ماجرای عجیب فساد یک مدیر پاکدست !
وقتی فساد فساد میآورد
همدلی| روایتگر این واقعه که در زیر میخوانید، «سیدعلی حسینی» است که در دولت روحانی از سوی معاون اجرایی رئیس جمهور یعنی «محمد شریعتمداری» به سرپرستی ستاد حمل و نقل و سوخت انتخاب شد تا بتواند آن را حل کند. چنانچه در آن زمان ، مالباختگانی که عمدتا از کرایه بگیران و رانندگان تاکسی بودند هر روز در مقابل ستاد سوخت تجمع میکردند و خواستار رسیدگی به وضعیتشان بودند. آنها خودروهایشان را اسقاط کرده بودند به این امید که خودروی نو در اختیارشان قرار بگیرد اما این اتفاق نیفتاده بود... .
به گزارش جماران، این روایت را در پی میخوانید: این که در دسته بندیهای فساد ، فساد در ایران چه نام و جایگاهی دارد را نمیدانم. البته با توجه به این که با گوشت و پوست خود فسادها در ایران را دیده و لمس کردهام، پیشنهادم این است که مصداقهایی بیان کنم و بعد اهل فن در این باره نظر دهند که این فسادها چه نام دارند و در چه دسته بندی میگنجند.بنده جز در وزارت امور خارجه در هیچ کدام از نهادهای دیگر تا قبل از دولت اول روحانی سمت اجرایی نداشتم. اما به دلیل شرایط خاصی که ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور در سال اول دولت روحانی داشت و بنا به درخواست معاون وقت اجرایی رئیس جمهور این سمت را برای مدت کوتاهی بر عهده گرفتم. چون بعد از مدتی و با تاکید رییس جمهور وقت، بسیاری از سازمانها و نهادهای زیرمجموعه ریاست جمهوری به وزارتخانههای مرتبط منتقل شد و یکی از اینها هم ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور بود که زیر مجموعه وزارت راه مسکن و شهرسازی قرار گرفت. اگر از من بپرسند که تعریفم از فساد چیست میگویم فساد آنجاست که امور روزمره مردم و آهنگ توسعه کشور به خوبی انجام نمیشود. این اتفاق حالا با ترک فعل مدیر است یا نابلدیاش یا منفعت طلبی و فساد از هر نوع.
فساد، فساد میآورد
شاید مدیرانی داشتیم که فساد مالی نداشتند، اما مثلا فساد جنسی داشتند یا فسادهای خوشگذرانی از قبیل مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر. و برخی موسسات اقتصادی هم برای این که کارشان راه بیفتد یک خانه مجردی آماده میکردند تا این مدیران آنجا خوش بگذرانند و در مقابل هم رانتی به آن موسسه اقتصادی بدهند.البته تجربه نشان داده است که همه این فسادها بالاخره یک جا جمع میشود وقتی مدیریت فساد مالی دارد آن پول را برای خلافهای دیگر استفاده خواهد کرد. یا برخی مدیران فسادشان این طور است که همه تلاششان را میکنند و تخلفاتی مرتکب میشوند که مثلا فرزندشان در خارج از کشور مشغول شود.بیشترین فسادها در دستگاههای خصولتی و حتی در بخشهای خصوصی است. درباره بخش خصوصی یک مثال میزنم. وارد کنندههای خودروی ما دو گروه هستند؛ یکی شرکتهای رسمی که نماینده فلان خودروساز خارجی بودند یا هستند و یک سری هم واردکنندههای فردی. وارد کنندههای فردی که تعداد خودروهای کمی وارد میکنند برای خدمات پس از فروش خودروهایشان باید با نمایندگان رسمی برندهایی که خودرویش را وارد کرده اند هماهنگ باشند. طبق مصوبه مجلس آن برند در قبال دریافت مبلغی خودروی آن واردکننده خرد را مشمول خدمات پس از فروش میکند. اما فساد آنجاست که این نمایندگیها خیلی بیشتر از آن مبلغ مصوب را به صورت زیرمیزی دریافت میکنند! این یک فساد است و متاسفانه در تمامی بخشها شاهد چنین اتفاقاتی هستیم و این طور نیست که فساد در ایران آن گونه که دیگران فکر میکنند، صرفا شامل بخشهای حاکمیتی باشد. حالا میخواهم اصل ماجرای خود در ستاد سوخت را بیان کنم. وقتی من وارد ستاد سوخت شدم تخلفاتی شده بود و این پروندههای تخلف، بدهی انباشته بزرگی ایجاد کرده بود و هر روز جلوی ساختمان ستاد سوخت تجمع برگزار میشد و اوضاع آشفتهای ایجاد شده بود و رییس قبلی ستاد هم به دلیل همین تخلفات در زندان بود.
