نقش زبان در مجموعه شعر«جن زاره» علی داریا
سفالی اند این کلمات
فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)هر شاعری شگرد و فیگور همراه با تلمحیاتی دارد. به جز شگرد و فیگور شاعرانه و سرودههای فیگوری زبان ورزانه، شعرهای رازآمیز و سحرانگیزی دارد که به تجاذب واژگانی و جرقهها و برقها و جرقهها و برقهای ناگهانی درهای نامرئی به ساختمان شعر دارد.این ساختمان زنده، یک نمای بیرونی و یک نمای درونی دارد.در پشت هر شعر، چهره شاعر را میتوان دید. شاعران موفق در یک جا توقف نمیکنند. داریا در دفتر شعر»دوشنبه هایت را برای من بگذار» یک شاعر رمانتيک و رئالیسم است.در»منظومه رقص بر گسل» شاعری ایماژیسم و سورئالیسم است و در منظومه «جن زاره» مجموعه سبکها را را در خود میگوارد.زبان شعری داریا در این منظومه مظهر اضطراب اعماق وجود اوست. زبان هیجان زده و نگران او در شکلی متعال عرضه میشود.داریا سعی میکند دوای درد و اضطراب خود را در این منظومه پیدا کند و رو به ساحل های دیگر گام بزند و «میان موج ها و رقص نور» شلنگ انداز پیش برود.داریا اسیر الزامات ادبيات کهن نمیشود، در آن به اندازه کافی غور نکرده ولی در ادبيات جدید شناور شده است ولی هویت و اصالت خود را از دست داده است. او از همه فرهنگ های دم دستش چیزهای زیبا یاد گرفته و زبان و راه و روش تازهای آفريده که با آن بتواند با خلایق سخن بگوید.ویکتور هوگو میگويد:«زبان مثل آفتاب است و توقف و سکون بردار نیست و فقط آنگاه میایستد که حیاتش سر آمده و مرده باشد.» این زبان را داریا با روایتی توصیفی –هنری سکه میزند.او با زبان مشعشع پشت پنجره خودش مینشیند. زبان شعر او بیشتر از حس و تجربه دستور میگیرد تا قرارداد های ایستای دستور زبان. داریا دستور را هم در درون تجربه میکند:«سفالی اند این کلمات/در خاکی سترون زاده اند از میان می و فراموشی...» رسیدن به این مرحله از شفافيت و زبان و وزن و پختگی به سادگی امکان پذیر نیست.به قول براهنی:«شعر باید در دستگاههای صوتی انسان اتفاق بیفتد و این اتفاق يعنی رقص دستگاههای ارائه بیان که نهایت اجرای شعر است.» داریا در کتاب جن زاره، برای نشان دادن نمونهای از این رقص، صامتها و مصوتها و کلمات،دستگاه صوتی ما را با نوعی هیجان به حرکت درمیآورد.پل والری هم شعر را رقص میدانست، رقصی که در آن مفهومی موجود است.زبان روایت در شعر داریا، راه میانبری میان روایت اخوان ثالث است و سهراب سپهری. روایتهای اخوان معمولا ساده است و وصفی ولی زبان روایت سهراب به خصوص در شعر»صدای پای آب» و «حجم سبز» صورخیالی و تصویری است.زبان داریا در همان آغاز با تصویر و تشبيه و استعاره استارت میخورد و گاهی مثل موج برمیخیزد و هنرمندانه با سطح پیشرفتهای با شيوه خاص روایت فروکش میکند. روایتهای داریا هیچ وقت از جوهره و کیفیات تجسمات شاعرانه تهی نمیشود.