مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ناگفته‌های شعر (۱۰)

شکل یا فرم در شعر نو

فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)

فرم یا شکل محتوای شکل یافته است. وزن، زبان (ترکیب و نحو) شیوه نگارش، قافیه و محتوا ایجاد فرم می کنند. وقتی فردوسی می‌گوید: «به مرگ سیاوش سیه پوشد آب/ کند زار نفرین بر افراسیاب» او با یازده کلمه ایجاد یک فرم نخستینه کرده. این کلمات را به هر کس بدهید نمی‌تواند چنین فرمی با این هنر متعال بدهد. سپهری می‌گوید: «آدمیزاده این حجم غمگین/ طومار طولانی انتظار است.»
 این هشت کلمه را وزن فاعلن مجموع کرده است. ببینید واژه‌ها به چه زیبایی در بغل هم قرار گرفته اند. نیما با قافیه در پایان بندها، نظم و فرم ارکان را ضمانت کرده است.
 اگر این کار صورت نگیرد شعر بحر طویل می‌شود. زبان یا لغت و نحو و حرکت در زبان را والری به رقص شاعرانه تشبیه کرده است. و آن دقت و وسواس در زبان است و نحوه چینش کلمات. شاعر باید روی مین واژه‌ها قدم بگذارد و در سطر انفجار عاطفی و موسیقایی به وجود آورد.
زبان نباید شل و ول و فرم شعر نباید دستمالی شده باشد. مثل این کار نیما: «به او هزار بارها ز روی پند گفته ام...»  نمونه زیبا: «هست شب یک شب دم کرده و خاک/ رنگ رخ باخته است/ باد، نوباوه ابر، از بر کوه/ سوی من تاخته است...» ببینید با قافیه و باد و باوه و بر چه می‌کند!
قافیه (باخته و تاخته) تاخت و باخت ساختار است. بیشتر شعرهای نیما به ویژه شعرهایی که پایان عمر سروده، بافت، ساخت و وزن شعر که مجموعا شکل یا فرم را به وجود می آورد، در شعر نیما یافت می‌شود. ساخت، مغز، بافت، قلب و وزن، تشابه بسیاری به هم دارند.
 تا یک هسته گرانیگاهی یا شکل انداموار در شعر ایجاد شود؛ مثلا به سازمان کلامی نیما در شعر اجاق سرد نگاه کنید، هسته گرانیگاهی شعر مقصود، آرزوهای برباد رفته است. وزن روایی فاعلاتن، قوافی در پایان بندها (سردی، دردی، زردی) قوافی درونی و میانی (ناهمرنگ و سنگ) و دو بند عینی و دو بند ذهنی، مربوط به مشبه و مشبه به، یک فرم تمثیلی یا استعاره گسترده (اجاق سرد) به معنی (آرزو های برباد رفته) به وجود آورده است.
چندین شاخصه دیگر اشعار نیما: سمبولیسم نیما نزدیک به عالم واقع است. می‌توانید یک شعر را در مفهوم غیر سمبولیک هم فهمید.
زبان کج و پر اعوجاج او تماما عدول و خروج است که چون عدول از سبک کهن بوده است مورد توجه قرار گرفته و اکنون جا افتاده است.
صبغه اقلیمی نیما: او تمام ظرفیت‌های منطقه شمال ایران را که قرن‌ها مختفی بوده در شعرش گنجانده است. که گاهی با سایه روشن ها و ابهام بیان کرده و استفاده از تشبیه و استعاره و کم توجهی به آرایه‌های لفظی و استفاده از ارسال المثل و توصیف‌های هدفمند و انسانی، بیان موجز و صمیمانه، اسطوره سازی در موازات تاریخ، شعر تمثیلی سیاسی مثل مرغ آمین و استعاره های فور گراندینگ یا برجسته ساز، مثل: «خون از درون دردم سرریز می کند.» درد استعاره برجسته ساز است و تکرار مطلع در پایان شعر. تفکر نیما: نیما هم در ربایی ها خیامی است و هم در بعضی از شعرهای نو و مدرن اش: «ای دوست دمی به یادت نرود/ شادی نفسی هم از نهادت نرود/ باشد که به یاد تو نیایم اما/ یادم چو نمی‌کنی ز یادت نرود.» یا: «گویند پس از ما گل و می خواهد بود/ آن روز ولی چه وقت کی خواهد بود/ از هرکه اگر نپرسم این می پرسم/ آیا که در آن معرکه وی خواهد بود؟» در شعر زیبای «ری را«  نیز به این مفاهیم فلسفی می‌رسیم: «ری را ری را دارد هوا که بخواند/ در این شب سیاه او نیست با خودش/ او رفته با صدایش اما خواندن نمی تواند.» یا در شعر خانه‌ام ابری است: «من به روی آفتابم/ می‌برم در ساحت دریا نظاره/ و همه دنیا خراب و خرد از باد است/ و به ره، نی زن که دایم می‌نوازد نی در این دنیای ابراندود/ راه خود را دارد اندر پیش.»