غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
مدت مدیدیست تنور مهاجرت کاری، تحصیلی و... از همیشه داغتر شده وهموطنانمان به هر لطایف الحیلی که مقدور است خواهان دستیابی به آن شدهاند. هدف نویسنده از این یادداشت محکوم کردن کسانی که به هرعلت خواسته قلبیشان خروج از کشور شده، نیست. همچنین نمیخواهد نخبه واقعی را ابتدا سرزنش و پس از آن، وطنپرست خطاب کند تا در منگنه وطن پرستی بماند و بخواهد بالاجبار بماند تا به کشورش خدمت کند. ایضا از آمار انتشاریافته فرارِ مغزها آگاهی دارد و میداند اگر نخبگان بروند،چه بسا پخمگان باید جای آنها را پر کنند و این برهانیاست مبرهن جهت افزایش ناکارآمدی و از بین رفتن امید به آینده ایران و شروع مجدد این چرخه منحوس. منابع در خصوص انواع مهاجرت که آماری باشند(نه توصیفی) و قابل اتکا بسیار نادر است. از محدود پایشهای قابل اطمینان میتوان به پایش رصدخانه مهاجرت ایران که با همکاری معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری تاسیس شد، اشاره کرد. در سرشماری سال ٩٥ پیمایشی انجام شد که بر اساس آن یک سوال از نمونه آماری ٨٢هزار نفری پرسیده شد، جواب آن هم بله یا خیر بود. سوال این بود که «شما تمایل به زندگی در خارج از کشور دارید؟» ٢٩,٨درصد پاسخ مثبت داده بودند. از نکات مغفول در پایش فوق، میتوان به سال انجام پایش اشاره داشت که پس ازتاریخ یادشده، جامعه ایران، بحرانهای اجتماعی و سیاسی سختی را تجربه کرده؛ همچنین سن، میزان تحصیلات و اطلاعات دیگری از جامعه هدف در دسترس نیست اشاره داشت. اما رصد میدانی نویسنده حاکی از آن است که اگر از همان 82 هزار ناشناس همان سوال دوباره پرسیده شود، درصد پاسخ مثبت بیشک بالاتر خواهد بود. این گزاره، خبر ازغرب گُزیدگی(غرب فرهنگی) بخشی از جامعه ایران را بنا به دلایل مختلف میدهد. با این تفاسیر دولت سالهاست برای مقابله به مثل با پدیده مهاجرت نوابغ، طرحهایی مانند آزادسازی مدرک و تعهد خدمت فارغ التحصیلان دانشگاهی را در دستورکار قرار داده که بوروکراسیایست مذبوحانه. پیشنهاد میشود با افزایش شایستهسالاری در انتصابات و افزایش امید در بطن جامعه از پدیده فوقالذکر جلوگیری گردد. ولیکن مهاجرت کاری، تحصیلی و... ابعاد ناشناخته دیگری نیز دارد، که متقاضیان مهاجرت کمتر به آنها توجه میکنند. یکی از مهمترین آنها، اختلاف فرهنگی بین ایران و کشور مقصد است که به احتمال زیاد از نظر روانی بر فرد تاثیر بگذارد. نکته حائز اهمیت بعدی شهروند درجه دو بودن است، با اینکه در بسیاری از کشورها مسئله نژادپرستی تبیین و حل شده اما هنوز آماجی از آن را ،در بعضی کشورها میتوان یافت. همچنین میتوان نگاه صفر و صد علاقهمندان به مهاجرت را مورد نقد و بررسی قرار داد. جماعت قلیلی از آنها ، کشور مقصد را مدینه فاضله میپندارند و زمانی که با واقعیات آن کشور مواجه گشته، دچار گسست و فروپاشی ذهنی میشوند. باربارا مک کومبز در کتابی به صراحت گفته است تصویری که مردم در ذهن خود از دنیای بیرون دارند به طور عمدهای منبعث از رسانههای جمعی است و بدون داشتن سواد رسانه امکان اشتباه در تحلیل به وجود میآید. نکته نهایی هم آنکه باید برای مهاجرت، تمام شرایط ، من الجمله شرایط اقلیمی و تفاوت زبانی و... را در نظر گرفت تا با پدیدهای پیشبینی نشده در آن هنگام مواجه نشویم. باری، عاقبت الامر آنکه به درست یا غلط غرب را به عنوان مقصد مهاجرت میگُزینیم و در مواردی، به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از آن گَزیده میشویم.