مجازستان
دیروز سر کار همه رفته بودن و من مونده بودم که صدتا برگه پرینت بگیرم. چند دقیقه تو سکوت و تنهایی، بالا سر پرینتر ایستاده بودم و صدای «دیقدیق» پرینتر و «خشخش» کشیده شدن کاغذها روی هم تنها صدای زندگیم بود. برای چند لحظه حس کردم تمام تنهایی و ملالت انسان مدرن رو دارم به دوش میکشم. (پیپرکات)
==============
قرار نیست تروما لزوما پوست شما را کلفت کند! گاهی برخی از تروماها و تجربه هیجانات شدید، از شما یک نسخهی بسیار شکننده میسازد. رنج مقدس نیست!!!!(Sepideh sadeghi)
================
یه دایی دارم که چند ساله صبحهای زود تنهایی میره پیادهروی. هیچکس رو هم با خودش نمیبره. میگه اگه به کسی عادت کنم، یه روز که نیاد، منم سست میشم و دیگه نمیتونم برم. (مهرداد)
=============
عموی بابام ۱۰۰سالش شده، بچههاش براش تولد گرفتن و اومدن بلندش کنن، افتاده و لگنش شکسته و فوت کرده. واقعا آدم میمانه بخنده یا گریه کنه =)) (ناطق الشر)