نقدی اجمالی بر سینمای زرد «ویلای ساحلی»
درهم تنیدگی اقتصاد و اخلاق!
محمدحسن علایی(جامعهشناس)اگر در عنوان این جستار برای توصیف فیلم ویلای ساحلی فیالمثل از تعبیر «مصادره اخلاق به نفع اقتصاد» یا «ذبح اخلاق به پای اقتصاد» استفاده میکردم قدری نمک ماجرا زیاد میشد. دیالکتیک یا تعاطی و ... همرسایی«درهمتنیدگی» را نمی داشت. این شد که به کاربردن همین «درهمتنیدگی» مجاب شدم؛ حال در ادامه ضمن نظری اجمالی به روایت فیلم پارهای ملاحظات انتقادی تقدیم میگردد. ناگفته نماند دیر زمانی است استقبال از چنین فیلمهایی با مایههای طنزآلود چندان هم کم نیست و به لحاظ جامعهشناختی واجد ارزش مطالعه و بررسی است.
در کوتاهترین عبارات، داستان فیلم به خانوادهای اشاره دارد که برای حل معضلات اقتصادی، ناچار میشوند که به اجاره دادن بی قید و شرط اتاقهای یک ویلای ساحلی -که در دست آنها امانت است- به مسافران اعم از دختران و پسران جوان متوسل شوند. که البته فیلم چنین مضمونی را دستآویز قرار داده است تا به نمایش دردسرهایی که از پی آن پیش میآید نیز بپردازد.
آیا فیلم میخواهد بگوید هر چقدر که اوضاع اقتصاد خراب باشد اخلاقیات هم به همان میزان افول می کند؟! یا به تعبیری بهتر، آیا در یک جامعهای با شرایط بد اقتصادی؛ دیگر سخن گفتن از اخلاق و اخلاقیات بلاوجه میشود؟! با فرض پذیرش چنین دغدغههایی باز هم نمیتوان مجوز هر نوع سواستفاده ای از فقر و فلاکت مردم برای توجیه برخی بداخلاقی ها و بی اخلاقی ها را صادر کرد. هر چند در متون دینی و برخی روایات هم اشاراتی به نسبت ایمان و اخلاق با فقر و تهیدستی و نسبت معاد و معاش شده است اما به اصطلاح نمیشود وسط دعوا نرخ تعیین کرد. به هر حال تلاش سازندگان این فیلم را نبایستی یکسره نادیده گرفت اما حقیقتا به جهت عدم توجه به ظرائف تئوریک امور نوع مواجهه تقریبا باعث شده است ویلای ساحلی در مجموع سینمای زردی از آب در بیاید و گاه درصدد برآمده است بیش و کم از آب گل آلود ماهی بگیرد. پرداخت متعهدانه به این موضوع نمیتوانست خود را از توصیف معضلات ناشی از توسعهنیافتگی تاریخی مستغنی بداند و البته نمیتوانست خود را برای تن در دادن به نحوهای مواجهه توجیهگرایانه در برابر برخی بی اخلاقی ها تحت چتر حمایتی وضع بد اقتصادی محق بداند. با این همه بیتردید از نظرگاه جامعهشناختی باید به عرض برسانم در واکاوی هستی اجتماعی مردم نمیتوان و نباید رابطه اوضاع اقتصادی و اخلاقیات مردم را ناديده گرفت و در همان حال نباید اخلاقیات یک جامعه و به نحو اعمتر فرهنگ آن را تنها به یکی دو مولفه اقتصادی و معیشتی فروکاست و آن را محملی برای بیان غیرکارشناسانه تناقضات برخاسته از سبکهای زندگی مدرن و سنتی قرار داد. ژانر اجتماعی در ایران در پرداخت آسیبها و مسائل اجتماعی مع الاسف نتوانسته است از سطح نهچندان قابل قبولی بالاتر برود که امیدواریم در سایه همفکری اهالی هنر و اندیشه در آینده به سطح ایدهآلتری ارتقا بیابد.