رکود علم پزشکی در قرون وسطی
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)در زمینه طبابت و علم پزشکی با هر نوع طب علمی و فکر نو و تازهای مخالفت میشد. طب خانگی و سنتی را بیش از پیش رواج میدادند و به تجربه و مشاهده علمی و کالبدشکافی به دیده تحقیر و گناه مینگریستند. بازار سحر و جادوگری و بخت و اقبال شناسی هم گرم بود و مجاز؛ اما تشریح اعضا و کالبدشکافی و هر گونه طب و علم پزشکی که خلاف اصول و سیاست پذیرفته شده کلیساییان بود، ممنوع بود و مجازات داشت. یکی از مصائب افکار قرون وسطایی کلیساییان این بود که بعد از مخالفتهای اولیه با فلسفه ارسطو برای اثبات فلسفی نظرات ماورالطبیعی، خود به تدریج فلسفه ارسطو را به خدمت گرفت و همانند عرصه الهیات به فلسفه ارسطو و طب جالینوس و ستارهشناسی بطلمیوس جنبه فصل الخطابی و لایتغیری بخشیدند و در واقع علم پزشکی و سایر علوم و فلسفه را به ایستایی کشاندند. این نوع بینش فلسفی قرنها فلسفه و علم را در تاریکی و جمود فرو برد و هر نوع نوآوری و پویایی علمی – فلسقی را مانع گردید و دانشگاهها پویایی خود را از دست دادند و امثال نظریات گالیله و ... خلاف نظرات رسمی کلیسا و مستوجب مجازات نامیده شد. کلیساها در زمینه طبابت و اکتشاف و علم پزشکی هم دخالت و مخالفت میورزیدند! خیلی از بیمارستانها زیر نظر صومعهها بود و بیمارستانها شباهت زیادی با بیمارستانهای امروزی نداشتند و افراد سالمند و یتیم و فقیر و نابینا و بیماران روحی هم در آنها نگهداری میشد. ریشه مهرگیاه، صفرای گراز، تریاک و شوکران به جای داروهای بیهوشی استفاده میشد. چون عرصه علم در حیطه اختیار دین بود و آن مسائلی را که در مورد فلسفه و طب و کرات آسمانی پذیرفته بودند، همچون کتاب مقدس به آن جنبه تخطی ناپذیری داده بودند، هر نوع نظرات علمی جدید را برنمیتافتند. این رویه خلاف رشد و پویایی علم بود زیرا درخت علم در محدودیت و مسدودیت و بدون هوای آزاد رشد نمییابد. بیشتر دانش پزشکی تمدن جهان و یونان از بین رفت. برای بهبود امراض طلسم و تعویذ و دعاهای دفع اجنه رایج بود و در قرع و انبیق علفهای اسرارآمیز و دواهای عجیب و غریب را میجوشاندند و به بیماران میدادند. آرایشگران نقش جراحان را ایفا میکردند. جمجمه بیماران عصبی و صرع را با مته سوراخ میکردند که به اصطلاح ارواح خبیثه را بیرون بیاورند! اشخاص علیل و مفلوج فراوان پای کلیساها جمع میشدند؛ آن گاه کشیش ظرف طلایی متبرک را بالای سرش میبرد و شروع به تلاوت دعاهای مذهبی میکرد. چنین شرایطی زمینهای برای خلاقیت پزشکی ایجاد نمیکرد و استبداد مانع تفکر علم و تحقیق و مشاهده بود و کلیساها مردم را مجبوربه پذیرش آموزههای خود میکردند. در چنین شرایطی مردم بیماریها را تنبیه و غضب خدایان میپنداشتند و علاج درمان را در اظهار پشیمانی از گناهان و توبه و زیارت میپنداشتند. برخی متعصبین اعتقاد داشتند که خداوند بیماریها و بلایا را نازل میکند و دفع آنها هم فقط در ید قدرت و اراده خود اوست. علیرغم مخالفتها و مقاومت ها و پیگردهای بیشمار، در زمینه فلسفه، هنر، علم و اندیشه دگرگونی های رخ نمود و تحولات تاریخی بر موانع، آرا و تفکر قرون وسطایی غلبه یافت. این را هم باید یادآور شد که کوشندگان عرصههای مختلف علم و دانش یاور همدیگرند؛ گاهی شاعران بار فلسفه را به دوش میکشیدند و گاهی هم فیلسوفانی مثل دکارت و لایبنیتس در نقش دانشمندانی بودند که بنای علم را استوار میکردند و راه را برای پیشرفت علم هموار میساختند و پیشرفت علم و تکنولوژی هم یاریرسان فلسفه و فیلسوفان بود.