مختصات دوران سختی
محمدعلی نویدی(پژوهشگر و استاد دانشگاه)دوران سختی و به تعبیر دیگر بدبختی چه مشخصات و مختصاتی دارد؟ یعنی، چه ویژگیها و اختصاصات بیانگر عصر عسرت و دوران دشوار است؟ در این نوشتار کوتاه به طور مختصر و مجمل به دوازده ویژگی و خصلت دوران سختی و زمانه تنگی و لنگی اشاره میکنم:
۱- موقعیت روزگار رازدار و پرمشقت، با گرفتاری و گرفتگی در روزمرگی و استغراق در معضلات روزانه و ابتدایی زندگی، قرین و قریب است. به سخن دیگر، وقتی آحاد و عموم مردم دغدغه آب و نان، سلامتی و بهداشت، مسکن و درمان و گذران ابتدایی و اولیه زندگی را دارند، با یک نشانه بزرگی از ظهور دوران سختی مواجه هستیم. مثال دیگر، زمانی که با مشکل آموختن و مدرسه رفتن و شهریههای گزاف پرداختن و انواع مدارس خوب و بد داشتن، مواجه هستیم، یعنی در دوران آشفته و روزگار دشوار زندگی میکنیم.
۲- در برههای که عقل ها و اندیشهها قفل شوند و تربیت و پرورش خرد و اندیشه فراموش شود و فقر تفکر و پژوهش ظهور یابد، نشانه دیگری از مختصات و مشخصات دوران دشوار، آشکار میگردد. تعداد و اسامی دهن پرکن مؤسسات و نهادهای آموزشی و پژوهشی، مهم نیست، سؤال از سهم و نقش و اثر آنها در سهولت و راحتی و آرامش و رشد جامعه است، نه اسمها و عنوان ها! وقتی از تفکر و اندیشه ورزی غفلت شود، در واقع، از حقیقت انسان و زندگی اصیل وی، غفلت شده است. دوران قرون وسطی، نمونه بارز این غفلت شدگی و به نسیان سپردگی عقل ورزی و خردمندی و آگاهی و آزادی بوده است. جامعهای که از اندیشیدن و تفکر غفلت کند، راهی جز تسلیم و تباهی نخواهد داشت.
۳- روزگاری که در آن از ریشهها و اصل ها، بی خبری و غفلت مستولی باشد، روزگار و زمانه سختی است. زیرا، درخت زندگی بدون ریشه ها، هرگز، دوام و ماندگاری نخواهد داشت. شاخهها و برگ ها، به مرور زمان زرد و زار «پریشان» میشوند و منتظر بهار میمانند، اما، ریشه ها، ستوان فقرات و استوانههای استحکام هستند؛ اگر ریشهها بمیرند، درخت زندگی انسان کلا میمیرد. ریشهها و اصلها، با ژرف اندیشی و عمق کاوی نسبت دارند.
۴- چگونه بفهمیم درخت زندگی روی به زار و نزار و نحیفی و ناتوانی میرود؟ شاید، نارضایتی اکثریتی، بدبختی جمعی، عدم نشاط عمومی، کم شدن همبستگی اجتماعی، و کوچک شدن سفرههای مردم نجیب، از مشخصات و نشانههای ضعف و سستی و فرارسیدن دوران سختی و بدبختی باشد. به عنوان مثال، اگر یک تیم فوتبال، از مربی ناراضی باشند، شاد و تندرست نباشند، روحیه و انگیزه کافی برای بازی نداشته باشند، و دردمند و دغدغه دار باشند، آیا انتظار بازی زیبا و حرفهای و موفقیت از آن تیم بجاست؟؟
۵- از نشانهها و مختصات دیگر دوران سختی و فلاکت، رواج و رونق شور و شوق، و احساس و هیجان، به جای شعور و آگاهی علمی و عقل و اندیشه است. شور و هیجان، همان احساساتی شدن و کورکورانه تصمیم گرفتن و اقدام کردن است. مثل، تصمیم در حالت عصبانیت و خشمناکی است. خردمندان در دو حالت تصمیم نمیگیرند: ۱- حالت ذوق زدگی. و ۲- حالت خشم و غضب. ریشه خیلی از جنگها و خونریزی و دعواها، به همین مطلب حکمت آمیز میرسد.
