از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


رد صلاحیت روحانی چه پیامی برای جامعه ارسال می‌کند؟

بازیگران کوچه خلوت

همدلی| امید کوشا: «آقای روحانی آمدند منزل، نزد آیت‌الله هاشمی و گفتند شورای نگهبان او را شب دعوت کرده و خواسته‌اند که از آیت‌الله هاشمی بخواهد، انصراف دهند ... آقای لاریجانی هم که آن زمان رئیس مجلس بودند، همین پیغام را آوردند.»این جملات از زبان «محسن هاشمی» روایت کهنه‌ای نیست. فقط 10 سال از این ماجرا گذشته است. 10 سالی که تکرار تاریخی رد صلاحیت‌ها را به یک رسم معمول در سیاست بدل کرده، رد صلاحیت‌هایی که آرام آرام میدان را از بزرگان خالی می‌کند.  حالا کسانی که روزی برای آیت‌الله هاشمی پیام می‌بردند، از خالص‌سازی می‌گویند، روایتی که روزگاری هاشمی رفسنجانی از مخاطرات این رویه به خدا پناه برده بود. لاریجانی در دوره قبل نامه رد صلاحیتش را دربافت کرد تا خالص سازان راه همواری طی کنند و رقیب مهمشان به قول روحانی آرای باطله باشد و حالا روحانی در دایره رد صلاحیت شده‌ها قرار گرفت تا مانند هاشمی در بندهای آخر بیانیه‌اش به خدا پناه ببرد وبنویسد:«پروردگارا، ما از این که دسترنج این انقلاب عظیم اسلامی، که خون و آبروی عزیزترین سرمایه‌های این ملت برای آن ریخته شده است، این چنین بر باد می‌رود، رنجیده خاطریم. قرار بود در این نظام، خود این مردم، سرنوشت خود را تعیین کنند نه آن که اقلیتی چند نفره انتخاب آنان را به آنان دیکته کنند. این اسلامی نبود که به مردم معرفی شده بود و این آن امانتی نیست که مردم به پایش جان و جوانی دادند.»
ابهام و سوال‌های بی پاسخ در رد صلاحیت‌ها
هر روز به فهرست طرد شده‌ها در میدان سیاست افزوده می‌شود؛ چه آنهایی که زمانی با مواضع خود مردم را از خود ناامید کردند و چه آنهایی که با عملکردشان در مقاطع زمانی کوتاه امید را بازگرداندند. این آسیاب به نوبت است؛ برخی را با ابزار نظارتی و برخی را با در دایره غضب و قهر وارد فهرست افرادی کرده که دور اسامی آنها دایره قرمز کشیده‌اند. انقلاب فرزندان خود را یکی- یکی از گردونه خارج می‌کند؟ آیا زمان به نفع انحصار در ایران در حرکت است؟ «اقلیت حاکم» که روحانی وارد ادبیات سیاسی کرد یا «خالص سازی» که لاریجانی به عنوان یک هشدار در گوش حاکمیت و مردم نجوا کرد در انتهای کوچه تاریک به یکدیگر خواهند رسید؟ اینها سوالاتی است که دیگر نه فقط سیاسیون که عامه مردم از خود می‌پرسند.
تیغ طرد
تکرار مکرر رد صلاحیت‌ها در چند دهه اخیر به یک مسئله اساسی بدل شده و همه را از زیر یک تیغ می‌گذراند؛ تیغ طرد. اگر روزگاری هاشمی رفسنجانی در فیلتر شورای نگهبان تبدیل به مثالی برای بزرگترین رد صلاحیت در تاریخ انقلاب شد اما امروز دیگر رد صلاحیت تبدیل به یک امر معمول در فضای سیاسی کشور شده اکه به عنوان ابراز اعلام نارضایتی  یا اعمال سلیقه در گروه‌بندی‌های سیاسی ازآن یاد می‌شود.
«اسحاق جهانگیری» در واکنش به ردصلاحیت حسن روحانی نوشته: «خبر رد صلاحیت او اگرچه دور از پیش‌بینی‌ها نبود، اما امید داشتم در ایام خطیر کنونی چنین نشود. مردم می‌پرسند این چه سازوکاری است که در هر انتخاباتی بسیاری از شخصیت‌ها و مسئولان عالی‌رتبه مثل رؤسای جمهور و .. ردصلاحیت شده یا کنار گذاشته می‌شوند؟»بر اساس این رویه، همه بزرگان ممکن است رد صلاحیت شوند؛ مگر اینکه خلافش در یک مقطع زمانی ثابت شود. این فرمول جدیدی نیست اما در یک دهه گذشته بعد از بزرگترین رد صلاحیت تاریخ انقلاب به واسطه کنار گذاردن هاشمی رفسنجانی تبدیل به یک استراتژی سیاسی در قالب فیلترهای نظارتی شده که باعناوینی چون مصلحت‌اندیشی، حفظ نظام یا با عباراتی چون انقلابی گری و دشمن ستیزی مترادف است. چنانکه در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی که بعدها روایت آن از زبان مصلحی، وزیر اطلاعات وقت، نقل شد چنین بود: « بر اساس گزارشات ما از کف خیابان در سال ۹۲ آقای رفسنجانی پیروز انتخابات می‌بود. یک عزیزی گفت مگر بچه حزب اللهی‌ها می‌گذارند این اتفاق بیفتد، جمع بندی من این بود باتوجه به شرایط نظام مصلحت این بود ایشان رد صلاحیت بشوند و دلایل آن را هم نوشتم. فقها و حقوقدانان شورای نگهبان هرچقدر در ذهنشان گشتند که یک «ان‌قلت» در جمع بندی من بیاورند نتوانستند.»