تجمع مالباختگانی که بیکار شده بودند
تجمع را افرادی برگزار میکردند که خودروهایشان اسقاط شده بود و طبق وعده ستاد سوخت قرار بود به آنها خودروی نو داده شود اما این اتفاق نیفتاده بود. در این باره توضیح خواهم داد. این افراد از ضعیف ترین اقشار جامعه بودند و خودروهایشان که با آن کسب روزی میکردند از دست رفته بود و خودروی جدیدی هم نگرفته بودند. در واقع بیکار شده بودند و شرایط بسیار بدی را میگذراندند. علاوه بر این، آنها مجبور بودند قسط وامهایی را بدهند که بانک مثلا به آنها داده بود تا خودرویشان نو شود. اما بانک در واقع این وام را به آنها نداده بودند. یعنی مجبور بودند قسط وامی را بدهند که نگرفته بودند!وقتی من مسئولیت ستاد سوخت را به عهده گرفتم، سه سال از دولت آقای روحانی گذشته بود و به مشکل اینها رسیدگی جدی هم نشده بود البته دادگاهها و نهادهای نظارتی به موضوع ورود کرده بودند و ولی اینها مشکل این مردم بیچاره را حل نمیکرد.آن رئیسی که این اتفاقات و تخلفات در زمان او اتفاق افتاده بود، چهره معروف و خوشنامی بود. او که به دلیل جایگاه شغلیاش خدمات بسیاری به این مملکت کرده بود و به نظر من حتی یک ریال پول از این تخلفات به جیبش نرفته بود.
آغاز یک فساد عجیب و مخرب
پس مشکل کجا بود؟ توضیح میدهم. وقتی ما به ماجرا ورود کردیم، دیدیم سرمنشاء فساد از اینجا بوده که این آقا علیرغم مخالفت شدیدش توسط رئیسجمهور وقت مسئولیت یکی از باشگاههای پرطرفدار و بزرگ فوتبال را هم به عهده گرفته بود. در حالی که خودش میگفت وقتی رئیس جمهور به او این پیشنهاد را داده بود او به دلیل مشغله زیادی که در ستاد سوخت داشت تاکید کرده بود که این سمت را به عهده نمیگیرد، اما احمدی نژاد او را به این سمت منصوب کرده بود. او میگفت وقتی صبح از رادیو ناباورانه این حکم را شنیدم، میخواستم یک کنفرانس مطبوعاتی بگذارم و اعلام کنم که این سمت را نمیپذیرم اما ظاهرا با اصرار دفتر رئیس جمهور از این کار منصرف شده بود.مدیریت یک باشگاه فوتبال به معنای حجم بالایی از کار و تلاش برای تامین منابع باشگاه است و این آقا هم با توجه به سمتش در ستاد سوخت تلاش کرده بود که از فعالیتهای این ستاد منابعی برای باشگاه تامین کند و این سرمنشاء بروز مشکل شده بود.
معضل مجوزهای اسقاط صوری
در آن زمان بودجهای برای اسقاط خودروهای فرسوده از سوی دولت تعیین شده بود و آقای رئیس شروع به صدور برگه اسقاط خودرو میکند، در حالی که خودرویی اسقاط نمیشد و این اولین تخلف بود. پول این اسقاطهای سوری به باشگاه فوتبال میرفت. جالب است که این تخلف از سوی مدیری بود که به نظر من سالم بود و ریالی هم برای خود بر نمیداشت. اما تصمیم نادرست مقام بالاتر بود که او را وادار کرد به سمت چنین تخلفاتی کشیده شود. آن مدیر فکر میکرد در آینده میتواند به جای این اسقاطهای صوری، خودروی واقعی اسقاط کند و مشکل را حل کند اما غافل از این که بحرانهای بعدی چنین مجالی به مدیر نداد.
یک طرح تشویقی برای تأمین باشگاه
نیاز به پول باعث شد که ستاد سوخت به فکر ارائه یک طرح تشویقی برای اسقاط خودروهای عمدتا مسافرکش ارائه دهد. مذاکراتی با یک شرکت کاملا خصوصی انجام شد تا به وسیله آن شرکت این اتفاق بیفتد. تخلف بعدی این بود که این شرکت با ترک تشریفات انتخاب شده بود. علت هم این بود که مدیران ستاد سوخت در مذاکراتی غیررسمی از این شرکت خواسته بودند که بخشی از سود حاصل از این طرح، به باشگاه فوتبال انتقال یابد. خواستهای که این شرکت با آن موافقت کرده بود و اگر شرکتهای مطرح و درجه یک در این حوزه بودند آن را نمیپذیرفتند. چون مقدار سودی که در این طرح نصیب شرکت میشد آنقدر نبود که بتواند برای باشگاه هم چیزی کنار بگذارد.
