گفتوگو با «جلال شهسواری»، بازیگر نمایش «صداهایی ورای تاریکی»
اجازه ندهیم یک نوع تیپ و لحن ساختهشده برای یک نقش روی ما بماند
امیر پارساییانمهر- اینروزها سالن اصلی تالار مولوی، محل اجرای نمایشی است با عنوان «صداهایی ورای تاریکی» به کارگردانی امیرحسین حریری و تهیهکنندگی دیاکو خاکی که با رویکردی مستند و در فضایی دانشجویی و پژوهشی، به یکی از مهمترین دغدغههای بشر امروز، یعنی «حقوق بشر» میپردازد. در حالی که اغلب کشورهای دنیا به نحوی با این عبارت درگیرند و سیاستمداران و حاکمانِ آنها خود را مدعی رعایت حقوق بشر و مردمِ آن کشورها خود را سرخورده از حقوق بشر میدانند، همچنان بسیاری از ساکنان زمین، بیدلیل و بیگناه در تنها فرصتی که برای زیستن دارند، قربانی عدم اجرای حقوق بشر در زادگاهشان میشوند. چه بسیار زنان و مردانی که فقط برای برخورداری از بدیهیترین نیازهای زندگی و اندکی آرامش، مجبورند در سختترین و خطرناکترین شرایط ممکن از کشور خود بگریزند و تا جایی امن و غریب و دورافتاده برای یک زندگی بهتر بیابند اما این افراد همیشه هم موفق نمیشوند و شمار فراوانی از آنها در راهِ نجات خود، جان میبازند یا ناخواسته سر از زندان و شکنجهگاههای مخوف درمیآورند. نمایش «صداهایی ورای تاریکی» بازتاب صدای همین افراد است که به کوشش «آریل دورفمان» در نمایشنامهای جمعآوری شده است. دورفمان، نویسنده شیلایی، علاوه بر نمایشنامهنویسی به روزنامهنگاری و فعالیت در حوزه حقوق بشر نیز مشغول است. به بهانه اجرای موفقیتآمیز این نمایش،گفتوگویی با جلال شهسواری، یکی از بازیگران آن داشتهایم.
***
در آغاز،کمی از خودتان و سوابق اجراییتان در عرصه هنر بگویید.
من متولد فروردینماه ۱۳۷۷ در کردستان هستم و تحصیلات دانشگاهیام را در رشته جامعهشناسی دنبال کردم اما پس از چند ترم انصراف دادم و به سمت علاقهام رفتم و به صورت آکادمیک به بازیگری تئاتر پرداختم. پس از طی چند دوره آموزش موفق شدم روی صحنه بروم و با پیگیری بیشتر و به مرور وارد فضاهای حرفهایتر در این عرصه بشوم. تلاش مستمر برای ادامه مسیر باعث شد هر روز بیشتر به ساخته و پرداختهترکردن خودم بپردازم و یاد بگیرم ممارست و صبوریکردن در این راه جزو واجباتی است که باید داشته باشم. همچنین تجربه چند کار تصویر در کارنامهام دارم و علاقهمندم خودم را در مدیوم تصویر نیز محک بزنم.
تجربه همکاری با امیرحسین حریری به عنوان کارگردان نمایش «صداهایی ورای تاریکی» چه افزودهای برای شما در مقام بازیگر داشت؟
کارکردن با آقای حریری بسیار آموزنده و ارزنده و همچون کلاسی برای یادگیری بیشتر و بیشتر بود. ایشان با دانش و سواد گسترده خود در این عرصه همواره باعث شدند کار بر ریتم درست پیش برود و از همان شروع تمرینات با حضورشان بالای سر کار موجب دلگرمی بودند. ایشان اشراف کامل بر متن داشتند و و از اول تکلیفشان با بازیگر مشخص بود و هر کجا بازیگر در مواجهه با کاراکتر دچار سردرگمی میشد، با وقتگذاشتن اختصاصی و هدایت دقیق بازیگر را راهنمایی میکردند. این کار برای من تبدیل به تجربهای باارزش در کارنامه کاریام شد.
