امام حسين(ع) را از كجا شناختم
محمدعلی اخوت (حقوق‌دان)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2458
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


بررسی دفتر شعر «شب نام دیگر زنان عزادار است» از الینا نریمان

در سرم ارتشی مسلح رژه می‌روند

فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)

این مجموعه اشعار، دربردارنده ۳۴شعر سپید است. در این سلک اشعار، ما با رویکردی مواجهه می‌شویم که شاعر معتقد است که انسان موجودی است زاییده موقعیت جغرافیایی و اجتماعی.  روایت‌گر در این سروده‌ها شخصی است معترض و شورشگر و عصبانی.
او دوست دارد که وضعیت نابسامان و دلهره‌آور جامعه را به مخاطب نشان بدهد. شاعر با جهان پیرامون سر ستیز دارد اما اتوپیای خود را به خواننده نشان نمی‌دهد. زبان شعر هم ستیزجویانه و عصیان‌ گرایانه است. نریمان در شعر انديشه مندانه خود هم معترض است. شاعر مثل دکارت به همه چیز شک می‌کند و مثل کامو می‌گوید من شورشی ام پس هستم. شاعر مثل شاعران کهن سرا نمی‌خواهد خود را دسته بسته تقدیر و وضعیت موجود نشان دهد، او خرد را به جای خدا می‌نشاند و می‌خواهد چرخ بر هم زند اگر غیر مرادش گردد: «تاریکی را رنده می‌کنم/ می‌گذارم در دهان شب و مسمومیت و مسئولیت این خود خوری را به گردن نه /به دست میگیرم.» راوی مثل پرنده‌ای است که در این شب تاریک به شیشه می‌خورد و امید بازگشتی ندارد. او خط خورده روزهای رفته است: «پرسیده ام بارها از خودم /چشمم چگونه از تو برداشته می‌شود/ چون پای روی مین که در هر حالت منجر به نابودی ست .../همین حالا صدای بمبی در کشور همسایه بی خوابمان کرده/ و عروسک ها پرت می‌شوند جای توپ در حیاط خانه/ من چگونه عاشقانه بنویسم ...»
به ترکيب ها و تعابیر زیری نگاه کنید، در اکثریت قریب به اتفاق این اشعار، صدای انفجار و خمپاره را می‌شنوید و سخنگو پریشان حال و درمانده و غمگین است: «صدای خمپاره/ تلویزیون دارد آتش میگیرد/ گلوله‌ای به سمتم شلیک می‌شود/ شلاق باد میان شاخه‌ها/صدای شیون/ من زنی از قبیله هزار خطم/ صدای متلاشی شدن زخم/بوی تلخ خون و گریه/ هزار بمب معلق و گلویم پر از پرندگانی ست که پرواز را فراموش کرده‌اند/فریاد بوم که بمب نیست پرتاب جان است از ارتفاع/ گر گرفت گرگ از پیراهنت/ و سیاهچاله دهان باز می‌کرد و نور بر می‌گشت در پیراهنم ...»
چینش این کلمات، برای نشان دادن اعتراضات و انديشه های شاعر به تقریب مناسب است. تجربه ای که نریمان در این دفتر منعکس می‌کند حاکی از تنهایی و شکست و نومیدی و ویرانی است. وضعیت اجتماعی در این اشعار بسیار سخت جانفرسا و خفقان انگیز است و این گونه نگره به وضعیت موجود از نگاه این نگارنده، تا حدودی رمانتيک اجتماعی جدید و آرمان خواهانه است. شاعر نسبت به هرچیز سوءظن دارد. چرخ تاریخ و جهان و این زندگی مرگبار، بیهوده و بی هدف می‌چرخد و استخوان‌های مردم را له و لورده می‌کند و دیگر نمی‌توان دست به کاری زد که غصه سرآید و رستگاری محقق شود: «تبر بغض آن ابری ست که باران اگر شود/ سیل خانه را با خود خواهد برد.» سیل حوادث به سرعت راوی را از مرکز به پیرامون آن پرتاب کرده است. راوی گیج و حیران است. رویداد ها به گونه‌ای به توصیف درمی‌آیند که گویی در خواب و کابوسی وحشتناک اتفاق افتاده است. در اینجا آشوب هم از بیرون حکایت می‌شود و هم از درون. تصاویر هم گاه بریده بریده و آشفته و رنجبار مثل خود آن خواب و خیال هاست که انسان هنوزاهنوز در آن غوطه‌ور است: «معشوقه ام می‌گوید نگران نباش /اما مگر می‌شود نگرانم نشد/ که در سرم ارتشی مسلح رژه می‌روند/ گرچه فرمانده هنوز یونیفورمش را نپوشیده/ تا انگشتش را سمت دنیا بگیرد و فرمان آتش بدهد /چگونه نگران نباشم که با فشار یک دکمه پوست همسایه تاول می‌زند /من نمی‌روم سر کار /خودتان می‌دانید و خونی که سر ماه به حسابتان ریخته می‌شود.» شاعر خواننده را وارد بازی می‌کند و مخاطب به ناگهان احساس می‌کند درون دايره بازی قرار گرفته است، اما دایره مسدود است، همه جا بن بست است و دیوارها در برابر تو قد کشیده‌اند. شاعر در دریایی از مدرنیسم است، او دارد دست و پا می‌زند و به هر حشیشی متوسل می‌شود. او نگاه جديدی به این جهان خراب و خذلان دارد و خواننده الیت درمی‌یابد که شاعر با زبان دگری مفاهیم و روابط نوینی را به روی صحنه به نمایش می‌گذارد و در کنه این سطرها، تعابیر تازه‌ای دیده می‌شود که از درون وضعیت عصر جدید گرفته شده است.