برای آقای خاص سینمای ایران
مهدی دهقان نیری (فعال مدنی)امروز خاکسپاری مردی است که در نوع خود بیهمتا بود؛ مردی که در نسلهای مختلف بیش از پنجاه سال روی اوج بوده .استعداد ذاتی دربین انسانها متفاوت است ولی در هر استعدادی افرادی به ندرت پیدا میشوند که استثنا باشند و نامشان درتاریخ ماندگار بماند به مانند «علی دایی» درفوتبال «شجریان» در موسیقی اما در کارگردانی کارگردانان بسیار خوبی درایران وجوده داشته و بعضی از فیلمهایشان جوایز مختلفی را کسب کرده ولی این «داریوش مهرجویی» بود که در هرنسلی فیلمی را ساخت مورد استقبال قرار گرفت. آثار ماندگاری که قبل انقلاب و هم بعداز انقلاب مورد توجه عموم قرار گرفت. او با درد روستاییان آشنا بود و اعتراض خودرا نسبت به عدم توجه به روستاییان را درقبل از انقلاب با ساخت فیلم گاو نشان داد. داریوش مهرجویی جنتلمن، خوش پوش و خوش صدا مردی برای همه فصول و همیشه روی اوج بود. فیلم سینمایی آقای هالو با بازی درخشان استاد نصیریان را ازیاد نبردهایم فیلمی که قبل از انقلاب جوایز بسیاری را دریافت کرد .آقای هالو توانست فاصله زیاد طبقه شهری و روستایی وتفاوت فرهنگها را قبل از انقلاب به زیبایی به تصویر بکشد. فقط داریوش مهرجویی بود که میتوانست فیلم گاو را بسازد؛ فیلمی که سالها بعد همچنان جایزه دریافت میکرد. شاید اگر گاو به مانند طوطی سخنگو قدرت کلام داشت، فقط داریوش مهرجویی میتوانست برایش دیالوگ تعریف کند. هربار که فیلم را نگاه میکردیم به فلسفه عجیب از رفتار مش حسن زنده یاد(استاد عزت الله انتظامی) پی میبردیم. شاید مش حسن نماینده روستاییان کشور قبل از انقلاب باشد روستاییانی که درآن زمان از امکاناتی برخوردار نبودند و کوچکترین سرمایه دلخوشی آنها بود وبدون آنها نمیتوانستند زندگی کنند. مهرجویی توانست وضعیت اقتصادی روستاییان را با فیلم گاو به همگان نشان دهد؛ فیلم که مورد تمجید حضرت امام خمینی (ره )قرار گرفت. با فیلم پری عرفان را شناختیم و شاید خیلیها بعد از دیدن این فیلم به شناخت عرفان وکتابهای عرفانی روی آورند اما اجاره نشینها و سکانس آشتی کنون و درست کردن کباب کوبیده آنقدر هوس انگیز بود که هربار نگاه میکردیم هوس چلوکباب میکردیم و اما بازهم آثار هوشنگ کرمانی و مهمان مامان به کارگردانی داریوش مهرجویی .قصههای مجید هم هوشنگ کرمانی خلق کرده و کیومرث پوراحمد آن را به صورت سریال ساخت چقدر سرنوشت پوراحمد و مهرجویی شبیه به هم بود. با مهمان مامان خندیدیم و غصه خوردیم ولی ازآن طرف بیشتر کیف کردیم. سنتوری شاهکاری دیگر که توانست آنقدررئال باشد که همه را جذب خود کند. اما هامون دربین این آثار متفاوت است .با دیدن هامون باواژه آرمان و داشتن آرمان آشنا شدیم. با هامون به ایمان پی بردیم. با هامون به اعتقاد برباورهای خود پی بردیم. هامون توانست ما را با فلسفه و حتی روانشناسی آشنا کند؛ آن هم با بازی بینظیر زنده یاد خسروشکیبایی. هامون افروختن شعله آگاهی و فهم وخرد بود . و چقدر فیلم خوب دیگر به مانند دایره مینا، سارا، درخت گلابی و انگارفقط داریوش مهرجویی میتوانست این همه آثار خوب داشته و این همه جایزه. ولی او هم با واژه سانسور و توقیف بیگانه نیست و فیلمهایی که میساخت باتوجه به ژانر اعتراضی از نگاه مهرجویی با توقیف روبرو میشد. مهرجویی فقط کارگردان نبود. او سیاسی هم نبود بلکه کنشگر اجتماعی بود. مهرجویی از مشکلات اجتماعی که برگرفته از سیاست بود. سخن میگفت البته سخنی از جنس فیلم و اینکه سیاهی را آنقدر زیبا میساخت که میتوانست تاثیر مثبت خود را برروی مخاطب بگذارد. مهمان مامان مصداق مشکلات جامعه تهیدست بود که به صورت طنز توانست تاثیر گذار باشد. این هنر مهرجویی بود که اگر فیلمی با مضمون نقد به مشکلات میسازد، ولی ازآن طرف امیدرا هم زنده نگه میدارد نه اینکه بخواهد با ساخت فیلم مردم را نسبت به همه چیز ناامید سازدوسرخورده کند.
