد و دنیا نظاره‌گر تصویر این جنایات است.
جالب که حماس هم از این سقوط خوشحال است. توئیت دختر هنیه هم گواه است. ایران متحد استراتژیک خود را نه در این جنگ که از مدتی قبل از دست داده بود. از وقتی که چرخش «بشار» را به امید صلح به سمت عرب-روس دید و حدس زد این «بشار» دیگر آن «بشار» قبل نیست. از وقتی که به مستشاران ایرانی در دمشق، مسکن ندادند و مکان‌های مهمشان لو رفت. همین شد که «بشار» امروز مهمان روس‌هاست و نه ایران. همین شد که لشکر «فاطمیون» هم مقاومتی نکرد و ایران را به‌جای صفحه‌گردان، نظاره‌گر کرد. همین شد که اولویت حفظ سوریه از استان خوزستان هم کمتر شد و عراقچی گفت: «ما به تصمیم مردم سوریه احترام می‌گذاریم!» احترامی که معلوم نیست این همه سال کجا بود و اینکه حاصل محور مقاومت و جان فدا شده فرزندان ایران در این مرزها چیست؟
آن سوی ماجرا، اما «تحریر الشام» است؛ گروهی که گویا تتمه داعش بود، ریبرندینگ سیاسی است و طی 10 روز دمشق را گرفت. گروهی که کاری به حرم‌های مقدس شیعه نداشت، حجاب را اختیاری کرد، نزدیک شدن و تخریب اماکن دولتی و بانک‌ها را ممنوع کرد و فروشگاه‌های مشروبات الکلی را تخریب. گروهی که نه به خاطر قدرت خودش که بیشتر بخاطر ارتش مضمحل سوریه، نبود سرمایه اجتماعی حکومت، نارضایتی گسترده مردم، خستگی مردم از جنگ‌های مکرر و فشار روانی آن، تحمل ۵۳ سال حکومت خانواده اسد و اقتصاد متلاشی موفق شد مهر پایان اسدها را بزند. در این بین گروهای معارض دیگر هم مخالفتی نکردند.
حال باید دید این نسخه جدید که حاصل توافق قدرت‌های منطقه و فرامنطقه است، تا چه حد التیام دردهای مردم سوریه که از بهار عربی جامانده بودند، خواهد شد. تا اینجای کار که بخش براندازی اسد و آزادسازی انسان‌ها از فراموشخانه‌های او به مذاق سوری‌ها خوش آمده است. امید که عفو عمومی اعلام شده مثل دیگر اعدامیان زیر دستگاه پرس کشف شده در اتاق اعدام زیر زمین زندان صیدنایا نرود و سوریون بعد از سال‌ها طعم زندگی بهتری را بچشند.