مردم بهمثابه ریشهها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)مردم بهمثابه ریشهها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
شناخت و تحلیل درست از شاکله و ساختار و شخصیت جمعی مردم هر کشوری نخستین گام در رشد و بالندگی و ترقی و تعالی آن مردم محسوب میشود. مردم کیستند و چیستند؟ پاسخ بدین پرسش نوع دیدگاه و طرز تفکر مدیران و متولیان را نمایان میسازد. آیا مردم شهروند و ریشه اند؟ یا رعیت و رعایا که صاحب هیچ اندیشه و اختیاری نیستند؟ در نظر بگیرید نظام ارباب - رعیتی را و آن را با نظام دموکراتیک مقایسه کنید. مردم و ساکنان یک قلمرو و سرزمین در حقیقت بنها و بنیانها و ریشهها و تکیه گاههای آن سرزمین هستند؛ مردم محل قرار و استمرار یک مرز و بوم میباشد، بدون مردم اتصال و پیوستگی یک ملت و کشور ممکن نیست، یعنی در انقطاع و گسستگی مداوم قرار و استمرار ملی و میهنی ممکن نخواهد بود؛ زیرا، این مردم هستند که واقعیت دارند و زندگی در یک اقلیم را معنا و مصداق میبخشند. سرزمین سوخته با سرزمین سرزنده چه تفاوتی دارد؟ تفاوت در مردمان آگاه و آزاد است؛ مردمان آگاه و آزاد، قانون،کشور، دولت، معیشت، قدرت، توسعه، امنیت و آرامش و فرهنگ میسازند؛ اما، مردم ناآگاه و در اسارت هرگز توان اندیشیدن و ساختن را نخواهند داشت. حکومتها و دولتها فرع و شاخه و برگ هستند و مردم و زندگانی انسانی و اجتماعی، ریشه و بنیان و شالوده کشور و کشور داری میباشند. زیرا، حقیقت یک کشور مردمان و شهروندان آن کشور است که قابل تقلیل و تحویل و فروکاهش به هیچ چیز دیگری نیستند.
من از مردم واقعی و اثرگذار سخن میگویم نه از پریزادگان و اجنه و شیاطین و غیره ذالک. کافیست به انقطاع و اضمحلال خلقان و مردمان در طول تاریخ بنگریم تا واقعیت مورد بحث بیش از پیش عیان و آشکار شود. حاکمان بدون مردم « هیچ » هستند. مردم ریشه و اصل امور و اجتماع میباشند. اما مردم با زمان و زمانه و مناسبات نسلی شناخته میشوند. مردم معاصر و شهروندان قرن بیست و یکم با مردم زمان صفویه، افشاریه، زندیه، قاجاریه و پهلوی و غیره، فرقهای بنیادین دارند. زیرا، ۱- مردم این دوره آگاه اند و از نقش و اثرمندی خود با خبر هستند.
۲- مردم این زمانه از حالت و دوران بردگی و رعیتمندی فاصلهها گرفتهاند و به حق و حقوق شهروندی خود اگاهی یافتهاند و عنان امور و سرنوشت خود را به دست اربابان و حاکمان نمیدهند.
۳- مردم این عصر، با مناسبات و ارتباطات و تعاملات مدرن مواجه هستند و از خواب غفلت و خرافات بیدار شده اند و هوشیار گشته اند. مردم نقش و اثر تغییر را بدرستی میفهمند و دنبال میکنند، معنی اتصال و پیوستگیملی همین است. مردمی که پدیدهها و رخدادهای نوین را بفهمند و مورد تحلیل و کاربرد قرار دهند، نسل جدیدی را خلق میکنند که با نیرنگ و فریب و زور و قلدری نمیتوان بر آنان حکومت کرد.
۴- این هوشیاری و بیداری مردم، سبب خلق و تولید سبکهای تازه در فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، سیاست و نظام علمی و آموزشی میگردد و معیار و میزانهای نوین خلق میکند. دیگر وقت حکمرانی زورمندانه نیست، بلکه حکمرانی بر محور و مدار مردم و شهروندان آگاه و آزاد و صاحبان خرد و اندیشه است. مردم ریشه و اصل هستند، هم در تعیین حاکمان، هم در وضع قوانین، هم در پیشبرد پیشرفت و هم را ایجاد آسایش و آرامش. ۵- عاقلان و خردورزان میفهمند دوران ارباب - رعیتی و سرور - بندگی، سپری شده است و نسل نو و سبک نو و نگاه و نگرش نو، ظهور کرده است. این قاعده خلقت و آفرینش است که روزگاران بین مردمان و ملل در چرخش و در گردش و تغییر است. فهم درون مایه این گردش و تغییر، فهم راه و مسیر و هدف و غایت زندگی انسانی را میسر و ممکن میسازد.