به اعتبار ستاد سوخت و مهر نهاد ریاست جمهوری در اعلامیه این طرح، چند هزار نفر در این طرح مشارکت کرده و خودروهای خود را طبق برنامه برای اسقاط دادند که در ماههای بعد خودروی نو بگیرند. بعد از ثبت نام بانک برای تک تک این افراد یک وام 15 میلیونی اختصاص داده شد و تخلف بعدی این بود که این پول به جای واریز به حساب خودروساز به حساب آن شرکت خصوصی واریز شد. علاوه بر این، تمامی متقاضیان هم چند میلیون پول به حساب آن شرکت واریز کرده بودند.
تاوانی برای وسوسهای که پول تجمیعی آفرید
با تجمیع این پولها در حساب آن شرکت، مدیران شرکت که میخواستند سود بیشتری ببرند تا بتوانند برای باشگاه هم واریزی داشته باشند. از این رو تصمیم گرفتند که با پولی که در حسابشان آمده بود برای چند ماه تجارتی راه بیندازند و بعد ماشینها را به متقاضیان ارائه دهند. آنها میخواستند خودروها را با چند ماه تاخیر به متقاضیان بدهند. اما غافل از این که بازار در ماههای آینده دچار تلاطم میشد و اوضاع بازار خودرو آشفته میشد.
با افزایش قیمت ارز در ماههای آینده، قیمت خودروها ناگهان بالا رفت و آن تجارتی هم که مدیران شرکت میخواستند انجام دهند، شکست خورد و نتیجه این که بخش زیادی از آن منابع که قرار بود تبدیل به خودرو شود از دست رفت و با منابع باقیمانده هم نمیشد آن تعداد خودرو را تامین کرد.
متخلفان به زندان افتادند
با تأخیر در ایفای تعهدات متقاضیان که حالا دیگر مالباخته بودند اعتراضها را شروع کردند. قوه قضائیه و نهادهای نظارتی هم به ماجرا ورود کرده و علاوه بر رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت مدیران آن شرکت خصوصی را هم بازداشت و زندانی کردند. اما مشکل این بود که مردم به خودرو نرسیده بودند آن هم خودروهایی که برای کسب رزق و روزی بود . علاوه بر این اقساط آن وامها هم سر رسید شده بود و اخطار بانک به مردم داده میشد برای وامی که خودشان نگرفته بودند.
به وسط جمعیت معترض رفتم و فحش شنیدم
وقتی من به ستاد رفتم این مردم هر روز جلوی ستاد تظاهرات میکردند و جالب بود در یکی از روزها که تعداد زیادی از این جمعیت آمده بودند، مدیران به من میگفتند آخر وقت از درب پشتی ساختمان را ترک کنم که با این جمعیت روبرو نشوم. آنها از خشم این مردم میترسیدند و گوشزد کردند که مدیران قبلی همه این کار را انجام میدادند، اما من تصمیم دیگری گرفتم و به میان جمعیت معترض رفتم و خودم را نیز معرفی کردم. با حجم بالایی از توهینها و فحشهای رکیک از من پذیرایی شد! از جمعیت معترض خواستم که به سالن جلسات ستاد بیایند؛ اول قبول نکردند اما به تدریج پذیرفتند و آمدند آنجا هم دست از بد و بیراه گفتن بر نمیداشتند.
وعده به معترضان
من آنجا به معترضان قول دادم که 45 روزه مشکلشان را حل میکنم، اما آنها باور نمیکردند. از آنها خواستم که چند نفر از میان خودشان انتخاب کنند و با آنها در ارتباط باشم و گفتم در یک کانال فضای مجازی به صورت روزانه به آنها گزارش خواهم داد. در میان معترضان یک خانم بود که خیلی به من بد و بیراه میگفت و به خاطر همین اتفاق میگفت که دیگر به مقدسات اعتقادی ندارد.
نکتهای که مسئولان نمیدیدند
بعد از جلسه بلافاصله نمایندههای وزارت اطلاعات و سازمان بازرسی کل کشور در جلسهای به من اعتراض کردند که چرا چنین وعدهای دادم و پرسیدند که با کدام بودجه این کار را بکنم؟ من گفتم شما اول بگویید که اینها حق دارند یا نه؟ گفتند حق دارند اما باید از طریق دادگاه و مراجع قضایی در شکایتی که علیه آن شرکت خصوصی کرده اند موضوع را پیگیری کنند. من نظرم این بود که آن مردم بیچاره به جایی نخواهند رسید چون آن شرکت پولی ندارد مدیران شرکت در زندانند. اما آنها یک نکته را نمیدیدند و آن این بود که مردم معترض و مستاصل به اعتبار ستاد سوخت در این طرح شرکت کرده بودند و اگر همان اول به آنها میگفتیم که یک شرکت خصوصی این کار را میکند، مطمئنا اعتماد نمیکردند و نمیآمدند.
