این فصل از گفت و گوی ایران و آمریکا به سر رسید؟
سایه جنگ بر سر دیپلماسی
همدلی| امید کوشا: از درون جعبه سیاست هر روز موجود جدیدی بیرون میآید. این شعبده، یک روز کبوتری سپید، یک روزغول سیاه جنگ و روزی هم تردید و مدارا تولید میکند. اما واهمهها محصول همیشگی سیاست باید باشند؛ چرا که هر لحظه ممکن است درون جعبه، حادثه غیر منتظرهای رخ بنماید و تماشاگران سیاست را به بهت فرو ببرد. این را میتوان در حوادث سیاسی چند ماه اخیر تهران و واشنگتن کاملا دریافت؛ محدوده زمانی گفتوگوی دولتها و تهدیدهایی که از بیرون بر دیپلماسی تحمیل میشود. حال سوالهای زیادی وجود دارد که پاسخ به آنها قدری سختتر از هفتههای گذشته است. فصل گفت و گو و تبادل به سر رسید؟ آیا ایران و آمریکا برای روزهای سخت باید آماده باشند؟ آیا تنشهای منطقهای و قد کشیدن سایه جنگ در اسرائیل و غزه و احیانا کرانه باختری همه رویاهای بایدن برای رسیدن بدون تنش به انتخابات آینده را بر باد خواهد داد؟
سوالات بالا شاید کابوس «برت مکگورک» دستیار خاورمیانه و شمال آفریقای شورای امنیت ملی آمریکا به عنوان طراح پروژه عادیسازی ومحدودیت تنش باشد؛ تئوریسینی که دو محال متقاطع(بدون تنش و بدون برجام) را با راهبرد موازی (عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل) در هم گنجانده بود تا بتواند انتخابات آینده را پشت سر بگذارد. هرچند اروپاییها و برخی آمریکاییها در داخل، روی خوشی به او حضور او نشان ندادند اما او در سالهای گذشته توانست تا حدودی ایدههایش را به عمل نزدیک کند. حضور او در دولت بایدن حتی از سوی اروپاییها مورد نقد قرار داشت. «تاگس اشپیگل» در تحلیل خود درباره حضور او در دولت بایدن نوشته بود:« آمریکا به زودی در خط مشی خود در قبال شرکا و مخالفانش در خاورمیانه تغییراتی اساسی خواهد داد و یک دیپلمات ۴۷ ساله در این تغییر جهت نقش اساسی دارد؛ این فرد «برت مک گورک» است. این دیپلمات قرار است به تنظیم و اعمال برنامههای بایدن برای نزدیکی دوباره با ایران و عربستان بپردازد. اما این امر به مذاق برخی دولتهای منطقه خوش نمیآید.»
شمشیر داموکلس بر سر دموکراتها
حالا دقیقا یک ماه پس از آزادسازی پولهای ایران و پیشرفت مسیر باریک گفت و گوها، جنگ در باریکه غزه همه امیدها را با تردید مواجه کرده و بار دیگر سایه تنش را بر سر مذاکره و گفت و گو گسترانده، همان طور که افراطیون داخلی با نقد دولت دموکرات آمریکا جملات قصار میگویند و تازیانه انتقاد را بالا بردهاند که 6 میلیارد دلار آزاد شده صرف حمله حماس به اسرائیل شد. این ادعا هر چند واقعیت ندارد اما بایدن را برای تبرئه دولتش و توجیه عملکرد مک گورک و افرادی چون رابرت مالی به زحمت میاندازد. برت مک گورگ میگوید حتی یک سنت از حسابهای ایرانی در قطر برداشت نشده و آمریکا بر برداشت این پول نظارت کامل دارد و حتی بلینکن در مقابل سنبه پر زور افراطی ها و لابی سنگین اسرائیل همچون سناتور تد کروز و حامیانش، دست به انتحار سیاسی میزند وبا دست شستن از مانیفست آمریکایی «هیچگاه حق با ایران نیست» به صراحت بی بدیلی میگوید: «دلیلی نمیبینیم که ایران پشت حمله حماس به اسرائیل باشد.» کسی نمیداند که بایدن و دولتش همچنان از تنشها و برجام تا انتخابات پرهیز میکنند و یا اینکه میخواهند دامنه نقد گفت و گوهای غیر مستقیم با مقامهای ایرانی از محیط کوچک جنگ غزه و اسرائیل دور نگه دارند، اما بازیگری نیروهای خارج از دولت به طرز چشمگیری آغاز شده است. این بازیگری شاید همان نکتهای است که محمدجواد ظریف روز پنجشنبه در رونمایی از کتاب « سازمانهای بینالمللی، اصول و چالشها» درباره آن سخن گفت.