از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


«همدلی» وضعیت نابسامان تحصیل دانش‌آموزان معلول را بررسی می‌کند

20 درصد کودکان معلول از تحصیل محرومند

همدلی| گروه اجتماعی:«دست‌کم ۳۰ هزار کودک دارای معلولیت در ایران از تحصیل بازمانده‌اند» اینها بخش هایی از سخنان معاون .... است که گرچه در نگاه اول شاید چندان با اهمیت نباشد اما، با نگاهی دقیق تر می توان به عمق فاجعه ای پی برد که در کمین بخشی از نوجوانان و دانش آموزان کشور است.  
همین چند ماه قبل بود که رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی گفت: ۱۰۵ هزار دانش‌آموز در ۱۷۵۰ مدرسه استثنایی در ۶ گروه معلولیت شامل دانش‌آموزان با آسیب بینایی، شنوایی، معلولیت جسمی ـ حرکتی، دانش‌آموزان طیف اوتیسم، چند معلولیتی و کم‌توان ذهنی مشغول به تحصیل هستند.
«حمید طریفی‌حسینی» همچنین از تأمین سرویس ایاب‌وذهاب دانش‌آموزان استثنایی توسط برخی شهرداری‌ها خبر داد و اظهار کرد: در ماده ۵ قانون حمایت از حقوق معلولان و تبصره‌های ذیل آن، تکالیفی درباره ایاب‌وذهاب افراد دارای معلولیت برای شهرداری‌ها ذکرشده است. به صحن شورای شهر استان‌ها رفتم و این موضوع را پیگیری کردم که به‌جاهای خوبی هم رسیدیم.
وی اضافه کرد: همچنین در قانون بودجه ۱۴۰۲ برای اولین بار یک ردیف بودجه ۱۸ هزار میلیارد تومانی با استفاده از فروش اوراق مشارکت در اختیار شهرداری‌ها قرار داده‌شده که خیلی از شهرداری‌ها پای‌کار آمدند.
20 درصد ناقابل
با یک محاسبه ساده، از حدود 150 هزار دانش آموز معلول دارای شرایط تحصیل، 20 درصد آنها نتوانسته اند پشت میزهای مدرسه حاضرشوند. با این حال چند روز قبل، معصومه نجفی پازوکی، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که نزدیک به ۳۰ هزار کودک دارای معلولیت به‌دلیل «محدودیت‌» امکان رفتن به مدرسه را ندارند و از تحصیل بازمانده‌‌اند.
اظهاراتس که به صراحت حکایت ازناکافی و نامناسب‌بودن فضای آموزشی برای کودکان معلول را تأیید می‌کند. امری که او آن را «محدودیت» خوانده است.
پیشتر رامک حیدری، مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران دیستروفی هشدار داده بود که مناسب‌سازی نشدن مدارس کشور برای معلولان به ترک تحصیل ۸۰ درصد کودکان مبتلا به دیستروفی منجر شده است. او گفته بود این کودکان در سنین هفت یا هشت ساله که توان راه رفتن داشتند، تحصیل کرده‌اند و بعد با پیشرفت بیماری و لزوم استفاده از ویلچر از تحصیل بازمانده‌اند.
رامک حیدری در سخنان خود گفته بود: در بسیاری از موارد مدیران مدارس با دانش‌آموز همکاری نمی‌کنند که حداقل کلاس درس را به طبقات همکف منتقل کنند و خانواده هم ترجیح می‌دهند که کودک ترک تحصیل کند.
این اظهارات در حالی مطرح می شود که معاون وزیر آموزش و پرورش، پوشش مقطع ابتدایی در ایران را بالای ۹۸ درصد اعلام کرده است.
