امام حسين(ع) را از كجا شناختم
محمدعلی اخوت (حقوق‌دان)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2458
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


«تنهایی»، نام دیگر مرگ

نصیب رایکا(نویسنده )

تنهایی را می‌توان نام دیگر مرگ دانست یا یک قاتل بالفطر که تمام روح و روان آدمی را در هم می‌شکند؛ سکوتی که از تمام تصویرها و صداها می‌گذرد و ریشه تمام وابستگی‌هایی که در عمیق‌ترین  نقطه روح و روان جا کرده را می‌درد و به پایین‌ترین دره تاریکی می‌رسد که هیچ مکانی، هیچ صدایی و هیچ کلمه‌ای وجود ندارد. حالتی که تمام فرهنگی را که در آن زیست کرده‌ایم و باورها که کسب کرده‌ایم در هم می‌شکند و دوباره شروع به ساختن و تغییر می‌کند.
بودا را می‌توان نمونه شاخص این دریدگی دانست؛ کسی که از تمام معیارهای جامعه خود بیرون می‌زند و به دل طبیعت برای جستجوی حقیقت خویش می‌رود. تمام هنر، فلسفه و علوم تجربی که منجر به تغییر جوامع بشری شده جرقه آن از تنهایی یک شخص شروع شده، که امروز وقتی به صورت کلی نگاهی به روند تاریخ می‌کنیم این تغییر و تحول برایمان به وضوح در امور اجتماعی قابل مشاهده است. تنهایی، وحشیگری انسان آزاد را کشت و تولد یکجانشینی را برایش رقم زد. طبیعت، ناخودآگاه تغییر هویت داد و به او طبقات و قدرت را بخشید و نظم اجتماعی رسمیت مستحکمی پیدا کرد و در آنجا بود و از آن زمان بود که تنهایی هر بار خواست سرکشی کند قدرت اجتماعی با قوانینی او را به بند کشید. ملاصدرا در تنهایی خود فلسفه وحدت عرفانی را در کلمات اسلامی جا داد؛ داوینچی، نقاشی مونالیزا را خلق کرد؛ تولستوی جنگ و صلح، شاهکار ادبیات دنیا، را در قلمش جاری کرد؛ جان هیک، کثرات گرایی دینی را با هرمنوتیک قابل درک کرد؛ گاندی مبارزه بدون خون را نماد تاریخ برای آزادی کرد ... انیشتین جهان فیزیک را با نسبیت زمانش  متحول کرد ...که همه در تنهایی‌هایشان بودند و نظم جهان مانع این رخداد برای همگان شده است... و تا آلان باز هم که در عصر مدرن و سرعت و تکنولوژی هستیم بشر به طور کلی هنوز به آن عمق تاریک که ریشه همه هسته را می‌درد و به هیچ کجا و هیچ صدا و هیچ کلمه‌ای که شایسته رسیدن آن باشد، نرسیده است.
روان و روح ما با تنهایی های نیمه بیدار و ناقص لنگان لنگان با خشم نهفته که از تاریخ قدرت‌های اجتماعی درونش تلنبار شده است جلو می‌رود و شلوغی بشر که پر از صدای اضافه و تصویر انباشته شده باعث ایجاد افساری از ترس و جهل بر سر این تنهایی شده است.
نمی‌دانم این آتشی که در زیر خاکستر جوامع بشری خوابیده است به خیر یا شر ختم می‌شود اما می‌دانم وقتی اذهان عمومی به قدرت‌هایی که برای حفظ منافع خود، جامع را در مرزهای فیزیکی به جان هم انداخته‌اند بی اعتبار شود و حکومت‌ها تسلط خود را از سر بشر بردارند و آگاهی حقیقی به آرامی این تنهایی وحشی خوابیده را آزاد کند، جرقه بهشت برای آدمیزاد زده می‌شود.