کار فردی شما روی نقش چگونه بود و برای نزدیکشدن به کاراکتر از چه راهکاری استفاده کردید؟
اصولاً مطالعهکردن تاریخ و دورهای که این شخصیتها در آن زیستهاند، بسیار راهنمای دقیقی برای شناختن کاراکتر است. من بهزعم خودم با تحقیق و تحلیل در مورد جغرافیایی که کاراکتر در آن زیست کرده، تجربیات و شیوه فعالیتش در راستای حقوق بشر و موردهایی از این قبیل تلاش میکنم به روحیات و درونیات کاراکتر پی ببرم. البته تصور و تخیل نیز در این زمینه بسیار میتواند کمک بکند. این راهکاری بسیار ساده و کاربردی است که همواره به کمکم آمده است.
بازی رئالیستی که شخصیتپردازی درستی داشته باشد و از اغراق دور بماند، پایه بازیگری است که اگر بازیگری از پس آن برنیاید در باقی مسیر کاریاش با چالش روبهرو خواهد بود. برای نوبازیگران تئاتر در این زمینه چه پیشنهادی دارید؟
بازیگری رئالیستی و به دور از اغراق عموماً یکی از قابل قبولترین شیوههای بازیگری است که هم بازیگر و هم تماشاگر همواره آن را میپسندند. هر بازیگری مطمئناً حداقل یک بار با این چالش در مسیر کاری خود مواجه شده. ما در فضای تئاتر گاهی باید برای ساختن تیپهای خاص در کارمان تا حدودی اغراقآمیز عمل کنیم اما نکته مهم این است که اجازه ندهیم یک نوع تیپ و لحن ساختهشده برای یک نقش روی ما بماند و تبدیل به مانعی شود برای دیگر نقشهایی که قرار است به آن بپردازیم، چون واضح است که در تئاتر و بخصوص مدیوم تصویر، بازی رئالیستی با شخصیتپردازی دقیق بسیار پسندیدهتر است و البته در اجرای ما،که مستند تئاترگونه است، بالاخره اگر بازیگر هوش و ذکاوتش را به کار بگیرد، به این نتیجه میرسد که باید خودش را در فضای رئالیستی حفظ کرده و در انتخاب نقشها و بازیکردن آنها هوشمندانه عمل بکند.
نظرتان در خصوص نقش سایر بازیگران نمایش چیست؟
ما در طول دوره تمرینها شاهد تغییر بازیگر و تغییر نقشها بودیم. با وجود تمام اینها که البته مسئلهای طبیعی است، اغلب بازیگران با پشتکار و تلاش و تمرینهای زیاد از پس چالشهای کاراکترها برآمدند. هر کسی به نوبه خود قطعاً دشواریهایی داشته. من به شخص خودم از بازی تکتک بچهها لذت میبرم و هر بار با دقتی بیشتر به بازیشان توجه میکنم و به همگی خداقوت میگویم.
نقش شما در این نمایش چیست و بازی در این کاراکتر چه چالشی دارد؟
من نقش «بابی مولر» را بازی میکنم؛ یک نظامی آمریکایی که برنده جایزه صلح نوبل شده و در واقعیت در جنگ قطع نخاع شده اما همچنان به فعالیت در راستای امور حقوق بشر ادامه داده، ولی او نیز مانند باقی کاراکترها از نبود عدالت یکسان و نابرابری شکایت دارد و تمام تلاشش را میکند صدایش را به گوش جهانیان برساند. بابی مولر مردی۷۰ ساله است و شیوه نزدیکشدن به چنین کاراکتری کار آسانی نیست اما کارگردان از ما خواست با استفاده از متد فاصلهگذاری به تحلیل نقشها بپردازیم و ما برای ایفای نقش کافی بود به یک بازی رئالیستی و دور از اغراق برسیم. اگر بخواهم اسمش را چالش بگذارم، میتوانم به این مسئله اشاره بکنم که به عقیده کارگردان، باید تمام کاراکترها در خدمت کار میبودند و البته فضای چنین کاری هم میطلبد بازیگر از خودش در ایفای نقش اجتهاد نکند و پیرو متن و کارگردان باشد.
