«وفاق» به مویی بند است
محسن خرامین(روزنامه‌‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2559
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


آرزو گونه‌ای در پوستینِ قانون!

علی مندنی‌پور رئیس اسبق اسکودا

 به نامِ آنکه جان را فکرت آموخت.
به: طرّاحان و نویسندگان و حامیان پر و ‌پا قرصِ «قانون» به اصطلاح «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب »
از: شهروندی دردمند.
دست مریزاد، کاری کردید کارستان!
متاعی نایاب که تاکنون در انبان هیچ مدّعی قانونگذاری در دنیا یافت نشده و نخواهد شد!
آرزو گونه‌ای در پوستینِ قانون!
چه، انجام چنین «کاری سُتُرگ» در قدّ و قوّاره «قانون» با این همه ریزبینی و ‌آینده‌نگری در ۷۴ ماده و ده‌ها تبصره و از همه مهم‌تر بکارگیری تمامی امکانات، درگیر کردن جمعی از مسئولان کشوری و‌ لشکری و توصیه در جلب همکاری مردم برای اجرایِ آن از عهده هر جماعتی ساخته نبوده و نیست!
از خود می پرسیم؛
اینکه طرّاحان، نویسندگان و تصویب‌کنندگان معدود این قانون در کمترین زمان، در پشت درهای بسته کار را تمام کرده، تا آنجا که از طرح این «قانون» در صحن علنی مجلس خودداری کرده‌اند، چه پیامی را می‌رساند؟
از خود می‌پرسیم، سرنوشت «لایحه حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت» مصوب ۲۴/۱۰/۹۹ هیأت دولت به کجا انجامیده، مگر نه این است که چند سالی می‌گذرد و این لایحه در مجلس مسکوت مانده است؟!
آن یکی برای حفظ کرامت و دفاع از جان و شرف و حیثیّت در برابر خشونت مردان و این یکی برای چند تار مو و پوشش نامناسب!
آن یکی در گوشه‌ای افتاده و خاک می‌خورد و ‌این یکی به فوریّت و ‌بدون طی تشریفات جامه‌ی قانون می‌پوشد!
این نگاه دو‌گانه به جایگاه «زن» چگونه توجیه می‌شود؟!
پرسش کلیدی اهل درد و‌ درکِ این مرز و ‌بوم، این است؛
راستی در این بُرهه حسّاس زمانی که بر کشورِ هزار و یک شب می‌گذرد، ‌بهانه‌ای بهتر از تصویب این قانون برای ایجاد نارضایتی در میان مردم پیدا نکردید؟!
بعید است ندانید که همواره خواست و نیاز شهروندان بر مدار این آرزو چرخیده و می‌چرخد و آن اینکه؛
کاشکی اندکی از این همه احساسِ مسئولیّت را برای رضای خدا در رفع مانع‌ها و ‌مشکل‌های تلنبار شده مردم در گذرِ چند دهه گذشته تاکنون بکار می‌گرفتید، تا امروزِ روز شاهد وجودی این‌همه بحران در سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ این سرزمین نمی‌بودیم!