از وعده تا عمل
این ارقام در حالی مطرح می شود که چند سال قبل دولت با طرح این ادعا که نمی خواهد هیچ کودکی از تحصیل باز بماند، مدعی شد که طرح هایی را برای تحصیل معلولان دارد. در همان زمان وزرای بهداشت و آموزش‌و‌پرورش تفاهمنامه همکاری مشترک در موضوع ارائه خدمات‌آموزشی در بیمارستان‌ها و مراکز‌ درمانی به دانش‌آموزان دارای بیماری‌های‌خاص و صعب‌العلاج امضا کردند. بر این اساس دانش‌آموزان بستری تحت‌آموزش قرار می‌گرفتند و همزمان با طی مراحل‌درمانی از درس نیز باز نمی‌ماندند و در دبیرستان‌های کشور آموزش می‌ دیدند. هدف از انعقاد این تفاهمنامه تقویت روحیه دانش‌آموزان دارای بیماری‌های صعب‌العلاج، کمک به بهبود وضعیت‌تحصیلی و جلوگیری از ترک‌تحصیل آنها عنوان شده است.
شناسایی بازماندگان از تحصیل معلول
چندی پیش هم رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور از شناسایی بازماندگان از تحصیل به دلیل معلولیت یا بیماری خاص و پوشش تحصیلی آن دسته از این افراد که آموزش‌پذیر هستند، خبر داده بود.
حمید طریفی حسینی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به اجرای طرح شهید محمودوند به منظور شناسایی بازماندگان از تحصیل، اظهار کرد: امسال در قالب پروژه مهر برنامه ویژه‌ای داریم و از استان‌ها خواسته‌ایم تا با همکاری و هماهنگی معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پرورش برای پوشش تحصیلی افراد لازم التعلیمی که به علت معلولیت یا بیماری خاص بازمانده از تحصیل هستند، اقدام کنند.
وی با بیان اینکه اسامی این افراد از طریق سامانه شهید محمودوند که معاونت ابتدایی آن را طراحی کرده، شناسایی شده است توضیح داد: به این افراد مراجعه چهره به چهره و با خانواده آنها صحبت شده است. قرار است همکارانمان به افرادی که والدینشان علت عدم حضور آنها در مدرسه را معلولیت یا بیماری خاص اعلام کرده‌اند مجددا مراجعه و سطح، شدت و نوع معلولیت آنها را مشخص کنند.
رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور تصریح کرد: اگر این افراد در دسته دانش آموزان آموزش پذیر معلول قرار گیرند، شرایط تحصیل در مدارس استثنایی را برایشان فراهم می‌کنیم. تلاش ما بر این است که امسال  جهشی در جذب بازمانده‌های از تحصیل دارای معلولیت داشته باشیم اما باید ببینیم در عمل چه اتفاقی در اول مهرماه رخ می‌دهد.
به گفته طریفی، افراد شناسایی شده در بازه سنی ۶ تا ۱۱ سال قرار دارند و علت اینکه در مدرسه حضور پیدا نکردند معلولیت و یا بیماری خاص اعلام شده است.
چرایی نادیده گرفته شدن در سیستم آموزشی
محمد رضا نیک نژاد؛ کارشناس آموزش در گفت و گو با «آرمان امروز» با نگاهی به وضعیت آموزش کودکان استثنایی می گوید:درحالی‌که سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی در فراگیرسازی امتیازاتی کسب و با شناسایی کودکان آسیب‌دیده برای آموزش رشد را تجربه کرده، اما ایجاد و توسعهٔ مدارس برای طیف‌های چندگانه‌ای از دانش‌آموزان از مقطع ابتدایی تا متوسطه و ارائهٔ خدمات توانبخشی خاص برای آنها، بزنگاهی بود که ما را متوجه جداسازی کودکان از یکدیگر کرد. این در‌حالی‌است که ما بایست به‌سمت آموزش دانش‌آموزانی که آمادگی آموزشی بیشتری داشتند، از جمله دانش‌آموزانی ناشنوا و نابینا و طیف رفتاری-حرکتی کنار هم پیش می‌رفتیم و آنها را در اولویت فراگیرسازی در کنار دانش‌آموزان‌ آموزش عمومی قرار می‌دادیم.
