بازیهای پارالمپیک؛ رویدادی فرهنگی یا ورزشی؟
از آغاز شروع به کار مسابقات «معلولان» در اواخر دهه 1940، بنیانگذار جنبش بینالمللی ورزش معلولان، لودویگ گاتمن (Ludwig Guttmann)، اهداف استفاده از ورزش در فرآیند توانبخشی آسیب دیدگان نخاعی را «همبستگی مجدد اجتماعی» و «تغییر نگرش افراد غیرمعلول» توصیف کرد. این پیام مهم «کمیته بینالمللی پارالمپیک (IPC)» در مورد بازیهای پارالمپیک و ورزش بینالمللی معلولان برای سالها ادامه داشت. این قبیل اهداف (مثل همبستگی اجتماعی، تغییر نگرش افراد و ...) منجر به این شد که بازیهای پارالمپیک عمدتاً به عنوان یک «بازی فرهنگی» تلقی شود تا بازیای که صرفاً در مورد ورزش باشد. هدف «بازیهای فرهنگی»، «تقویت احترام» و «باور به خود» در میان شرکتکنندگان و نیز کمک به تحکیم «هویت اجتماعی» آنها به عنوان یک «گروه اجتماعی» میباشد. با این حال، در سالهای گذشته، شاهد تغییر مشخصی در زبان مورد استفاده و اهداف تعیین شده توسط (IPC) بوده ایم. در حال حاضر، زبان مورد استفاده بیشتر در مورد ورزش است تا معلولیت، چنانچه دو مورد زیر در بیانیه ماموریتهای IPC به وضوح این موضوع را نشان می دهد: ترویج و کمک به توسعه فرصتها و مسابقات ورزشی، از شروع تا سطح قهرمانی، برای ورزشکاران پارالمپیک به عنوان پایه و اساس ورزش قهرمانی پارالمپیک.
ارتقای خودگردانی هر رشته ورزشی پارالمپیک؛ به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از ورزش بین المللی برای ورزشکاران سالم یا به عنوان یک سازمان ورزشی مستقل، (ماموریت پارالمپیک، فصل 1.1؛ وبسایت IPC، ۲۰۱۲ ) اگرچه ارجاع به «هویت» و «همبستگی» در اظهارات کمیته وجود دارد، با این حال، تمرکز همچنان بر صراحت بر ورزش و فرصت های ورزشی است. همچنین از معلولیت به استثنای ارتباط ذاتی آن با کلمه «پارالمپیک» سخنی به میان نیامده است و کلیه اشارات واژه پارالمپیک در ارتباط با «ورزشکاران نخبه» و ورزش است. ممکن است این تغییر به دلیل ظهور «مدل اجتماعی معلولیت» و نفوذ فزاینده سیاستهای معلولیت در جوامع باشد که باعث به رسمیت شناختن مسائل مربوط به معلولان و شایعتر شدن آنها میشود. این امر به ورزش معلولان و به خصوص به ورزش معلولان قهرمان اجازه داده تا تمرکز اهداف خود را از پذیرش افراد دارای معلولیت، به عنوان اعضای بالقوه مولد جامعه، به سمت پذیرش آنها به عنوان ورزشکاران نخبه صرف نظر از هر گونه نقصی که ممکن است داشته باشند، تغییر دهد. به همان اندازه ممکن است که روابط کاری نزدیک بین IPC و جنبش المپیک نیز نقشی کلیدی در این فرآیند داشته باشد، زیرا IPC در تلاش است تا خود را بیشتر از نحوه عملکرد «کمیته بین المللی المپیک (IOC)» الگوبرداری کند. تردیدی وجود ندارد که جنبش معلولیت نیازمند اتخاذ «رویکرد الگوی فرهنگی» در همه زمینهها بوده تا در نهایت ردای نامرئی بودن را که بقیه جامعه بر آن پوشانده است از میان برداشته و از طرفی دیگر، این واقعیت که افراد دارای معلولیت مانند هر فرد دیگری در جامعه قادر به انجام کارهای شگفت انگیز بودند را برجسته کند. یکی از موفق ترین و مشهودترین راه هایی که از طریق آن به این اهداف میتوان رسید، «ورزش» است. نکته مهم این است که ورزش معلولان به قدری موفق بوده است که زبان و اهداف «رویکرد مدل فرهنگی» تا حدی است که از پذیرش افراد دارای معلولیت به عنوان ورزشکاران در چارچوب تعاریف غیرمعلول از «ورزشکار» جلوگیری میکند. *ترجمه از سایت “ورلدپرس”.