کاشکی فقط کمی تا قسمتی از وظیفه ذاتی-قانونی نظارت و ‌پیگیری‌تان را در ریشه‌کن‌ کردن فقر، فلاکت، فساد، فحشا و اختلاس‌های ریز و درشت، ارتشا و‌ پرهیز از باندبازی، گروه‌گرایی، دوست‌پروری، فامیل‌پروری و حامی‌پروری با هدف تحققِ نظم، عدالت و امنیّتِ مردم از «همه‌جا مانده» و از «درگاه رانده» بکار می‌گرفتید، تا امروزِ روز شاهد دست و‌ پا بسته‌ی فریادِ لشکرِ بیکاران، مهاجرت و بهتر گویم فرار ناخواسته مغزها از کشور، خیلِ معتادان، خشک شدن تالاب‌ها، رودخانه‌ها و دریاچه‌ها، نابودی محیط زیست، آلودگی هوا و بلای ریزگردها، تبعیض در شکل‌های مختلف، نابرابری، قتل، خشونت و ناامنی، فحشا و‌ خیانت، تجاوز به عنف، همسرکشی، وضعیّت رِقّت‌بار زنان بدسرپرست و‌ بی‌سرپرست، کودکان کار، زباله‌گردها و کولبرها، نخبه‌کشی، راهزنی و سرقت، مالیات‌های کمرشکن، شکاف طبقاتی، کمبود دارو، از هم گسیختگی خانواده و‌ نظام سلسله مراتب، توَرم دو رقمی، گرانی سرسام‌آور، سقوط بدون وقفه ارزش پول ملّی، آموزش و‌ پرورش بی‌برنامه، بهداشت و ‌درمان بدون امکانات، دانشگاه‌های در کما، زندان‌های لبریز، نبود آزادی، کیف‌قاپی و زورگیری، ‌کم‌رنگ کردن نجابت، شرافت، روحیه جوانمردی و شفافیّت، اشاعه دروغ و تهمت و ‌ناروا، ترویج فرهنگ خرافه‌گرایی، ریا و تزویر، مدیریّت ناکارآمد و غیر پاسخگو،  فیلترینگ، سانسور کتاب، رسانه و‌ مطبوعات، ایجاد محدودیّت برای خبرنگاران و اصحاب رسانه، گردش ناآزاد اطّلاعات، رانتخواری، رسیدگی به وضعیت رقّت‌بارِ بازنشستگان، صندوق‌های ورشکسته بازنشستگی، جایگزینی رابطه بجای ضابطه، انبوهی از «ناترازی‌ها»؛ از آب، برق و‌ گاز بگیر تا... و در یک کلام؛
«مرگ اخلاق» نبودیم!
راستی ما را چه شده است، در گذر چند دهه آرام، آرام  از «بهشت زیر پایِ مادران» به اینجارسیده‌ایم؟!
آقایان؛
با این همه سخت‌گیری، چه گلی به سرفرهنگ این کشور زده‌اید که با وضع این قانون دست و ‌پاگیر که به همه چیز شبیه است جز قانون، بتوانید آب رفته را به جوی بازگردانید؟
خوب می‌دانید که با این تعداد متولی فرهنگ و ‌با این‌همه نان‌خور و این‌همه ریخت و ‌پاش، تبلیغاتِ تکراری و بی‌بازده آنچنانی از بودجه کشور، هر آنچه از دین، دیانت و ‌اخلاق هم داشتیم، دارد ته می‌کشد.
مقایسه‌ای از حال و روز فرهنگ در این سال‌ها با گذشته دور، بیانگر این واقعیّت تلخ است که نه‌تنها پیشرفت، بلکه اُفت معناداری در همه زمینه‌ها به‌ویژه در حوزه فرهنگ داشته‌ایم!
زخمِ کاری که به این زودی و به راحتی التیام نخواهد یافت!
عیب کار از کجاست؟!
خوب می‌دانید ‌و می‌دانیم؛ تصمیم‌ها و به تَبَع آن‌ها رفتارهای سلیقه‌ای و دافعه‌محور نه‌تنها جواب نداده، بلکه نتایج نومیدکننده و خسارت‌بارتر از آنچه به تصوّر درآید، به بارآورده است!
چرا نمی‌خواهید واقعیّت را بپذیرید‌ که نقشه راهتان به بیراهه ختم شده است!
می‌دانید چرا به این‌جا رسیده‌ایم؟
جوابش ساده است، چون هرگز به توان، استعداد، لیاقت و کارآییِ آگاهان و‌ دلسوزان واقعی این سرزمین وَقعی ننهادید و به بهانه غیرخودی و‌ نامحرم، همه را از دایره خدمت راندید، جماعتی را وادار به ترک کشور کردید، جماعتی را مرعوب و جماعتی را هم خانه‌نشین‌ و شد آنچه نمی‌بایستی می‌شد!