او معتقد است: «جهان امروز در یک تحول بیسابقهای است که باعث میشود با دنیایی که از توازن قوا به سوی جهان دو قطبی حرکت کرد قابل مقایسه نباشد. دیگر دولت تنها کنشگر در هیچ حوزه روابط بینالملل نیست. کنشگرانی وارد بحث شدهاند که حتی در حوزه امنیتی هم با دولتها رقابت دارند. امروز بازیگران غیردولتی از جمله شرکتهای خصوصی امنیتی میتوانند سلاحهای کشتار جمعی بسازند».
او بدون اشاره به تبلیغات ضد مقاومت غربیها در فضای مجازی و جهتدهی افکار عمومی در جنگ حماس و اسرائیل تداعی معانی میکند: «اینکه رئیس جمهور آمریکا با روسای شرکتهای هوش مصنوعی جلسه میگذارد و این جلسه محرمانه اعلام میشود باید توجه کرد.دولتها دیگر به تنهایی نمیتوانند چالشها را حل کنند. دیپلماسی چندجانبه ابزار مشروعیت جمعی است. شما نمیتوانید قدرت را تغییر بدهید. درست است که ما از حاکمیت برابر سخن میگوییم اما واقعا تساوی حاکمیت به معنای تساوی قدرت که نیست. کوبا و ایالات متحده که هم قدرت نیستند. هرچند هر دو یک رای دارند.اتفاقی که در سازمانهای بینالمللی رخ میدهد مشروعیت دادن به کنش ها و محدود کردن کنشهای فردی است.»
رگ خواب افکار عمومی در اختیار پوپولیستها
این جملات مغزدار ظریف در کنار ادعاهای رسانهای در فضای مجازی این روزها شاید قابل انطباق باشد. «وال استریت ژورنال» رسانه مایل به راست آمریکایی در یک ادعای بی سند مینویسد؛ حملاتی که حماس از بامداد شنبه گذشته علیه اسرائیل آغاز کرده، با چراغ سبز و کمک ایران انجام شده و از هفتهها قبل نیز با کمک مقامات امنیتی ایران برنامهریزی شده است. در این گزارش، به نقل از اعضای ارشد حماس و حزبالله ادعا شده که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ماه اوت با حماس برای برنامهریزی این تهاجم گستردۀ هوایی، زمینی و دریایی همکاری داشتند و مقامهای ایران در دیدار هفته گذشته که در بیروت با مقامهای حماس داشتند، برای انجام این حملات «چراغ سبز» نشان دادند.
این مواضع رسانهای در کنار حرفهای این روزهای جمهوریخواهان و ترامپ نشان میدهد پوپولیستهای آمریکایی رگ خواب افکار عمومی را در دست دارند. انگشت اتهام چهره های ضد ایرانی به سوی تهران است. «جان بولتون» مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، در حساب ایکس خود نوشت: پرسش حیاتی این است که آیا حماس حمله به اسرائیل را با تصمیم خود انجام داده یا با دستور تهران؟ «نیکی هیلی» فرماندار سابق کارولینای جنوبی و کاندیدای جمهوری خواهان برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ در جریان مصاحبهای با شبکه خبری فاکس نیوز و پس از انتشار تصاویر حملات حماس به شهرکهای اطراف نوار غزه در رسانههای اجتماعی خطاب به نتانیاهو میگوید: کار حماس را تمام کن. ایران پشت حماس بوده است. باید بهای سنگینی بابت کاری که انجام داده اند پرداخت کنند.
