مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


سیر حوادث در مشروطه و موضع گیری جریان روشنفکری

جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)

اینکه چرا روشنفکران ایرانی از دوران مشروطه تا کنون بر حاکمیت قانون و محدود و مشروط کردن قدرت حاکمان وحق آزادی و مشارکت مردم در سرنوشت تاکید داشته و دارند، دلیل آن را باید در رواج نسب سالاری و حاکمیت‌های خاندانی موروثی، فردی و عدم شایسته سالاری و استبداد و عدم قانونمندی و تحدید قدرت در ایران  جستجو کرد. روشنفکران حاکمیت قانون و شایسته سالاری بر پایه دانش جدید و کاردانی و خردجمعی را لازم و ملزوم همدیگر دانستند. تاکید روشنفکران بر علم و کاردانی و شایسته سالاری و حق آزادی و مشارکت عموم مردم و تدوین قوانین مدنی نه به مذاق حاکمیت‌های موروثی و خاندانی و خانخانی خوش می‌آمد ونه هم با مذاق کسانی‌که همه  امور را در دانسته‌های خود خلاصه می‌کردند و علم جدید را رقیبی برای  یکه‌تازی خود می‌پنداشتند سازگار بود. بر خلاف تبلیغات مسموم و ویرانگر، روشنفکری به معنای نوین آن که شروع آن از دوران تجدد است، به معنی غربزدگی یا پیروی کورکورانه از غرب نیست، اتفاقا سرآغاز روشنفکری جدید در ایران ریشه در اندیشیدن پیرامون راهکاریابی برای حل معضل عقب‌ماندگی  ایران دارد. حال اگر از تجارب علمی اندیشمندان جهان هم بهره گرفته‌اند این به معنی وابستگی یا ازخودبیگانگی نیست. علم، تجارب علمی، فرهنگی و اجتماعی و فلسفه و تدبیر مناسب اداره امور جامعه بین جوامع مختلف سیال بوده و هست و هر جا بستر مناسب خود را یافته روانه گشته است و جهانیان از تجارب همدیگر هم بهره می‌برند. هر امری  نیازمند پیش‌زمینه‌های اجتماعی سیاسی است. انقلاب مشروطه هم دارای پیش‌نیازها و زمینه‌های لازم بود. سرآغاز روشنفکری را باید در تحولات دوران قاجار و مشروطه دانست که ایران خود را در چنبره استعمارگران انگلیس و روس و ... یافت و در مقام مقایسه عقب‌افتادگی ایران در مقابل استعمارگران مسئولان، وطندوستان و روشنفکران ایران عصر قاجاری را به فکر فرو برد که علت چیست و چه باید کرد؟ عده‌ای دانشجو به غرب اعزام شدند که بعدا عده‌ای از روشنفکران ایرانی از میان همین اعزامی ها برخاستند. ورود نشریات و ترجمه آن‌ها و همچنین نشریاتی که توسط روشنفکران ایران در خارج از کشور چاپ و به ایران ارسال می‌شد هم در شکل‌گیری و پیروزی مشروطیت و پرورش روشنفکران تاثیرگذار بود. از پیشگامان روشنفکران عصر قاجاریه می‌توان مستشار الدوله، میرزا ملکم خان، طالبوف، میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی و... را نام برد. به علت فراگیر نبودن سواد و علم و دانش عده‌ای از نسل اول اصلاحگران و روشنفکران مشاغل دولتی هم داشتند. با پیروزی ارتجاع و حافظان وضع موجود بر طرفداران اصلاحات و کشتن قائم مقام و میرزاتقی خان امیرکبیر، میرزا آقاخان کرمانی را هم تحمل نکردند و وی را کشتند. با پیروزی استبداد صغیر انتقام‌گیری از روشنفکران شدت یافت و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین هم اعدام گردیدند. روشنفکران نسل مشروطه بر محدود کردن قدرت شاه، آزادی‌ها از جمله آزادی بیان و زنان و مبارزه با جهل و خرافه تاکید داشتند. به جنبه مثبت غرب که همان پیشرفت و دمکراسی و فلسفه و ادبیات غرب بود نظر مثبت  داشتند اما به جنبه استعمارگری غرب نظر منفی داشتند و مقابله می‌کردند. ملک الشعرای بهار، فرخی یزدی ایرج میرزا، میرزاده عشقی و ... از این دسته بودند. در رابطه با اینکه چرا روشنفکران نسل اول نظیر میرزا آقاخان کرمانی و ملکم خان و... بیشتر زبان اصلاحگری داشتند اما نسل بعدی روشنفکران زمان مشروطه و بعد از آن چنین نبودند باید توجه داشت که به علت عدم ارتباط  عامه مردم و حتی اقشار متوسط با دنیای پیشرفته جرقه‌های روشنفکری و اصلاحگری اول در بین خود مسئولان حکومت قاجاری و حتی اشراف و شاهزادگان تجددخواه زده شد اما  محافظه‌کاران بر اصلاحگران پیروز گشتند و قائم مقام و میرزاتقی خان و میرزا آقاخان کرمانی را کشتند. در خود اروپا هم ابتدا بخشی از روشنفکران در نهادها و ارگان‌های حکومتی و کلیسا  فعالیت داشتند که به تدریج از کار در نهادهای حکومتی و کلیسا فاصله گرفتند و حوزه کاری خود را به موسسات  آموزشی، فرهنگی، حقوقی و دانشگاه‌ها منتقل نمودند و برخی از آنها از طریق نویسندگی و نشر آثارشان گذران زندگی می‌کردند. در مورد نظرهای روشنفکران پیشامشروطه هم باید گفت که سیر حوادث خلاف نظر میرزا یوسف مستشارالدوله مبنی بر عدم تعارض بین تجدد و قوانین مدنی با احکام و نظرات شرعی را به اثبات رساند و بر نظرهای میرزا فتحعلی آخوندزاده مهر تأیید زد. در مورد تغییر رویه روشنفکران نسل دوم پس از مشروطه نسبت به روش اصلاحگرانه نسل اول روشنفکران باید گفت که با عینک حال نباید به گذشته نگریست و قضاوت کرد. به قول «دیوید لونتال» گذشته دنیای دیگر است و به خصوص از نظر طرز تفکر گذشته با شرایط حال متفاوت است. یا به گفته «هارتلی»؛ «گذشته عین کشور دیگری است که در آنجا کارها را به صورت دیگری انجام می دهند.»