دلایل ساختاری گسترش فساد
فرشاد مومنی( اقتصاددان) در مورد فساد باید یک فراخوان ملی بدهیم و از کل رسانههایی که هنوز آلوده به فساد و رانت نشدهاند، استمداد بطلبیم به کمک بیایند و ابعاد فاجعه سازی فساد را در همه عرصههای نظام حیات جمعی برملا کنند تا ان شاءالله هم اراده و هم سازمان مناسب و هم اندیشه راهگشا برای مبارزه جدی تر با فساد فراهم شود. پس افتادگی و عقب ماندگی ذهنی و عملی گردانندگان کشور در زمینه فساد از حدود متعارف خارج شده و به نظر میرسد که برای جدی شدن حل و فصل مساله فساد در ایران ما به کارهای اندیشهای خیلی گسترده تر و پیگیری جدی تر وجوه نهادی نیازمند هستیم.
رسانه ها باید به کمک بیایند و به نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور، شدت شرمآور بودن این که ما در ربع پایانی لیست فاسد ترین کشورهای دنیا قرار داریم، را یادآوری کنند و ابعاد هزینههایی که هم نظام ملی و آینده کشور متحمل میشود را برملا کنند. باید به مسئولان کشور بگوییم نمیتوان در مقام شعار و ادعا هیچ کسی را در جهان به حساب نیاوریم، اما نزد کل جهانیان به عنوان یکی از فاسدترین کشورهای دنیا شناخته شویم! این در واقع علاوه بر سهل انگاری به نوعی ضداسلامی است و به یک جهاد ملی و نهضت ملی برای مبارزه با فساد نیاز داریم.
آنهایی که دلبستگی به این کشور و به این نظام دارند باید بدانند که هیچ مسالهای آبرو برتر و فاجعه سازتر از گستره و عمق کنونی فساد در ایران نیست. متفکران بزرگ توسعه میگویند فساد به مثابه عریانترین صورت شناخته شده فراگیر در کل جهان و در طول تاریخ بشر برای تعرض به حقوق مالکیت است. این تعرض به حقوق مالکیت هم جنبه تعرض به حقوق عمومی دارد و هم جنبه تعرض به حقوق افراد. در این زمینه مسئولیت اصلی با حکومت است. کتاب درخشان “نظم و زوال سیاسی” فوکویاما را که ملاحظه کنید در آنجا میگوید فساد چیزی است که به شکل طبیعی قابل مشاهده نیست؛ بنابراین فساد را باید از طریق نشانههایش شناسایی کرد و میگوید یکی از مهمترین نشانههای فساد، جنگ قدرت در درون ساختار قدرت است. از دریچه سیاسی گفته میشود هیچ عنصری به اندازه “فساد” نیروی محرکه ایجاد بحران مشروعیت برای حکومت و بحران اعتماد و رابطه مردم با حکومت نیست و اساسا این پدیده ساختارانگیزشی را در جامعه دچار یک بهم ریختگی فاجعه ساز کرده و از جنبه اقتصاد سیاسی هم، فساد نشانه سلطه مناسبات نهادی غیرحساس به استثمار ضعیفترین گروههای اجتماعی است.درخشان ترین و جامع ترین و راهبردی ترین حرف ها در مورد فساد متعلق به خانم« سوزن رز اکرمن» (استاد آمریکایی حقوق و سیاسی) است و ایشان میگوید که فساد بزرگترین تهدید ثبات و امنیت یک کشور است.» آنهایی که میگویند یک پشه در هوا نعل میکنیم، اگر صادق و عالم برای حفظ ثبات و امنیت کشور باشند باید روی مساله فساد و مبارزه با آن تمرکز کنند، نه این که خودشان بزرگترین متهمان گسترش و تعمیق فساد باشند! خانم اکرمن در کتاب خود درباره فساد میگوید فساد نشانه این است که ساختار قدرت قادر نیست پاداش مناسبی برای فعالیتهای تولیدی در مقابل فعالیتهای غیرتولیدی یا ضدتولیدی بدهد! گفته میشود که کانون اصلی تمرکز برای مواجهه با مساله فساد، جدیت نظام قاعده گذاری در ارتقای بنیه اندیشهای است؛ چه در درون قوه مجریه و چه در سطح بالاتری در مجلس. اگر ساختاری نهادی سفلهگزین و غیرشایسته محور باشد و شایستهها را با کمترین بهانه جویی حذف کند، معنایش این است که ساختار علی رغم ادعاهایش به دنبال مناسبات گسترش دهنده فساد است. وقتی کسانی که بزرگترین وجه شهرتشان پاک دامنیشان است و امتحانهای بزرگی در دوران جنگ پس دادهاند و در مسئولیتهای اجرایی هم بزرگترین افتخارشان این بوده که پاک دامنترین دورههای آن دستگاه، مربوط به دوره آنها بوده حذف میشوند، دیگر با آب زمزم هم آثار این حیثیت از دست رفته را نمی شود، پاک کرد. چند روز پیش یکی از مسئولان کلیدی کشور میگفت ما آمدیم ژست ضمانت بخشی به سوت زنی درباره فساد گرفتیم اما در تجربه عملی بیشترین تنبیهها در این دوره معطوف به کسانی شده است که فسادها را برملا کردند! این سخنان واقعا اسباب شرم و خجالت است که یک مقام مسئول چند روز پیش وقتی درباره فساد بزرگ فاجعه آمیز در ماجرای چای و واردات چای مورد پرسش قرار گرفت، گفت این چیزی نیست و قدیمی است و آن را توجیه کرد. در حالی که باید توضیح دهد چه کسی کجا چه خطاها و سهوهایی انجام داده که این اتفاق افتاده است. قباحت تن دادن به فساد نزد بخشهایی از ساختار قدرت آن قدر ریخته که با آرامش میگویند چیزی نیست و مال چند سال پیش است! با این همه ژست و تسبیح و انگشتر و پیشانی پینه بسته پاسخ همین است؟! این که حیثیت کشور از بین رفته مهم نیست؟! این چیزهای خیلی تکان دهندهای است.شوک درمانی مهمترین کارکردش این است که ساختار قدرت را گیج میکند. متحیر میشوند و جهت را از دست میدهند و آماده تن دادن به هر چیزی میشوند. این ماجرای شوک درمانی که ریشه اصلیاش مالی سازی افراطی است، در نهایت موجب میشود ساختار قدرت به تدریج و به صورت فزاینده به تسخیر مافیاها در بیاید و در نتیجه فرآیندهای تصمیم گیری و تخصیص منابع منافع مافیاها به منافع مردم و منافع ملی و آینده نظام مرجح دانسته میشود. به همین دلیل در کشورهای توسعه یافته، بلافاصله بعد از شوک درمانی، همیشه مافیاهای رسانهای فعال و فریب کاریهای سیستمی ظاهر میشود.