مجازستان
لذتی که در تخریب و تحقیر دیگری هست در تحسین و تمجیدش نیست و رشد، گذشتن از این لذت است(به این مکانیسم پخته و بالغ روان، Asceticism یا زهد میگویند) و زاهدانه زیستن نه یک مفهوم عینیتگرایانه که یک طریقت انتزاعگرایانه و روانی است؛ چه بسیارند فقرای متکبر و ثروتمندان زاهد.(روح الله صدیق)
==========
چقد من سم بودم خدایی، یه خواستگاری داشتم، بعد از مثلا یه ساعت صحبت، من رو مفرد خطاب کرد من چی گفته باشم خوبه؟گفتم لطفا کما فیالسابق بنده رو جمع خطاب کنید.(فاطمه)
======
جدی جدی فکر کنم گربهم فکر میکنه منم گربهم. کنارم دراز کشیده خودشو لیس میزنه، یکم مکث میکنه،نگاهم میکنه، بعد دست منو هم لیس میزنه =)))) قشنگ با این نگاه که «تو چرا حموم نمیری؟ باشه، ایراد نداره، دارمت.»=)))(مهتا)
==========
چند درصد احتمال داشت منی که برای اولین بار تو این بیمارستانه میرم، تو بخشم یه پرستار ایرانی باشه و وقتی باهاش حرف میزنم وسطش از لفظ “دعوا گرفتن” استفاده کنه و من شاخکام تیز بشه و بپرسم ببخشید شما رشتیاین؟و بگه آره؟بعدش دربیاد که هم کلاسی دانشگاه مامانم بوده؟ :)))(Paniki)