وی با بیان اینکه حالا هم دیر نشده است می گوید: در حال حاضربه نظر می رسد برنامه آموزش و پرورش سوق دادن دانش آموزان به سمت تحصیل درمدارس آموزش عمومی است اما در عمل نتوانسته در این مهم چندان موفق باشد. دلیل آنهم همین آماری است که جدیدا اعلام شده است.
وی با ذکر اینکه یکی از موانع برنامه‌های آموزش فراگیر در مدارس را می‌توان ناهماهنگی‌های بین آموزش‌ و‌ پرورش عمومی و آموزش‌ و‌ پرورش استثنایی دانست اظهار می کند: درواقع، آموزش عمومی باید آمادگی پذیرش دانش‌آموزانی استثنایی و توانمند‌سازی آنها را با همراهی مدیران کلان و خرد داشته باشد، اما هنوز این هماهنگی ایجاد نشده است. همچنین، آموزش‌ و پرورش ویژه باید در شناسایی و هدایت تحصیلی دانش‌آموزان تقویت شود‌. از سویی، مانع دیگر را ناآگاهی کادر مدارس پذیرا، از نفع حضور دانش‌آموزانی با نیازهای ویژه در کلاس‌های آنهاست. درحالی‌که حضور دانش‌آموزان با نیاز‌های ويژه به دانش‌آموزان عادی می‌آموزد چطور با هم زندگی کنند و به یکدیگر یاری برسانند.
نیک نژاد در پاسخ به این سؤال که چرا آموزش فراگیر آن‌طور که انتظار می‌رفته، اجرا نشده است می گوید: زمانی که آموزش‌وپرورش استثنایی ایجاد شد، آموزش‌وپرورش عادی دیگر برای خودش مسئولیتی در این زمینه نمی‌دید. در‌حالی‌که در آموزش فراگیر باید مدارس عادی‌مان پذیرای افراد دارای معلولیت شوند. چطور دانشگاه‌ها می‌توانند افراد دارای نیازهای ویژه را بپذیرند، اما مدارس خیر؟ از طرف دیگر آموزش فراگیر برخی از زیرساخت‌ها را لازم دارد. برای مثال چرا افرادی که از صندلی چرخدار استفاده می‌کنند به مدارس ویژه بروند؟ اگر یک رمپ ایجاد کنیم، کلاس آنان را در طبقهٔ همکف قرار دهیم و توالت فرنگی بگذاریم، این افراد هم می‌توانند به‌راحتی در بین دانش‌آموزان عادی تحصیل کنند. به‌عقیدهٔ من اگر ساختارها را آماده و معلمان و سیستم آموزشی را آگاه کنیم، هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت و افراد دارای معلولیت می‌توانند از آموزش‌وپرورش عادی استفاده کنند.
وی با بیان اینکه اولین چالشی که برای حضور افراد دارای معلولیت در مدارس پذیرا وجود دارد، این است که معلم‌ها آگاهی کافی برای آموزش به این افراد ندارند می افزاید: برای مثال معلمی که سر کلاس تدریس می‌کند، ازآنجاکه اطلاعات کافی دربارهٔ این افراد ندارد، از روی محبت اقداماتی از جمله نمره دادن انجام می‌دهد. به‌این‌ترتیب، کاری که باید دراین‌باره انجام شود، آموزش به معلمان در این زمینه است. این آموزش هم باید از مقطع ابتدایی شروع شود؛ چراکه باید از بدو ورود دانش‌آموزان به مدارس پذیرا انجام شود تا برای سال‌های بالاتر بچه‌ها بتوانند خود را با شرایط محیطی وفق دهند و شرایط بهتری کسب کنند.
