مجازستان
شاید یک روز بفهمیم اصلیترین قربانیان مهاجرت برادرها و خواهرهای جاماندهاند که مجبورند حفرهی بزرگ باقیمانده را برای پدر و مادر پر کنند و حضورشان همیشه در سایهی آن غیبت کمرنگ به نظر میآید. شاید آنها کوچکتر از درهای هستند که آن وسط دهان باز میکند. (Nafishmorshedzade)
========
از یه شرکتی بهم زنگ زدن میگن رزومه شما رو توی فلان سایت دیدیم بیاید مصاحبه، میگم پوزیشن چیه؟ میگه توی جلسه مصاحبه توضیح میدیم، میگم اسمتون چیه؟ میگه توی مصاحبه میگیم، میگم اصلا تو کی هستی؟ میگه توی جلسه مصاحبه میگیم، بعد ناراحت شده که چرا گفتم نمیام و وقتشو پشت تلفن گرفتم:)))(arvanaz)
========
بچه که بودم وقتی عروسی دعوت میشدیم همیشه میترسیدم که نکنه توی عقد قبلش عروس جواب منفی بده. و تا وقتی رسماً جشن شروع نمیشد توی استرس بودم.(سبا)
==========
یه خانمی اومده بود دبیرستان فرزانگان لیست بچه هایی که دو سه سال پیش دندونپزشکی قبول شدن رو خواست تا برا پسرش از بینشون انتخاب کنه! هر چی بهش اضافه کنم از طنز ماجرا کم می کنه.«مادر مهندسی معکوس ایران» (هدایت)