۶- دوران دشواری و زمان زاری، همواره، با آه و حیرت و حسرت و پشیمانی، قرین و همراه است. ماندن در حیرت ها و حسرت ها، ماندن در گذشتههای تلخ و تاریک می باشد. از گذشته ها، چه چیزی باقی میماند؟ هیچ؟ نه، از گذشته «اثرات» باقی میمانند؛ و اگر روی به جانب آینده نداشته باشیم، در تله و کمند آن آثار گرفتار میشویم و به سوی قهقرا و پسرفت میرویم. پس، دوای درد رهایی از گذشته گرایی، آینده نگری و آینده سازی است. (کتاب، آینده اثربخش). بنابراین، از مختصات دوران سختی، ماندن در ذهنیت و سنتهای رازآمیز و ناشناخته گذشته است.
۷- این یک قاعده طبیعی و فلسفی است که، اگر باران غم ببارد و اگر مرگ اندیشی و مردگی اصل و فراگیر باشد، همگان را شامل میشود؛ و اگر زندگی اندیشی و سرزندگی اصل باشد و باران شادی و نشاط و خوشبختی ببارد، باز همگان را شامل میشود. اینک، تخیل و تصور کنید، بارش غم بجای جوشش شادی، غالب شود، در این صورت انسان و جامعه به دوران سختی و تنگی پرتاب میشود و غرق میگردد. مثل، تماشای زیبایی دریا، و ناآشنایی با شنا و غرق شدن.
۸- از مختصات و مشخصات بارز دوران سختی، تولید و توزیع ناامیدی و یأس، به جای امید و امیدواری است. (کتاب، خوشبختی در دوران سختی). در دوران ناامیدی مغزها و هوشها و نابغهها فرار میکنند، و بی وطن میشوند و فقر و فلاکت فراگیر میگردد و راه آینده و نیک بختی، بسته میشود. «چنان قحط سالی شد اندر دمشق / که یاران فراموش کردند عشق. چنان آسمان بر زمین شد بخیل / که لب تر نکردند زرع و نخیل.» بوستان ».
۹- از مختصات دوران سختی و عصر عسرت، فرسودگی زمانی است.
یعنی، به جای مدیریت و بهرهبرداری از زمان و مدت عمر، آدمیان بلحاظ گرفتاری در سختیها و بدبختیها، در زمان و گذر عمر، فرسوده میشوند. عمری که سرمایه بی نظیر و بی بدیل آدمی ست، در دوران سختی و فلاکت، خود سبب فرسودگی انسان میگردد. تو گویی، آدمیان آرزوی مرگ میکنند تا از وضعیت و موقعیت اسفناک نجات یابند! شکستهای پی در پی در تشکیل زندگی، خودکشیها، مهاجرت ها، نزاعهای روزمرگی و سرقتها و غیره ریشه در این فرسودگی زمانی دارد. یکی از راه حلها این است که آدمی بیاندیشد، چگونه بنبستها بشکند و ناامیدیها بکاهد (خوشبختی در دوران سختی).
۱۰- یکی دیگر از مختصات دوران سختی، ظهور و بروز گره ها و پیچیدگیها و معضلات لا ینحل و ناگشوده است. زندگی انسان در گشایشها و رهایش ها پیشرفت میکند و در گره ها و گرفتاری ها، پسرفت. چگونه میتوان گره های زندگی را گشود و افقهای آینده را باز کرد؟ در کتاب خوشبختی در دوران سختی به این پرسش پرداخته شده است.
۱۱- عدم کارآمدی و فقدان اثربخشی ادارات و کارکنان از جمله مختصات و مشخصات پوران سختی و قفل شدگی و فرسودگی است. اگر اثربخشی و ابتری را در ترازوی عقل و خردورزی بگذاریم، بدرستی کارآمدی و ناکارآمدی مدیران و مسئولان معلوم میشود. آیا اوضاع زندگی بسامان است؟ آیا پریشانی بر امور غالب است؟ آیا احساس و ادراک خرسندی داریم؟ یا مضطرب هستیم؟ این گونه سوالات در تشخیص کارآمدی و ناکارآمدی، میتواند ما را یاری گری کند.
و ۱۲- قطب نمای رشد و بالندگی و نشاط و شادی در زندگی «رویش و زایش اندیشه ها و عملها و تولید اثرهاست.» افول و انحطاط نشانه و نمود دوران سختی و قرون وسطایی است. به تصور من، راه نجات، در بازگشت به عقل و خردمندی و انسانیت است.