این کارشناس آموزش با اشاره به اینکه اصولا عواطف و هیجانات دانش‌آموزان، حس مسئولیت‌پذیری آنها و نگرش آنها به زندگی رشد می‌کند و کاستی‌های فعلی نظام آموزش عمومی با اجرایی شدن این برنامه‌های کیفی پوشش داده می‌شود می گوید: به‌این‌ترتیب، باید بتوانیم دوره‌های آموزش ضمن خدمت برای مدیران، معلمان و کارشناسان به‌طور مداوم برگزار کنیم تا آنها نسبت به ضرورت حضور این دانش‌آموزان در مدارس آموزش عمومی و شیوه‌های این کار، آگاه و توانمند شوند.
نیک نژادی با ذکر آنکه مسئله‌ٔ دیگری که مانع از اجرایی شدن برنامه‌های تدوین شده برای تحصیل دانش آموزان معلول است، بحث رویکرد کمّی‌گرایی است می افزاید: واقعیت این است که تعداد کودکان دانش آموز معلول، در مقایسه با دانش‌آموزان آموزش عمومی کم است. به‌این‌‌ترتیب، نگرش کمّی به این بهانه که بایدعدالت آموزشی برقرار شود، حقوق آنها را پایمال می‌کند. پس ضروری است که با تغییر نگرش و در پیش گرفتن رویکردی کیفی از این خطاهای شناختی بگذریم و به‌سوی عدالت آموزشی حرکت کنیم تا حق دانش‌آموز کم‌بینا، ناشنوا و… ادا شود.
وی سومین عامل موثر در این زمینه را والدین می داند و تصریح می کند: اگر والدین بدانند که چقدر مهارت‌های اجتماعی، هیجانی، معنای زندگی و مسئولیت‌پذیری در دانش‌آموزان مهم است و این مهارت‌ها چقدر در تعامل با دانش‌آموزانی با نیازهای ویژه افزایش پیدا می‌کند، آن وقن فرزندانشان را برای رفتن به مدرسه و ایجاد ارتباط با دانش‌آموز با نیاز ویژه ترغیب می‌کنند. لازمه‌ٔ این تغییر هم نگرش دانش‌آموز عادی و حساس‌سازی آنها، آموزش خانواده، ساخت فیلم و برگزاری رویدادهای فرهنگی و اجتماعی در مدرسه و جامعه، فعالیت‌های مدرسه‌محور و محله‌محور برای افزایش آگاهی و ایجاد فضای گفت‌وگوی والدین کودکان با نیاز ویژه با والدین دانش‌آموزان آموزش عمومی است. اما خلاف والدین، دانش‌آموزان با هم به‌راحتی کنار می‌آیند. اگر والدین هم تمرکزشان را از کمیت‌گرایی بر رشد همه‌جانبهٔ شخصیت فرزندشان بگذارند، پذیرش اجتماعی و شناخت و آگاهی برای حضور و ادغام دانش‌آموزان با نیاز ویژه بیشتر می‌شود.
وی در پایان با تاکید براینکه ما نمی‌توانیم بچه‌ها را از جامعه‌مان جدا کنیم می گوید: با این حال، مهم این است که به چه قیمت جداسازی را انجام ندهیم و باید آموزش ببینیم. در کشورهای دیگر حتی بچه‌های سندروم داون در کنار بچه‌های عادی در کلاس می‌نشینند، اما در کشور ما بعضی حتی گروه‌های تربیت‌پذیر و حمایت‌پذیر نمی‌توانند در مدارس معمولی حضور داشته باشند. چرا؟ چون معلم ما نمی‌داند شیوه‌های القای مطالب درسی و محتوای آموزشی را چگونه باید اجرایی کند. بنابراین، هر چند هدف ما این است که جداسازی نکنیم، ولی در کنارش حتماً باید ظرفیت‌های محیطی را افزایش دهیم تا افراد دارای نیازهای ویژه هم بتوانند راحت‌تر با اجتماع ارتباط بگیرند.