از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


وقتی همه می‌خواهیم دکتر شویم

عبدالرحمن ولایتی (کارشناس روابط بین‌المللی)

وقتی همه می‌خواهیم دکتر شویم

عبدالرحمن ولایتی (کارشناس روابط بین‌المللی)

  این چالش مدتی بود که ذهنم را مشغول کرده بود ولی به دلیل گرفتاری در روزمرگی فرصت تامل و پاسخ نداشتم . البته اینکه چرا با این سوال درگیر شدم بیشتر به جهت حرمت و جایگاه عنوان فاخر «دکتری» در دیدگاه شخصی خودم بود و برایم یاد آور فرهیختگانی چون   دکتر حسابی تا دکتر کاتوزیان و دکتر شایگان و در حال حاضر  دکتر دینانی و دکتر سریع القلم بود که متاسفانه سلاخی آن را به وضوح در جامعه لمس می‌کردم . نیز این که چطور  امروزه از در و دیوار شهر و کوچه و برزن دکتری می‌بارد و این عنوان که زمانی ژنرال و تیمسار محیط‌‌های علمی و دانشگاهی بود، چطور راهی دوشنبه بازار شده و به سربازی آشخور تبدیل گشته است .  هر کس و ناکسی بدون حتی کوچک‌ترین نشانی از علم و دانش هوس و سودای دکتری به سرش زده و در این شلوغی شهر که آب سر بالا می‌رود، در گوشه‌ای دکتر قورباغه شده و ابوعطایی می‌خواند. این شده قصه تراژیک و اسفناک دکتری در جامعه طاعون زده ما .  در صورتیکه دکتری تخصصی  بیشتر از همه عوامل ریشه در شخصیت دارد تا کاراکتر فرد به آن بلوغ و نبوغ خردمندانه نرسد شایستگی این درجه را ندارد. فارغ از اینکه در چه زمینه ای و رشته‌ای باشد باید به درک و فهم فلسفی و هستی شناختی از موضوع رسیده باشد و به دنبال چیستی و انتولوژیک پدیده‌‌های زندگی باشد.  اصالت دکتری تخصصی همین است . در واقع دکتری تخصصی دکتری فلسفی‌ست و فلسفه اموری نیست که دستمایه شوخی و سرگرمی توده باشد که متاسفانه سیاستگذاری معیوب آموزشی این شوخی را  ناجوانمردانه جا انداخته است.
این روزها هم موضوع در فرم یک فاجعه به یک شوخی چندش آور تبدیل شده و در بازار و کسبه نیز عناوین مغازه‌ها با عنوان دکتر تزئین شده است دکتر پیتزا و دکتر پارکت و دکتر تشک و... .
اصولا هر پدیده‌ای که به دایره توجه عوام یا همان توده مردم کشیده شود عاقبتی جز این نخواهد داشت و به مرور از آن اصالت خواهد افتاد و از خاصیت و ماهیت خالی شده و صرفا به شکل بسنده خواهد شد.  این عارضه پدیده فاخر دکتری را نیز درگیر خود کرده و  طیفی از جامعه عوام که هر یک به برکت دانشگاه‌های فکستنی به درجه مدرک مزین شده اند، در یک فرصت مناسب که ناشی از تسهیل تمسخر آمیز  فرآیند پذیرش دوره دکتری تخصصی بود به این عنوان هجوم آورده و در یک چشم بهم زدنی آن را از اصالت انداختند، در صورتیکه دکتری تخصصی یا همان PH.D  برای خودش باید عقبه و شجره و پشتوانه در خور و شأن خودش داشته باشد که زیبنده باشد حداقل باید در کارنامه دانش آموزی‌اش نمرات تحسین برانگیزی در فیزیک و ریاضی و شیمی و زیست و یا فلسفه و متطق ثبت شده باشد که تحصیل دوره دکتری  باورپذیر باشد. اصلا در کل قضیه این عنوان باید از هوش ریاضی و هوش هیجانی به نسبت و تراز خود برخوردار باشد تا به اصطلاح جا بیفتد که متاسفانه امروزه در فرم یک  مغازه رنگرزی شده و با یک اجی مجی لاترجی در چشم برهم زدنی فردی را که به زور و لنگ لنگان و خسته و کوفته با کوله باری از نمرات ناپلئونی خودش را به سد دیپلم رسانیده و ذهن و هوش و توان تحصیلی اش از درک یک معادله ساده یک مجهولی عاجز بوده و هیچ نسبتی با معادلات مشتق و انتگرال و لگاریتم نداشت و یا فهمی از تفکیک فلز و نافلز و عدد اتمی و پیوند یونی و هیدروژنی نداشته و حتی جدول مندلیف را نیز حاجی مندلیف می‌پنداشت و یا جزایر لانگارهانس را منطقه ای بکر و خوش آب و هوا در خلیج فارس تصور می‌کرد به سادگی و با سوار بر کاتالیزورها و میان برهای رایج زمانه عنوان ارزشمند دکتری را صاحب شده و درست مثل قاطر از آن بهره کشی می‌کند و این شده حال و روز دکتری تخصصی در مملکت ما که واقعا به یغما رفته است.
