مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


اندیشه‌ورزی اصل و اساس زندگی

دکتر محمدعلی نویدی ( مدرس دانشگاه)
۱- زندگی تنها داشته و امکان و ابزار آدمی در جریان حیات بشری است. بدون زندگی و جریان زیستن، امکان بقا و رشد و پیشرفت و توسعه برای انسان قابل تصور نیست. یعنی، زندگی و زیست آدمی، اصل و ریشه و منشأ اثرمندی بشر است. اما، پرسش این است که، سرچشمه و سرمنشأ زندگانی از جنس بشر، کجاست؟ اساس زیست انسانی، چیست؟ بشر چگونه توانسته است، حیات متفاوت از سایر جانداران داشته باشد؟ ریشه فرهنگ و تمدن انسانی، کجاهاست؟ بنابراین، پرسش از اصل و اساس و پایه و بنیان زندگی است؟ سؤال از چگونگی آغاز جست‌وجو گری از سرچشمه‌ها و ریشه‌هاست؟ بدون این جست‌وجوگری، زندگی ابتر و عقیم است.
۲- منظور از اندیشه‌ورزی، همان تفکر و اندیشیدن معطوف به اثر است.«Think-thought-thining» لذا، نکته حائز اهمیت و تأمل، دقت در واژه اثر«effect» است؛ بدون اثر زندگی‌‌ بی‌معنی است. در واقع، اثر متفکرانه و اندیشه‌ورزانه، بنیان زندگی آدمی است. چرا و چگونه؟
در اینجا به‌طورمختصر، به دلیل این موضوع اشاره‌ می‌کنم: بدون اندیشه‌ورزی، زندگی چه وضعی و کیفیتی خواهد داشت؟ بدون تفکر، سایر قوا وجودی و نیروها و انرژی‌ها و امکانات و استعدادهای آدمی، تعطیل و تعلیق و تباه‌ می‌شود زیرا، زندگی با وجود و اثر و فعلیت این قوا، ساخته و پرداخته‌ می‌شود. قوه خیال، قوه وهم، قوه حافظه، قوه احساس و قوا و نیروهای بیرونی و طبیعی. یعنی، بدون اندیشیدن و تفکر، هیچکدام از این نیروها و امکانات، ترجمه و تعبیر و تأصل و اثرداری انسانی، پیدا‌ نمی‌کنند؛ و بدون تحقق و تحصل و اثرگذاری واقعی و عینی این توانش‌ها در متن زندگی، زندگانی ساخته‌ نمی‌شود. جهان زیست بدون احساسات و عواطف، جهان غیرمعمول و غیرانسانی خواهد بود. ممکن است، جهان و دنیای دیگری باشد، اما، انسانی و آگاهانه نخواهد بود. جهان بدون حافظه و وهم و خیال نیز چنین است. امکانات بیرون از هستی بشر نیز، بدون تعبیر و تفسیر و بهره‌برداری و به‌کارگیری و بالنتیجه، بدون اثر و عاید خواهند ماند. بدین دلیل، داشتن اصل و اساس زندگی انسانی، به داشتن اندیشه‌ورزی و تفکر، بستگی تام و تمام دارد. چکیده مطلب این است که اگر، عقل و اندیشه و خرد آدمی، در خواب باشد و تعطیل شود، بقیه نیروها و ابزار‌ها، به اغما و محاق‌ می‌پیوندند. راه بیداری و هوشیاری عقل و خرد، ورود به ساحت اندیشه‌ورزی و تفکراثربخش است. این دلیل سلبی بود.
دلیل دوم، دلیل ایجابی است. یعنی، اگر به اندیشه‌ورزی و تفکر بها ندهیم و آن را جدی نگیریم و از وضعیت سرچشگی و سرمنشأ بودن آن غفلت کنیم، سایر قوای مرتبط و وابسته بدان، رشد و توسعه پیدا نمی‌کنند و شکوفا‌ نمی‌شوند و سایه و ثمر و اصل و اثر‌ نمی‌دهند. مثل، قوه توجه، قوه دقت، قوه تعمق، قوه ژرف‌اندیشی و قوه مسئله‌شناسی و راهکار و راه‌حل یابی و غیره. با فقدان اندیشه‌ورزی و تفکر، هیچگونه ایده‌ای«idea» زاده و تولید‌ نمی‌شود؛ جهان بدون ایده‌های جدید انسانی، جهان کهنه و فرسوده و پژمرده و فسیل شده خواهد بود و زندگی خواهد مرد. سرچشمه خلق ایده‌ها، اندیشه‌ورزی است. ایده‌ها با گوش و هوش، مرتبط‌‌اند. طرز تفکر«thinking cap» ما، ایده‌های زندگی ما را‌ می‌سازند و طرز تفکر، با طرز و تمرین و آموزش اندیشیدن و انواع فکر کردن، نسبت دارد.
با اندیشه‌ورزی است که‌ می‌توان، قدرت و قوت تصویرسازی و ترسیم‌گری تحصیل کرد. تفکراثربخش، تصویرسازی واقعی زندگانی بشری است. شرح و فهم و بسط و بهره‌مندی از میراث گذشتگان و فرهنگ و تمدن موروثی، جز با نواندیشی و بازسازی عقلانی، ممکن نیست. در واقع، تشخیص و تمییز خارهای حیات بشری از گل‌های زندگی، بدون عقل و عاقلان ناممکن است. گل‌های زندگی ساز در میان خارهای زندگی سوز، پنهانند. خارهای زندگی، پنداری، کمندها و تله‌ها و زنجیرهای اسارت انسان‌ هستند. جهل، خرافات، ترس نامعقول، افسانه‌ها و استبداد‌ها و فقرهای انسان ساخته، از جمله‌ کمند‌های اسارت‌آور هستند.
هستی و وجود انسان، همانند معادن و ذخایر‌‌ بی‌انتهاست؛ اندیشه‌ورزی، ابزار و راه انکشاف و اظهار و آشکارسازی و اثرمندی این معدن و معادن است. تا موجودی معادن کشف و آشکار نشود، کسی‌ نمی‌داند، معدن طلاست تا زغالسنگ؛ استعداد‌های انسان و زندگی چنین است. به آموزش و تربیت و پرورش و رشد آدمیان متفکر و اندیشه ورز«Thinker» نیاز داریم تا زغال وجود و زندگی، گداخته و برافروخته شود و اثرهای نافع بروز نماید و زندگی سازد. اندیشه‌ورزی، اخگرآوری است.