بازی بزرگ در میدان قدرت
واکنش‌های ابتدایی به حضور حسن روحانی برای ثبت نام در انتخابات مجلس خبرگان رهبری پر واضح بود که تایید صلاحیت او در فضای سیاسی کشور و گفتمان قالب یکدست سازی چندان خوشایند تندروها و جریان انحصارطلب در کشور نیست. واکنش اولیه صدا و سیما که او را با ادبیات خاصی نواخت و موضوع «بیسواد خواندن منتقدان» را به رخ کشید. در کنار خاستگاه پایداری ها در این رسانه و طلب استمداد از شورای نگهبان، در روزهای بعد تریبون های زیادی را از آن خود کرد تا مطالبه رد صلاحیت رئیس جمهوری را داشته باشند که در برهه‌ای می‌خواست منافع کشور را از مسیر تعامل با دنیا تامین کند؛ مسیری که یکسو کاسبان تحریم را برآشفت و از سوی دیگر استراتژی انقلابیون نزدیک به پایداری را به چالش کشید. اما این بار موضوع شاید ریاست جمهوری و حتی مجلس نمایندگان نبود که روحانی را به مثابه هاشمی قربانی مصلحت‌اندیشی کرد. اگر یکدست کردن فضای سیاسی و اجتماعی کشور را کلی تر از جزئیات درون ظرف انحصار ببینیم، «پلان قدرت» در حال شکل دادن عناصری است که تغییر آرام‌تر و شاید دلخواه‌تری را دنبال می‌کند. این سیاست در تلاقی با حضور روحانی در مجلس خبرگان این سوال را در ذهن ایجاد کرده که آیا شیخ دیپلمات  از این قدرت برخوردار بوده که در مجلس خبرگان ادبیات سازی و جریان سازی خاصی را در آینده دنبال کند؟
قبضه قدرت و هشدار روحانی
پاسخ به این سوال را باید در چند سخنرانی روحانی در قالب استراتژی حضور در انتخابات جست و جو کرد جایی که روحانی بر اهمیت مجلس خبرگان تاکید می‌کند و برای نخستین بار پس از انقلاب سعی دارد به اهمیت این انتخابات و بافت مجلسی اشاره کند که در آینده می‌تواند در شکل‌گیری قدرت و تغییرات احتمالی در آن تاثیرگذار باشد. گرچه روحانی مسیر را سخت و دشوار و راه نپیموده را بسیار ناهموار تلقی می‌کند اما این نشانه را به مردم و سیاستمداران می‌دهد که عده‌ای در حال قبضه قدرت در ایران هستند. او این نکته را با ظرافت هر چه بیشتر در قالب اعتراض به اقلیت حاکم بر زبان می‌آورد، اقلیتی که بعد از حوادث سال گذشته در موضوع حجاب سوار بر رکاب اعتراض و مخاطرات امنیتی اسب های خود را زین کرده‌اند تا مناصب بیشتری در تصاحب خود بگیرند. واکنش‌های دو روز گذشته به رد صلاحیت روحانی اغلب بر این محور مشترک بود که مصلحت‌اندیشی برای آینده را در خود داشت. «حسام‌الدین آشنا» در حساب شخصی خود نوشت: مصلحت نبود یا صلاحیت؟ همین طور «عباس عبدی» فعال سیاسی نیز رد صلاحیت روحانی را به آینده نسبت داد و نوشت: « این رد صلاحیت ارتباطی به گذشته ندارد.» در عین حال که کریمی قدوسی نماینده معلوم‌الحال هم در یک واکنش تند و تامل برانگیز نوشت: «روحانی استعداد سقیفه‌سازی داشت.» این جمله از سوی «کریمی قدوسی» که در بیان مباحث پشت پرده و جنجالی سابقه ای طولانی دارد این ذهنیت را تقویت می‌کند که روحانی در مجلس خبرگان آینده می‌توانست چتر جدیدی از یک نظریه و تئوری در تضاد با تندروها باشد که عده زیادی را حول محور جریان‌های منتقد تجمیع می‌کند. این تجمیع تفکر در تضاد با انحصارطلبی بدون تردید خلل بزرگی برای آینده ای است که این جریان برای خود ترسیم کرده است. مواضع بسیار تند و غیرقابل تصور بعد از ثبت نام روحانی برای مجلش خبرگان را باید در همین دایره تحلیل کرد، جایی که خود روحانی نیز گفته بود فکر نمی‌کردند من بیایم و ثبت نام کنم. بنابراین باید اینگونه تصویر ساخت که روحانی در معادلات آینده جریان تمامیت خواه و نقشه راه آنها نه تنها جایگاهی نداشت، بلکه موجب بروز شکاف‌های جدیدی می‌شد، شکاف‌هایی که در «ساخت تحول گرایانه»، مولفه‌های «تخریب بازی انحصار» را به همراه داشت.