نحوه معرفی و آشنایی شما با این گروه چگونه بود؟
من از طریق تیم تهیه به کارگردان پیشنهاد و معرفی شدم و بعد از حضور در تمرینها و تستهای مکرر در نهایت موفق شدم در کار حضور پیدا بکنم. متن را بسیار دوست داشتم و برایم ایفای نقش در چنین کاری تازگی داشت. به نوعی تفاوت زیادی با کارهای قبلیام داشت و همین موجب شد تمام تلاشم را به کار بگیرم تا بتوانم خودم را در چنین فضایی محک بزنم و البته بازیگریام را حداقل یک پله ارتقا بدهم.
بازخوردهایی که تاکنون دریافت کردهاید، چگونه بوده؟
بازخوردهای متفاوتی شنیدم، چون چنین کار متفاوتی در دورهای که اغلب سالنهای تئاتر تبدیل به کارناوالهای تجاری و تفریحی شدند، متن و نمایشی که دغدغه اصلی آن انسانیت است،کم پیش میآید مخاطب عام پیدا بکند. در واقع کاملاً طبیعی و قابل پیشبینی است که متن و اثر خاص، مخاطب خاص داشته باشد. فضای تالار مولوی همواره میزبان کارهای خاص بوده. از این نظر که نمایش باید پیام و مفهومی اثرگذار یا سادهتر بگویم حرفی تاثیرگذار برای گفتن داشته باشد و اینها باعث شدند مخاطب چنین کاری نیز خاص باشد. در کل بازخوردها مثبت بوده و حامیان اینگونه آثار حمایت کافی و رضایت بالایی از اجرا داشتند.
شما در این نمایش، نقش «بابی مولر» اهل کشور آمریکا را دارید. در مسائل حقوق بشری، رسالت شخص مورد نظر چه بوده؟
رسالت تمام این افراد که برای مسئله حقوق بشر به نوعی تلاش میکنند یک چیز است و آن بهبود اوضاع زندگی انسانهاست. فرقی هم نمیکند کجا و برای چه افرادی این تلاش صورت بگیرد، زیرا انسانیت به معنای عام در وهله اول مهم است. بعد فردیت مورد نظر است. یکی از زیباترین دیالوگهای نمایش، خودش گویای این مساله است که میگوید:«حتی اگه یک نفر را هم نجات دهیم برندهایم». اما در نهایت این یک رسالت جمعی و کلی است و آن رسالت، نجات آدمیست.
با توجه به موضوع این نمایش در خصوص حقوق بشر، به نظرتان چهقدر توانسته معضلات حقوق بشری در دنیا را به مخاطب نشان بدهد؟
حقوق بشر مسالهای غریب است. از سویی ما مدام با آن سر و کار داریم و به صورت کاملاً ملموس در اجتماع خودمان آن را حس میکنیم اما همواره نادیده گرفته میشود. موضوع حقوق بشر به قدری گسترده و جهانشمول است که تا وقتی به اعماق آن نفوذ نکنیم، قادر به شناساندن آن نیستیم و در واقع مساله حقوق بشر اینقدر پر از معضل است که واقعاً عمیقتر از اینست که تمام سمتوسوهای مربوط به آن را تحتالشعاع قرار داد. به هر حال ما تلاشمان را کردیم قسمتی هرچند اندک اما کاملاً رئال و به دور از اغراق را به نمایش دربیاوریم.
کدام بخش از نمایش، شما را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد؟
لحظه به لحظه کار برای من سرشار از آگاهی بود اما اگر بخواهم صحنههای مورد علاقهم را بگویم، به صحنه دیواری که بین مخاطبان کشیده میشود و صحنه گالابروئه از غنا با بازی ملیکا زارع اشاره میکنم که هر شب من را منقلب میکند و اشک از چشمانم جاری میشود.