مجازستان
چند روز بود فقط زیر پتو دراز کشیده بودم و هیچ انگیزهای واسه ادامه نداشتم. امروز وارد مغزم شدم و رفتم طرف دفتر مسئول اراده و انگیزهم، درش از داخل قفل شده بود. در رو با پا شکوندم و وارد دفتر شدم، دیدم خودش رو وسط دفتر حلقآویز کرده و بوی جنازهش کل اتاق رو گرفته.
(پیپرکات)
======
ولی اگر واقعا مشتاقید بدونید چرا ایرانیها دوست دارن سال نوی میلادی رو هم جشن بگیرن، جناب صائب تبریزی جواب رو قرنها پیش دادهن: بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان/مردم از عمر چو سالی گذرد، عید کنند.
(استنلی مینویسد)
=======
من هیچ وقت آنقدر پول نداشتم که سرمایهگذاری کنم و ببینم هوش اقتصادی خوبی دارم یا نه، ولی همیشه سعی میکنم چای و قند با هم تموم نشن که مجبور نشم با هم بگیرم و اینجوری هزینهها رو مدیریت کنم.
(naseh mohi)
==========
باید آنقدر از آن خیابان عبور کنی تا دیگر تو را به یاد چیزی نیندازد، تا دوباره فقط خیابان باشد، مثل دهها خیابان دیگری که فقط خیابانند و به خیابانهای دیگر میرسند.
(Pochino)