حالا کار به جایی رسیده که حجره داران و مغازه داران نیز هوس دکتری کرده و اسم و رسم دکان‌شان را  دکتر کرده اند مثلا دکتر پیتزا و دکتر پارکت و این شکلی داستان دکتری در ایران به روایت غم انگیز تبدیل شده است و مایه تفنن عوام شده است چرا که خصلت ما ایرانی‌ها از قدیم بدین منوال بوده که با اسم و رسم خالی خودمان راحت و راضی نبوده ایم  شدیدا عنوان باز هستیم از عناوین مذهبی تا محلی و دانشگاهی این هم یک چالش روانشناختی ست که باید بررسی شود . مشخصا  این مرض شیفتگی به عناوین این روزها در بین خانوارها بیداد می‌کند. همگی خانوارهای ایرانی هم قسم شده‌اند که الا و بلا باید فرزندانشان دکتر شوند؛ آنهم از نوع پزشک. این واقعه در فرم یک فاجعه به جنون پزشکی در خانواده‌‌های ایرانی منجر شده و همه استعدادهای جامعه در یک حالت عصبیت کورکورانه قربانی و شیفته دکتری پزشکی شده و به فنا رفته است   البته این مساله از دور شاید چنین به نطر بیاید که چقدر ما این اواخر علمی شدیم و  همگی می‌خواهیم دکتر بشویم ولی نزدیک که می‌شوی می‌بینی خر داغ می‌کنند هیچ خبری از علم و دانش و کتاب نیست فقط و فقط صرف مدرک است و بهره کشی کاتالیزوری و در این بینهمان تعبیر استاد کدکنی یادم می‌افتد؛ ما چقدر ساده و سهل به کلمات تجاوز می‌کنیم  و حریم و اعتبار هیچ مفهومی را نگه نمی داریم. براحتی به هرکسی کلمه استاد بکار می‌بریم. اصطلاح مهندس که یک عنوان آکادمیک و علمی کلاسیک هست شده لقلقه و مسحره عامیانه و دکتری هم که ماجرای ش عرض شد به سلاخی رفته و شده گوشت قربانی هر ننه من غریبی که یک مدرک بیات اکابری از نهضت سواد آموزی دارد سودای دکتری کرده تا از این قافله کج دار و مریز سیاستگذاری آموزش دانشگاهی  عقب نماند و یا از راه‌های میان بر مثل بارباپاپا در دانشگاه‌های مادر هم ردیف با نخبگان بیچاره در کلاس دکتری نشسته و دکتر شده است و چه بهر ه‌‌‌هایی که نمی برد بلاخره این داستان غم انگیز دکتری در جامعه ماست وقتی همه می‌خواهند دکتر بشوند چرا که عنوان دکتری یک درجه آکادمیک و محدود به محیط آکادمیک هست و اصولا و الزاما محدود به استفاده باید در آن محیط باشد و نباید به شکل عمومی در کل جامعه منتشر شده و به یک امتیاز اجتماعی تبدیل می‌شد که متاسفانه در یک فرم بدخیم تمام ساحت جامعه را آلوده کرده و هر پدیده‌ای هم که شکل عمومی پیدا کند بصورت مد در آمده و همه مردم را به وسوسه خواهد انداخت و در این سودای ناشی از هوس و وسوسه همه مردم به آن هجوم آورده و ماجرا به یک تراژدی تبدیل خواهد شد که هم اکنون شاهدش هستیم یکی از مبانی جوامع پیشرفته مدیریت هوشمندانه همین عناوین علمی ست یعنی شدیدا مراقبت کرده‌اند که سلاخی نشده و به فضای عمومی جامعه کشیده نشود و محدود به فضاهای علمی و آکادمیک باقی بماند برای همین در فضای عمومی هیچ کس عناوینی ندارد. همگی تام و دیوید و آلبرت و باراک و آنجلا و حتی شی پینگ هستند. ولی در جوامع دور افتاده همه معادلات اجتماعی به این عناوین گره خورده است؛ مثلا این روزها کاندیداهای مجلس همه دکتر هستند. هیچ مرجع راستی آزمایی هم نیست و یا همه مدیر کل‌ها و روسای ادارات و اعضای شورای شهر همه و همه انگار ناچارند دکتر بشوند تا دکتر نشوند روزشان شب نمی‌شود. با این سرعت که ترمزی هم در کار نیست همه ملت سمت و سوی دکتری دارند با این حساب یک شناسنامه باید به نام ملت ایران از یونسکو صادر شود با عنوان دکتر ایران تا خیال همگی راحت شود و دیگر هر یک از افراد به تنهایی به زحمت نیفتند ....
به قول حضرت حافظ
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
نه که هر کو ورقی خواند معانی داند ..
با احترام به همه کسانیکه دود چراغ خورده و با پشتوانه هوش و استعداد و ممارست با دفاع راستین از رساله به عنوان فاخر دکتری دست یافته اند ...و با احترام به اساتیدم در دانشگاه علامه که از آنها آموختم... .