از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


رد کردن پيشنهاد نخست وزيری شاه از طرف دكتر صديقی

29دسامبر سال 1978 دكتر غلامحسين صديقی جامعه شناس، استاد دانشگاه تهران و آخرين وزير كشور در حكومت دكتر مصدق كه پس از 28امرداد مدتی را در زندان به سر برده بود به شاه كه به او پيشنهاد كرده بود نخست وزير شود اطلاع داد كه نمی‌تواند اين پيشنهاد را بپذيرد و شاه همان روز از شاپور بختيار يكی ديگر از همكاران پيشين دكتر مصدق خواست كه كابينه غير نظامی تشكيل دهد. پيشنهاد شاه هنگامی به دکتر صديقی داده شده بود که ژنرال ازهارب نخست وزير وقت ظاهرا كناره گيری كرده بود. اوضاع بسيار ناآرام بود؛ تظاهرات ضد شاه لحظه‌ای قطع نمیشد، صدور نفت تقريبا به صفر رسيده بود، روزنامه‌ها در حال اعتصاب بودند، بانك ها بسته بود، خارجيان با عجله ايران را ترك می‌گفتند و ... . از دکتر صدیقی نقل شده است که گفته بود شاه با دعوت از او می‌خواست که آرامش نسبی برقرار شود تا بتواند دوباره دیکتاتوری کند و او قبول دعوت شاه را خیانت به ملت ـ ملتی که بپاخاسته بود می‌دانست. طبق همین نقل قول، صدیقی به فرستاده شاه گفته بود که با تغییر این و آن مردم آرام نخواهند گرفت، آنان خواهان تغییرات ریشه ای هستند(یعنی که او باید برود).
 طبق يک نقل قول ديگر که بعدا به نقل قول اول اضافه شده است؛ دکتر صدیقی همچنين به فرستاده شاه گفته بود... مردم یک سال است [ازهشتم ژانویه 1978 = 19 دیماه 1356 که نامه ساختگی«رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات چاپ شد] که به خیابان ریخته و اعتراض می‌کنند و با تغییرات جزئی و وعده و نطق آرام نخواهند گرفت، این تصمیم را باید دست کم شش ماه پیش می‌گرفتید و دستور آزادی انتشار روزنامه و تاسیس حزب می‌دادید تا مردم به جای خیابان حرف خودرا آنجا بزنند. به شهادت تاریخ ایران که مدلول «فلسفه تاریخ» قرار گرفته است، نفرت از فساد دولتی، سوءمدیریت، اختلاس، خاصه بازی (اشاره به خواص و امتیازات این طبقه) و افاده و تبعیض از هزاران سال پیش در خون هر ایرانی و عامل تغییر حکومت‌ها و دودمان‌ها بوده است و عاملان فساد دولتی دیرزمانی است که با دلارهای نفتی از ایران خارج شده‌اند و... و درباره بازگردانیدن آنان و پول‌ها چه وعده ای به مردم می‌توان داد؟ هیچ ... و من برای بوروکراسی ديرپای ايران ـ بي اعتنايی به مردم در ادارات دولتی و امروز و فردا کردن و گوش نکردن به شکايات و مشکل آنان، راه حلّی نمیبينم جز تعطيل کردن و نوسازی همه سازمان‌های دولتی برپايه علم اداری. مردم از کُندی کار در دستگاه قضايی نيز راضی نيستند و بنابراين، مسائل ايران يکی دو تا نيست.
بختيار ششم ژانويه 1979 زمام امور را به دست گرفت.طبق نوشته كرونيكل قرن بيستم (صفحه 1149) دولت آمريكا(حكومت كارتر)كه سياست خود را نسبت به ايران عوض كرده بود هشتم ژانويه به شاه اندرز داده بود كه از ايران خارج شود.بختيار اعلام کرده بود كه شاه به استراحت خواهد رفت و 16ژانويه شاه تحت عنوان مرخصی از ايران خارج شد؛ رفتی بود كه بازگشت نداشت.شاه هنگام خارج شدن از ايران اظهار اميدواری كرده بود كه دولت(بختيار)گذشته را اصلاح و برای آينده برنامه ريزی كند. در پی خروج شاه از کشور، بختيار تصميم گرفته بود كه با بازگشت آيت الله خمينی از پاريس به تهران با اينكه دستور تشكيل دولت موقت داده بود مخالفت نكند و وی اول فوريه به تهران بازگشت و مورد استقبالی بی مانند قرار گرفت و يازده روز بعد، پس از اينكه ارتش از دولت دكتر بختيار سلب حمايت كرد اين دولت ساقط شد و بختيار پس از مدتي پنهان بودن به طريقی که هنوز دقيقا اعلام نشده است از ايران خارج شد.