مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


با شاعران امروز

شهراد نوین

صدای ناله‌ی نی می‌آید
از دوردست‌ها
از پس کوه‌های شرقی
حال غریبی دارم
مثل صبح زنده‌باد
عصر مرده‌باد
شبیه شب شده‌ام
درست به رنگ ارغوانی اروند
به آن سقوط خرمشهر
در غروب هر پاییز لعنتی
شبیه شده‌ام به بخار خردل و باروت
وقتی که هوا را می‌مکید
و ریه‌های دختران سردشت
یا حلبچه
چه فرقی می‌کند
مثل سربازی شده‌ام که
باز می‌گشت از گودی قتلگاه
جا گذاشته بود خاطراتش را
کنار نارنجک‌ها، نیزه‌ها و مشک آبی که دیگر اصلا، سقایی به خود نمی‌دید
شبیه سایه‌ای که افتاده بود
روی کوه‌های درکه
بزرگ‌تر از شب
پر رنگ تر از سیاهی
و روزی که دیگر، اصلا خیال آمدن نداشت
مثل خرداد شده‌ام
تن سپرده‌ام به تکرار و تقویم
به ایهام و آیینه
به گاه عبور از کنار درختان همیشه سبز
. . .
حال غریبی دارم
ایستاده‌ام روبروی تو
در انتظار فرمان آتش
بزن
بزن
ماشه را محکم‌تر بکش
بزن بر چشم‌ها و دست‌ها
بزن بر حلقوم حیات
به رگ گردن
بزن به خون قلم
که جنگل تا آخرین درخت
تا آخرین برگ
همیشه خواهد ایستاد.