از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


سالروز درگذشت «ماركو پولو» كه دو بار از ايران ديدن كرد و ...

سال 1324 ميلادی، نهم ژانويه – ماركو پولو ايتاليايی كه سفر حقيقت يابی مهمی به چين كرده بود در زادگاه خود ـ ونيز ـ درگذشت. برخی از مورّخان روز درگذشت او را هشتم ژانويه نوشته‌اند. تفاوت در اين بوده است که در آن زمان در منطقه «ونيز» با غروب آفتاب، آن روز پایان یافته تلقی می‌شد که امروزه در نيمه شب، و درگذشت مارکو در شب صورت گرفته بود. سفرنامه ماركو پولو عامل عمده پيشرفت های غرب بوده است كه ادامه دارد. در اين سفرنامه كه به زبان‌های فرانسوی و ايتاليايی انتشار يافت وی به اقتباس از چينی ها به ملل اروپايی ياد داد كه چگونه باروت بسازند و دارای اسلحه آتشين شوند، کاغذ بسازند و كتاب منتشر كنند و دانش و فرهنگ خود را بالا ببرند و قطب نما بسازند تا بتوانند در درياهای دور و عميق كشتيرانی كنند و .... همين راهنمايی ها سبب شد كه اروپائيان بر سرزمين های دوردست مسلط و تمامی قاره آمريكا را مالك شوند و ... .
«ماركو» در سال 1254 در «ونيز» ايتاليا در يك خانواده بازرگان به دنيا آمده بود. شش ساله بود كه پدر و عمويش «مافيو» و «نيكيلو» عازم منطقه دريای سياه شدند تا تجارت كنند كه وقوع جنگ در منطقه باعث شد مسير خود را تغيير دهند و سر از چين درآورند. آنان هنگامی به ونيز بازگشتند كه ماركو 15ساله بود و بر دو زبان ديگر مسلط شده بود. دو سال بعد اين دو برادر تاجر، «ماركو» را كه مادرش فوت شده بود در سفر تازه با خود بردند و اين بار مقصد آنان چين و دربار خان بزرگ مغول بود. اعضای اين هيات پس از رسيدن به تبريز تصميم به ادامه سفر از طريق دريا گرفتند و عازم هرمز از مسير كرمان شدند، اما در هرمز با مشاهده وضعيت نامطلوب كشتی های موجود از سفر دريايی منصرف و به كرمان بازگشتند و از مسير هرات، بلخ و بدخشان، يارقند، ختن، لوپ نور و دشت گبی خود را به چين و دربار قوبيلای خان مغول رساندند.
«ماركو» به دليل تسلط بر چند زبان و استعداد و هوش فراوان مورد توجه خان بزرگ (خان خانان) قرار گرفت و سال‌ها در دربار او بود و حتی از جانب وی به سفارت به مناطق ديگر آسيا اعزام شد و با دانش، فنون و هنر شرق آشنا گرديد و دارای ثروتی قابل توجه هم شد و چون بيم داشت كه خان سالخورده فوت شود و او نتواند اين ثروت را با خود به ايتاليا منتقل كند، از خان اجازه بازگشت موقت گرفت و خان هم از فرصت استفاده كرد و از او خواست كه خانزاده خانم «كوكاچين» را تا ايران بدرقه كند و او را به ارغون – ايلخان مغول ايران برساند كه از وی همسر خواسته بود.
«ماركو» با اين خانزاده خانم مغول از راه دريا به ايران آمد. دو سال در راه بود و هنگام ورود به ايران شنيد كه ارغون درگذشته است كه غازان پسر و جانشين ارغون به جاي پدرش با خانزاده خانم «كوكاچين» ازدواج كرد. خان بزرگ سكه ويژه ای به «ماركو» داده بود كه به منزله «گذرنامه» او بود و با اين گذرنامه موفق به رساندن خود و ثروتش به «ونيز»شد. وی هنگامی به ونيز رسيد كه ميان اين «كشور – شهر» با كشور – شهر «جنوا» جنگ بود و ماركو فرمانده يك كشتی جنگی را بر عهده گرفت و در جنگ شركت جست ولي اسير شد و به زندان «جنوا» افتاد. هم سلولی او «روستيچلو Rustichello» يك نويسنده از مردم «پيسا» بود و ماركو از اين فرصت استفاده كرد و در طول يك سال، خاطرات خود را از سفر 24ساله اش به شرق، اقامت 17ساله در چين و شرح ثروت شرقی ها و علوم و فنون آنان و چگونگی ساختن باروت كه چينی ها در جشن ها برای آتشبازي از آن استفاده می كردند، قطب نما، كاغذ و ... برای روستيچلو ديكته كرد و اين سفرنامه كه نخست به زبان فرانسه انتشار يافت غرب را متحول كرد و به مقام امروز رساند زيرا با استفاده از فنون چين و باروت، اسلحه آتشين ساخت و با كمك قطب نما راه‌های دريايی دور را كشف كرد و با استفاده از كاغذ كتاب نوشت و جهان را به زير سلطه خود كشيد. ماركو پس از آزاد شدن از زندان به «ونيز» بازگشت، با دختر يک بازرگان ازدواج کرد، دارای سه دختر شد و در 70سالگی در زادگاه خود درگذشت.
منبع: روزنامک