نظری به مجموعه ربایی (رباعی) «این مرد همیشه عاشق باران بود» از محمدحسین شهریاری
تابوت به روی شانه پاييز است
فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)این دفتر دربردارنده ۴۶ربایی است. شهریاری از جمله شاعران بلندآوازه ربایی در شیراز است. ربایی از نیشابور به یوش رفت و آمد به شیراز و در این سه دهه با ايرج صف شکن و زبردست رنگ دگر گرفت. شاعران معاصر با این قالب مینیمال حال میکنند و آن را با هایکو تاخت میزنند و به موازات با هایکوهای بومی پیش میروند. یکی از دفترهای ايرج زبردست «باران که بیاید همه عاشق هستند.» است. این دفتر مثل دفتر «شکوفههای خوش پوش» ایرج صف شکن گل کرد ربایی های شهریاری هم در مسیر مرگ و هستی است، رنگی از فلسفیدن دارد، سرشار از ناله و مالامال از درد و فریاد است و به معانی و مضامين تغزلی گریز میزند و سرودههای ناب و موثری آفریده است: «از حادثه های پیش رو لبريز است/تابوت به روی شانه پاييز است/انگار برای زهر چشمی دیگر/خورشید سرش به آسمان آویز است.» در ربایی های شهریاری برخی جوانب بلاغی وجود دارد که با مباحث زبان در پیوند تنگاتنگ اند، این جنبهها در آثار شاعر به ترتیب بسامد تشبيه، استعاره، کنايه، مجاز است. برای مثال باید به این سطرها نگاه کرد: «تابوت به روی شانه پاييز است» شانه پاييز، اضافه استعاری و تشخیص است. در مصراع: «بر بام دلت کبوتر شادی هست.» هر دو ترکيب بالایی تشبيه بلیغ است. همچنین: «آواز قشنگ» مهربانی «فرسود» باز تشبيه است. اگر در این دفتر جستوجو کنیم، ربایی های شهریاری بر پايه تشبيه استوار شده، تشبيه رو به روی رئال دارد، ولی استعاره موجزتر از تشبيه است و شعر را به سمت سورئال هدایت می کند، مثلأ: «بر مرگ همیشه تسلیم باید گفت»، کلمه اسم معنی «مرگ» استعاره و انسان انگاری و مجاز مکنیه ایجاد کرده است. همین گونه: «مهتاب اگر که روسری می پوشید»، «مهتاب» میتواند استعاره از «زنی زیبا» باشد. چون مهتاب جای زن را گرفته هم موجزتر شده و هم انتزاعی. همچنین «دلتنگی واژه ها، چشمان حقیقت زمان، پیشانی آسمان، شکستن زمان» اضافه استعاره اند اما «سنگ مزار آسمان، شهر امید و آرزو، آتش شوق، شهر آرزوها، طلوع صبح رؤیا، پرونده ننگ، بام دل، کبوتر شادی، عروس رؤیا» همان گونه که گفتیم اضافه تشبیهی اند که بسامد آنها بیش است. شهریاری گهگاهی جملههای کنایی و مثل سایری در شعر میآورد تا شعر را به زبان محاوره نزدیکتر کند، مثل: «هر خانه سری به روی دامن دارد ...این قصه به آخر خودش نزدیک است ... شاعر شده دل به سیم آخر بزند ...» شاعر در این کنايه ها دست میبرد و خلاف آمد عادت، ایجاد میکند. در مجموع، مجموعه این کلمات و این تصویرها نشان میدهد که این ربایی های عاشقانه، سیاسی، اجتماعی و فلسفی از مکتب رمانتیسیسم پیروی میکنند. رمانتیسیسم، شاخههای فراوان دارد. مقصود من از رمانتیسیسم، شعرهای واخورده و احساسات شورمندانه زودگذر نیست. رمانتیسیسم در ایران، در هر مکتب رسوخ میکند و نمادين میشود: «هر روز نوشته میشود آزادی/اما به «کبوتری» کسی رحم نکرد.» گاهی عاشقانه میشود: «این خنده همیشه کمتر از هق هق نیست/با بودن تو نمایشی از دق نیست/هر وقت برای یکدگر دلتنگیم/بنویس خدا مگر عاشق نیست.» و گاهی انقلابی و اجتماعی میشود: «مهمان دقیقههای شک خواهد بود/قربانی کينه و کلک خواهد بود/آنجا که زبان عقل و احساسی نیست/تابوت زبان مشترک خواهد بود.» وقتی شاعری طبع موزون داشته باشد و از قالب کهن استفاده کند، کلمات و ترکیبات تصویری سنتی و رمانتيک را با خود میآورد. شهریاری شاعر خوبی است، زیبا می سراید، اما اوشاعر مدرنی نیست، او میتواند مانیفست شعر نيما را خوب مطالعه کند و شعرهای نيمايی بسراید؛ این، اتفاق خوبی است.