از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پیرامون تقدیرگرایی و تکیه بر شانس و اقبال

جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)

جرم سقراط همان تشکیک و نگاه تأمل برانگیز و پرسش وی پیرامون درستی یا نادرستی اعتقادات و باورهای رایج عوامانه‌ای بود که طی زمان در ذهن آن‌ها شکل گرفته بود و نسل پس از نسل بدون اندیشیدن لازم پیرامون منطقی بودن یا نبودن آنها، آن تفاسیر و باورها را می پذیرفتند و منتقل می‌کردند. باور به اقبالگرایی و دست تقدیر و سرنوشت که گویا عوامل و دست نامرئی فارغ از اراده و کوشش انسان‌ها آن‌ها را رقم می‌زند از همین نوع تفاسیر ذهن گرایانه است که مانعی بر سر راه توسعه است و بار مسئولیت را از دوش باورمندان به این ذهنیات برمی‌دارد و به روحیه انفعالی و کاهلی و عدم کنکاشگری در آن ها دامن می‌زند و تلاش و به کار گیری قوه ابتکار و راهکاریابی و چاره جویی را از انسان‌ها سلب می‌کند. سرنوشت انسان در دست خود اوست و این اراده و تعقل و چگونگی رویارویی با مشکلات است که سرنوشت و خوشبختی وی را رقم می‌زند نه عامل فرازمینی. نباید همچون بی مایگان تسلیم پذیر در انتظار شانس و اقبال نشست و با تکرار این جمله که «هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد»، هنر استفاده از فرصت‌ها و کاربست آن‌ها را نادیده گرفت و به علت و معلول ها نیندیشید. حتی باور به ماوراءالطبیعه هم بدین معنی نیست که بررسی علت و معلولها را نادیده گرفت و آن‌ها را درهمین زمین جستحو نکرد. هر آن کس که از اقبال و تقدیر طلسم و بتواره سازد به پشتکار و اراده و توانایی خود ایمان ندارد و لاقیدی و بی توجهی و عدم سعی و تلاش خود را توجیه می‌کند و غافل از آن است که زندگی حاصل تقدیر از پیش تعیین شده یا مقدر نیست بلکه نتیجه کار و اراده و ابتکار خود انسان است. باید پذیرفت که این خود انسان است که سقوط یا صعود ، بدبختی یا خوشبختی بداقبالی یا نیک اقبالی خویش را رقم می زند نه تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده. انسان موجودی آزاد سرشت و طالب آزادی و اختیار است. باور به جبر و تقدیر و سرنوشت تعیین شده نوعی برده سازی از خویشتن خویش است و این امر خلاف آزاد سرشتی و آزادی و اختیار طلبی وی است.
باید دید که علت رواج این باور کرختی آور ریشه در چه عواملی دارد و چگونه می‌توان بر این عارضه دیرینه فائق آمد. آیا محیط جغرافیایی، فرهنگ، ادیان، سطح توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و میزان آگاهی و دانش علمی تا چه میزان در ابتلا یا مبراسازی از این عارضه تاثیرگذارند.