نقش بیبدیل «بینش جامعه شناختی» در تولید ادبیات توسعهمحور!
محمدحسن علایی(جامعهشناس)جامعهشناسان از نوعی بینش منحصربفرد برخوردارند که از آن به «بینش جامعهشناختی» یاد میشود؛ در جهان امروز آن چتر فراگیری که «ما» ایرانیان را گرد هم میآورد مفهوم ملت به معنای مدرن کلمه است؛ ضرورت جمع آمدن زیر لوای یک مفهوم مشترک به نام ملت تا آن جایی اهمیت دارد که امروز برای این که استقلال ما را در جهان به رسمیت بشناسند لاجرم باید در سرزمینی که زیست میکنیم خود را در قالب یک ملت-دولت به جهانیان بشناسانیم و از حق و حقوق خود و منافع ملی خویش در مناسبات جهانی دفاع کنیم. در این جستار به بخش کوچکی از نقش بی بدیل بینش جامعه شناختی در توسعه و ترقی کشور اشاره میشود، اساسا این جامعه شناسی هست که با تولید ادبیات جامعهشناسی امکان اندیشیدن به مسائلمان را فراهم میسازد. آنچه جامعهشناسی و جامعهشناسان در طول دهههای گذشته در تمام مساعی خویش بدان همت گماشته اند بی شک توجه و تأمل روی مفاهیمی مثل جامعه مدرن، توسعهنیافتگی، امر ملی، هویت ملی؛ دولت مدرن، مفهوم ملت-دولت، قانون، حکمرانی خوب و ... بوده است که جملگی در جهت تمهید سازوکارهای هویتیابی در جهان جدید و ایجاد امکان برای تداوم حیات فرهنگی در قالب ملت-دولت در جهان معاصر است؛ اینکه ایرانیت ما چه نسبتی با اسلامیت و یونانیت دارد اینکه مدرنیته و تجدد چگونه در این سامان محقق میشود و ... از جمله مواردی است که جامعهشناسان بدان اهتمام ورزیده اند.
جامعهشناسی هماره به توصیف و تبیین وضعیت توسعهنیافتگی پرداخته و پیامدهای مخرب آن تذکار داده است. صورتبندی نظری ایران امروز ای بسا اولین ضرورت اهل تفکر در ایران امروز باشد؛ وضعیت پروبلماتیک ایران حاکی از آن است که تقلیل مسائل عدیده ایران به صرف مسئله، سیاسی، اقتصادی یا ... قابل دفاع در ساحت نظری نیست . در وضعیت توسعهنیافتگی تاریخی ایران با انواع و اقسام مسائل ریزودرشت مواجه است، از انواع بحرانهای زیست محیطی و اقلیمی تا انواع انسدادهای سیاسی و شکافهای اجتماعی... تا اوضاع نابسامان اقتصادی و دیپلماتیک. در چنین وضعیتی توسعه میتواند به مثابه ظرفیتی برای حل مسائل از سوی اندیشمندان تلقی گردد. اگر بر سر ضرورت توسعه به مثابه ظرفیت حل مسئله اجماع حاصل گردد پرسش مهم و حیاتی این است که موانع اصلی بر سر راه توسعه چیست؟ و پاسخ قطعی و فوری آن عبارت است از: عزم ملی و خواست جمعی توسعه در یک توافق پایدار میان مردم و حاکمیت. وجود شکاف میان دولت و ملت مانع اصلی بر سر راه توسعه است؛ چرا که شرط اصلی تحقق توسعه بدون شک تحقق وفاق ملی است. اگر توسعهنیافتگی تاریخی معضل اصلی تلقی گردد خود در گام اول از شکاف دولت و ملت خواهد کاست چرا که مسئله به سطح سیاسی صرف تقلیل پیدا نخواهد کرد. به شرطی که در ادامه طریق توافقات بیشتری بین دولت و ملت برقرار گردد. هر گروه، جریان یا طرز فکری به تعارضات دولت و ملت دامن بزند در واقع چوب لای چرخ توسعه میگذارد و بنابراین مسیر حل انبوه مسائل کشور را سد میکند. جامعهشناسان، نخبگان، اندیشمندان و نیروهای اجتماعی ای که خواهان رفاه و سعادت مردم خویشند بایستی برای توافق با دولت راه گشایی و کنشگری کنند. توافق دولت و ملت میتواند در برابر تهدیدات خارجی نیز کارگر افتد و احساس ناامنی حاکمیت را کاهش دهد. استفاده از همین تعبیر «توسعه به مثابه ظرفیت حل مسئله» میتواند به عنوان گامی در جهت تمهید لوازمات «گفتمان وفاق» تلقی گردد. و تذکار جامعهشناسانه بر ضرورت آن میتواند ظرفیت عقلانیت ورزی را افزایش دهد. امید که حقیقتا نخبگان و اهل نظر در چنین شرایط خطیری به نفع ملک و ملت گام بردارند.