ناگفتههای شعر (۵)
ضعف در تألیف و ترجمه
فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)از نگاه من، ما در شعر منزلتی نداریم. اگر داشتیم اکنون یکیدو نوبل میگرفتیم. میدانید چرا نمیگیریم؟ چون زبانمان مهجور افتاده. چون آنتولوژی را رعایت نمیکنیم، چون مجری اندیشههای آنهایی هستیم که از آنها فن و مضمون میگیریم. من واقعاً میگویم که شاعران شعر زمان ما از اروپاییها بهتر شعر گفتهاند ولی یا ترجمه به خط قرمز میخورد و مترجم نمیتواند شعر صناعتمند نیما و فروغ و مابقی را ترجمه کند؛ یا میخورد به خط زرد که آنهم شعر ریتمیک است که هنگام ترجمه چیزی از آن باقی نمیماند.و مسئله دیگر شعر انقلاب اسلامی است که چنتهاش خالی مانده چون دیگر جنگی در میان نیست که شعر حماسی بگوید. بیشتر آنها هم به جوک و طنز روی آوردهاند. اینها را که گفتم جمع کن و جایگاه شعر را پیدا کن. ببین دوست عزیز و اندیشمند من، فکر و فلسفه باید در ده تا بیست درصد شعر تخمیر شود. مساله اصلی شعر، اول عاطفه است بعد تخیل سپس وزن و اندیشه.
یکی از شاعران میگفت: «شعر من فلسفی است، چون کسی نمیفهمد از آن استقبال نمیشود.»، گفتم به فرض که درست میگویی. میتوانی با زبان روزمره و به زبان عوام به من بگویی میخواهی چه بگویی؟ خب به نثر فلسفه و تفکر خود را بیان کن. چطور خیام و مولوی به شعرگفته اند و همه میخوانند و حتی وقتی نمیفهمند لذت میبرند ولی وقتی تو میگویی همه فرار میکنند. جایگاه نقد، پژوهش و تحلیل کجاست و آیا به نظرتان ما در این زمینهها ضعف نداریم یا مسئله را جدی نگرفتهایم؟ اگر آثاری هم هست چرا بهخوبی دیده نشده بهخصوص از طرف مخاطبان اصلی. حالا خوب شد که این سوال افتاد در ردیف چهارم. درست است که ما اهمال کردهایم ولی متوجه این موضوع هم باشید که هرچه پول بدهی آش میخوری. مگر درزمینه شعر کامل شدهایم که در نقد ضعف داریم.