آقای خاص میدانست از ساخت کارهایش چه میخواهد و بسیار زیبا شرایط خیلی عادی جامعه را به تصویر میکشید. برای همین آنقدر دلچسب بود که مورد توجه قرار میگرفت. حالا مرد بی همتای سینمای ایران دیگر درمیان ما نیست. او وهمسرش در سکانسی تلخ جان سپردند. سکانس پایانی زندگی مهرجویی وهمسرش «وحیده محمدی فر» تلخترین وبه نوعی وحشیانهترین سکانس تاریخ سینمای ایران است. اگر قاتل یا قاتلین میدانستند مقتول داریوش مهرجویی با آن همه افتخار و شهرت ومحبوبیت هست، دست به این کشتار وحشیانه نمیزند و اصلا مرتکب جنایت نمیشدند به مانند اسکندر مقدونی که اگر میدانست تخت جمشید چگونه ساخته شده وبعد از چند هزار سال میزبان این همه بازدید کننده است، آنجا رابه آتش نمیکشید. سرنوشت عجیب مهرجویی هم دست کمی از ظلم اسکندر مقدونی به تخت جمشید ندارد. سکانس پایانی زندگی او آنقدر تلخ بود، آنقدر رنج آور بود که در تاریخ سینمای ایران به مانند خودش در اذهان بماند؛ مرگی برگرفته از وحشی گری،خوی حیوانی که قلب همگان را به درآورد. این سکانس آنقدر سیاهی و زشتی داشت که اگر مهرجویی فیلم جنایی هم میساخت چنین سکانسی درآن شاهد نبودیم چون قلب آقای خاص آنقدر بزرگ و پرمهر بود که نخواهد خشونت را به این شکل به تصویر بکشد. او در مراسم زنده یاد کیارستمی سخنرانی کرد و از تنها بودن و مشکلات کیارستمی سخن گفت. از اتفاقی که برای او افتاده حاضران اورا تشویق میکردند ولی هیچ کس نمیدانست قربانی بعدی خود اوست. شاید هم قبل او کیومرث پوراحمد شاید.... اما شخصیت داریوش مهرجویی برایمان خیلی مهمتر از دامن زدن به شایعات و اخبارهایی است که به گوش میرسد. داریوش مهرجویی همیشه روی اوج است که آثار او پس ازمرگش نیز با جوایز روبرو خواهند شد؛ آثار توقیف شدهای که میتواند رفع توقیف شود و شاید این رفع توقیف مرهمی باشد بر زخم دل فرزندان و دوستداران بیشمارش و بازهم میتوانیم باور کنیم نام مهرجویی را بر پرده سینما تماشا خواهیم کرد. اندیشه او بود که توانست داریوش مهرجویی و آثار بینظیرش را خلق کند. او بیهمتا وجاویدان خواهد ماند؛ چون او داریوش مهرجویی بود آقای خاص سینمای ایران. به قول اصغر فرهادی این بار سنگین سبک نمیشود.