شاهدِ مثال یکجانبه‌گرایی صدا و سیمای میلی و‌ تحلیل و ‌تفسیرهای آبکی تئوریسین‌ها و کارشناسان «خودی» آن رسانه پرهزینه و صد البته کم‌بازده در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است!
خبرهای ناخوشایندی که این روزها از بام تا شام به مثابه سوهان روح آزارمان می‌دهند!

نتیجه آشکار این ندانم‌کاری‌ها، کژاندیشی‌ها و انحصارطلبی‌ها را می‌توان در سیاست‌گذاری‌های درون‌مرزی و موضع‌گیری‌های برون‌مرزی با آه و ناله و افسوس به عینه شاهدش بود!
آقایان؛
آنچه به نام «قانون» عفاف و حجاب از آن یاد کرده و با همه نقد و نظرهای اصولی بر «آن»، عزم‌تان را بر ابلاغ و اجرای آن جزم کرده‌اید، علیرغم وجود ده‌ها ایراد شرعی، عرفی و اخلاقی از منظر قانون نمی‌توان به آن اعتبار بخشید.
چه با نگاهی گذرا به این به اصطلاح «قانون» می‌توان از «آن» به فهرستی بلندبالا از آرزوهای دور و دراز پدید آورندگان «آن» یاد کرد.
آقایان ؛
قانون نویسی یک فنّ است، نیاز به دانش و مهارت دارد و کار هر مدّعی نیست. قانون باید بر مبانی و اصول حقوقی استوار بوده و تدوین شود، از تبعیض بَری و حلّال مشکلات باشد؛ نه مشکل‌آفرین. در خدمت منافع عموم قرار گرفته، روزآمد باشد و از ثبات لازم بر خوردار. کارشناسی‌شده، جامع و‌ مانع، مقبولیت عموم داشته و عامل وحدت باشد، نه زمینه‌ساز تفرقه، تشتت و خشونت. کاربردی باشد، حقوق آحاد جامعه در آن لحاظ شده، قابل درک، شفّاف، راهگشا، پایدار و با کمترین هزینه قابل اجرا باشد.
شاخصه‌هایی که در «قانون» مورد بحث به ندرت دیده شده‌اند!
آقایان؛
حجاب و ‌عفاف مقوله‌ای فرهنگی است. فرهنگ محصول نیاز جامعه و دیربازده است، راه خود را می‌پیماید، باید بپذیریم کمّی‌ها و کاستی‌ها محصول عملکرد خودِ ماست، آنگونه که شایسته و‌ بایسته بوده، نتوانسته‌ایم بسترسازی کنیم. فرهنگ یک شبه به وجود نیامده که یک شبه و آن هم توسط تنی چند و ‌با امر و نهی جامه عوض کند. از یاد نبریم فرهنگ با بایدها و ‌نبایدها در قالب دستورالعمل، بخشنامه و‌ بگیر و ‌ببند، مجازات و جریمه، میانه‌ای نداشته و ندارد و تغییر ماهیّت نمی‌دهد، روش‌های خاص خود با بهره‌گیری از همّت و ‌حمایت فرهنگ‌دوستانِ آگاه، دلسوز و آینده‌نگر را می‌طلبد.
از یاد نبریم؛ مشکل بنیادی فرهنگ من و تو همانا در این نکته نهفته است و آن اینکه بسیاری از مسئولان و تصمیم‌گیرندگان حوزه فرهنگ ما از اهالی فرهنگ نبوده و با خواسته‌ها و ‌نیازهای روز فرهنگی جامعه ناآشنا و ای بسا بیگانه‌اند!
صرف نظر از ایرادهای شکلی و ماهیّتی وارده بر این قانون؛ به‌ویژه در آنچه به «قانون اساسی» و‌ «حقوق بشر» مربوط می‌شود، چنین قانونی از جهات گوناگون قابلیّت اجرا ندارد.
جا دارد مسئولان از ابلاغ و اجرای این «قانون پُر حرف و ‌حدیث» باپیامدهای سنگینِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اجتناب ورزند.