مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مجازستان

 کلاس چهارم دبستان که بودم معلممون از من خوشش نمیومد، نزدیک 4 ماه اجازه نداد سر جام بشینم، گوشه کلاس ؛پیش ِ پنجره می ایستادم. بزرگ‌ترین حسرت زندگیم اینه که چرا به پدر مادرم نگفتم معلم اینکارو با من میکنه. (دون کیشوت)

===========
 شکاف طبقاتی و طبقه‌ی نوکیسه‌ی عجیب تو مرکز خریدها خودشون رو نشون نمی‌دن، تو مدرسه‌ها و آموزشگاه‌های خصوصی می‌تونید این غول بی‌شاخ و دم هولناک رو ببینید. برای تشکر و تقدیر از معلم سکه می‌خرند و برای جشن تولد بچه کل یک مدرسه رو دعوت می‌کنند و الخ.(Emily)

============
 ‏اینترن بیمارستان سوانح سوختگی بودم یه خانم ۷۹ساله رو با۹۰درصد سوختگی آوردند تقریبا هیچیش نمونده بود ولی میتونست با درد صحبت کنه؛پرسیدم اخه چرا؟ گفت کمرم درد میکرد گفتم راحت بشم ولی این بدتره نجاتم بده. متاسفانه نجات ‌پیدا نکرد؛ بگردید برای درمان دردهاتون راه های بهتری پیدا کنید.(Faryad)

==================
 شما یادتون میاد که پدر بزرگ مادر بزرگاتون ساعت چند بیدار میشدن و ساعت چند صبحونشون حاضر بود؟ من فقط یه مامانبزرگم توی ذهنم مونده که پنج بیدار میشد و پنج و نیم صبحونش حاضر بود،۱۲ ناهار میخورد و ۵ شام و دیگه زندگی تعطیل بود،این روش زندگی داره منسوخ میشه کم کم،بیشتر جاها شده.(Panah)