مشکل و حل آن از دیدگاه مالباختگان
اولین کاری که کردم با کمک معاون اجرایی رئیسجمهور این پرونده را به ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی بردم. در جلسهای که آنجا تشکیل شد هم شرکت کردم و گفتم ما با آرم ریاست جمهوری و ستاد سوخت مردم را تشویق کرده ایم پس خود را متهم بدانیم و یکی از خواسته هایم این بود که بانک فعلا از این مردم قسط نگیرد. با وجود این که مقاومتهای بسیاری شد اما با حمایت جناب آقای شریعتمداری – معاون اجرایی رئیسجمهور - و بخشهای امنیتی کشور که احساس خطر کرده بودند خواستههای ما تصویب شد. از طرفی قولی که به مردم داده بودم و هر روز در آن کانال اطلاع رسانی میکردیم با این وجود به صورت مداوم از سوی این افراد فحش و ناسزا نصیب ما میشد. من آنجا به خوبی از این روایت از پیامبر را درک کردم که وقتی فقر از دری بیاید ایمان از در دیگر خارج خواهد شد این افراد به همه چیز بد و بیراه میگفتند و خیلی عصبانی بودند. البته من شرایط آنها را درک میکردم و میفهمیدم که چرا این گونه رفتار میکنند.
یک نکته جالب که در این میان بود، مخالفت رییس بانک با استمهال در پرداخت اقساط بود او با وجود این که میدید این مردم چه شرایطی دارند نمیپذیرفت که قسط نگیریم و به نظر من بیرحمانه با موضوع برخورد میکرد. این فرد بعدها به دلیل دیگری در حالی که مقصر نبود به زندان افتاد و به نظر من آه آن مردم بیچاره او را گرفت.
یک منبع مالی خوب
در خلال جستوجو برای حل مشکل، بعد از بررسیها متوجه شدیم که منبع خوبی در حساب خود ستاد سوخت وجود دارد که میتوان با آن مشکل را حل کرد و طی جلسات متعددی تلاش کردیم که مجوز استفاده از آن منابع را بگیریم. یکی از نهادهایی که باید موافقت میکرد سازمان بازرسی بود که در ابتدا موافقت نمیکرد اما بعد از کش و قوس فراوان بالاخره مجوز گرفته شد و منابع لازم برای حل مشکل فراهم شد.من به آن مردم قول 45 روزه داده بودم، اما تا کسب موافقتها و تامین اعتبار 4 ماه طول کشید و چون فرآیند را به صورت مداوم گزارش میکردم و معترضان میدیدند که مشکل در حال حل شدن است آرام شده بودند و نهایتا بعد از چهار ماه توانستیم سازمان بازرسی را راضی کنیم و بودجه این کار را تامین کردیم و به خودروسازان دادیم. اول میگفتند پول خودرو به قیمت روز را به مردم بدهیم اما پافشاری کردم که به همه متقاضیان همان خودرویی که ثبت نام کرده بودند را بدهند و نتیجه این شد که مردم با وجود همه بیچارگی و تاخیرها به وسیله زندگی شان رسیدند و همان خودرویی را گرفتند که ثبت نام کرده بودند.
همه به خودروهایشان رسیدند و ماجرا ختم به خیر شد
خدا را گواه میگیرم همان خانم و دهها نفر دیگر در آخرین پیامی که دادند، گفتند آقای حسینی من از دیروز نماز خواندنم را دوباره شروع کردم. و همین طور تمام کسانی که در آن مدت به ما فحش میدادند و اعتراض کردند حلالیت میخواستند این در حالی بود که من دیگر رئیس ستاد نبودم و ستاد زیر نظر وزارت راه شده بود و اواخر کار هم که آقای کشاورزیان که معاون وزیر رفاه بود مردی بسیار خوب و وظیفه شناس بود و ادامه کار را با همان استدلال انجام داد و تلاش کرد که کار به انتها برسد. همچنین این پرونده یک قاضی داشت که در روند کار خیلی به ما کمک کرد.این یکی از اتفاقاتی بود که به نوعی فساد تلقی میشود، این طور از ابتدا شکل گرفت و البته این یکی در انتها به جای خوبی رسید. دیگر شما قضاوت کنید و متفکران اقتصادی چه نامی برای این اتفاق دارد.