استانداردهای متغیر
از سوی دیگر آنچه که در رد صلاحیت‌های ادوار مختلف دیده شد این نکته بدیهی را دردریافت فعالان سیاسی و مردم برجسته کرده است که معیارهای اصلح بودن و داشتن صلاحیت برای رقابت انتخاباتی فقط یک قانون نیست، بلکه فلسفه سیاسی است. آیا متغیرهای تایید آنگونه که در دوره‌های مختلف همه دست‌اندرکاران انقلاب را طرد می‌کند بر اساس الگوی مشخص و مترهای قابل اندازه‌گیری توسط افکارعمومی بنا شده است؟ رد صلاحیت‌هایی که از مهم‌ترین سکانداران نظام اجرایی کشور افراد بدون صلاحیت در یک دوره مشخص می‌سازد، پایه‌های اعتماد مردم را نشانه رفته است. نگاهی به چند دوره از عملکرد مراجع تصمیم‌گیر در جریان انتخابات سال‌های 92 به این سو برآیند عجیبی برای مردم داشته است. اینکه عده‌ای به عنوان رئیسان جمهور و افراد زبده و کارکشته در جمهوری اسلامی به ناگاه تبدیل نیروهایی می‌شوند که عملکردشان در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی آنها را از گردونه مدیریت و اجرا در کشور طرد می‌کند شاید هیچ استنباطی جز این نداشته باشد که بی ثباتی در فرایندهای مختلف کشور در این بخش نیز رسوخ کرده است. کسانی که عرصه تصمیم‌ها  را تصاحب کرده‌اند تلاطم می‌سازند و در این تلاطم اهداف مشخصی را دنبال می‌کنند.دریافت فعالان سیاسی در روزهای گذشته نیز بیان همین تحلیل است. «مهدی مطهرنیا» کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل در این باره نوشته است: «اکنون با ردصلاحیت روحانی تمام بازماندگان نسلی که فجرآفرینان انقلاب ۵۷ دانسته‌اند به جز آن‌ها که در مصدر مناصب انتصابی یا شبه‌انتخابی هستند؛ ردصلاحیت شده‌اند. انقلابی که نتواند ارزش‌های انقلابی را در درون نسل اول خود حفظ کند؛ آیا می‌تواند به نسل‌های بعدی اطمینان کند؟ » این نکته سوال تکراری افکار عمومی است. اینکه چطور برخی رد صلاحیت شده‌ها در ظرف انتخاب در مصادر انتصابی حضور داشته‌اند؟ آیا این پیام مشخص به مردم است که فقط به آنهایی باید رای بدهید که ما تعیین می‌کنیم؟ اما در انتصاب‌ها هیچ محدودیتی از زاویه صلاحیت  وجود ندارد؟ شکاف میان این سوالات با تعدد رد صلاحیت‌ها آنقدرافزایش یافته که دیگر به استثنا و مورد نمی‌توان بسنده کرد.
حجت تمام شد
بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم رد صلاحیت حسن روحانی برای مردم ایران یادآور یک خاطره تلخ است. خاطره سال 92 و هاشمی رفسنجانی. خاطره سال 98. خاطره 1400 و خاطره جمع بزرگی از مردم که  در هنگامه سیاسی به آنها می‌گویند خاکستری. از همین زاویه باید اقدام روحانی را تحلیل کرد. بزرگترین دریافت از عملکرد شیخ میانه‌رو در جامعه، بعد از بزرگترین رد صلاحیت تاریخ انقلاب، نجوای این بیت سعدی بود در گوش «اقلیت حاکم» که: «چندین چراغ دارد و بیراهه می‌رود /  بگذار بیفتد و بیند سزای خویش» به عبارتی حجت تمام شد. چنانکه خود نیز در پیامی بعد از تایید نشدن چنین آورده است:« اینک حجت تمام شده است و شاهدی روشن و غیرقابل انکار بر رویکرد حذف‌گرایانه و ضد قانون اساسی جریان اقلیت تمامیت‌خواه حاکم، پیش چشم ملت ایران آشکار گشته است. با این شواهد روشن، دیگر تردیدی نمی‌ماند که اقلیت حاکم، رسماً و علناً کاهش حضور مردم در انتخابات را می‌خواهند. آن‌ها می‌خواهند انتخابات و صندوق را از تعیین‌کنندگی در سرنوشت مردم بیندازند تا خود بتوانند با تصمیمات محفلی، سرنوشت مردم را تعیین کنند.»