مجازستان
افسردگی من اینجوریه که یهو ۶روز از خونه بیرون نمیرم، یهو دیگه هیچ عکسی از خودم نمیگیرم، یهو باشگاه نمیرم، یهو از تختم نمیتونم پاشم، یهو حوصله حرف زدن با هیچ کسو ندارم، یهو پرخاشگر میشم نسبت به همه چی و این هر چندماه داره برام تکرار میشه. (baaahhaaariiii)
======
دوستم اصرار داشت به خانواده ای افغان که اوضاع مالی خوبی ندارن کمک کنیم، من گفتم به هموطن خودم کمک میکنم و پولی نمیدم. خلاصه یه مبلغی براشون جمع شد. دوستم بعد از چند روز اطلاع داد دختر همون خانواده افغان عمل جراحی زیبایی بینی کرده، با پول ملت.)).(بانوی ماه هشتم)
====
مامانم۴سال پیش توی پنجاه و دو سالگی تازه تصمیم گرفت که کوهنوردی حرفهای رو شروع کنه، به جز قلههای ایران که سالی چندبار بهشون صعود میکنه، پارسال به اورست و آرارات صعود کرد و دوچرخه سواری رو هم تازه یاد گرفته. توی ۵۴سالگی تصمیم گرفت بخونه و نزدیک شش ماهه کلاس آواز میره، وقتی دراعماق هستم تماشای این زن نجات دهنده است. فکر میکنم اگر یک مو هم ازش در تن من باشه، امیدی هست که بالاخره بتونم خودم رو از ته این سیاهی و پوچی دائمی بکشم بیرون.(سارا)
==========
از قشنگیای دختربچه همینقد بگم که داشتم قاشق رو لبه تابه میزدم تا تمیز شه حین غذا پختن. این بچه زود رفت تیشرت منو مثل دامن بست به کمرش گفت باز بزن من برقصم و وسط آشپزخونه برام رقصید))).(توتی)