اما ظریف، دیپلمات کهنهکارایران در مراسم رونمایی و تنها چند ساعت بعد از تلاش رسانههای آمریکایی برای مقصر جلوه دادن ایران میگوید: اسراییل میخواهد ایران را تهدید معرفی کند. بسیار خوشحالم که رهبری در سخنرانی روز سهشنبه برنامه اسراییل را منتفی کرد. این یک ضرورت برای امنیت ملی ایران بود.
فرار رو به جلو اسرائیل
اما نتانیاهو این روزها گرفتاریهای زیادی دارد؛ از یکسو جبران هیمنه شکسته شده اسرائیل و امنیتی که ساخته بود، از سوی دیگر باید چشم داشته باشد به احتمال بروز حملات جدیدتر و از قبل طراحی شدهای که میتواند ضریب شکنندگی او را بیشتر نمایان سازد. گرچه در گوشه ذهن نتانیاهو اجماع داخلی بر دفع حملات و آزادسازی گروگانها، اسباب کاهش مقطعی اعتراضات داخلی اسرائیل و تنفس کوتاه او از مهلکه راهپیماییهای گسترده چند ماه گذشته را تامین میکند اما هراس از آینده حمله غافلگیر کننده حماس شاید او را بیش از این خوشی زودگذربیازارد؛ پس اسرائیل به اجماع جهانی نیاز دارد. نتانیاهو پنج شنبه در دیدار بلینکن در یک کنفرانس خبری در حالی وزیرامور خارجه آمریکا مبهوت به او مینگریست به صراحت سیاست خارجی آمریکا را جلو چشم خبرنگاران به سخره گرفت و از دولت بایدن یک دولت حامی جمهوری اسلامی ساخت، این شاید همان نقطه شکننده دولت دموکرات باشد که در داخل آمریکا با همان ادبیات به جمعآوری رای و همراه کردن افکارعمومی میپردازد.
اتحادسازی از جنس دیگر
به نظر، دولت بایدن با مشکلات بیشتری مواجه خواهد بود، چرا که نیکی هیلی و اطرافیانش، ساز دیگری را برای مردم آمریکا کوک میکنند:«آنچه رخ داده باید برای هر زن و مرد آمریکایی مهم باشد چون فلسطینیها این حمله غافلگیرانه را انجام دادند. بابت چه چیزی جشن میگیرند؟ میگویند “مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا” این فقط حمله به اسرائیل نیست، حمله به آمریکا هم هست، چون آنها از ما متنفرند. به همین دلیل است که باید برای آنکه مطمئن شویم دشمنانمان به دوستانمان آسیبی وارد نمیکنند، متحد شویم.» بدون تردید این اتحادی که نیکی هیلی از آن سخن میگوید از جنس اتحادی در شرایط اضطراری نیست که مخالفان نتانیاهو بر آن مهر تایید میزنند. این اتحاد، اتحاد انتخاباتی جمهوری خواهانی است که میخواهند با ترامپ یا بدون ترامپ برنامههای اطرافیان بایدن در سیاست خارجی را به کل تغییر دهند ؛ تغییری که شاید این بار فقط بر پایه استراتژی فشارهای تحریمی بیشتر بر ایران نباشد. از این رو جنگ حماس و اسرائیل فرصت مناسبی است برای پیش افتادن از رقیب. نشانههای این موضوع را میتوان در سخنان وزیر امور خارجه دولت بایدن به وضوح دید؛ آنجا که درتبرئه خود و دولت بایدن در مواجهه با رقبا میگوید: «دولت پیشین آمریکا (دولت دونالد ترامپ) سازوکار مشابهی را برای استفاده ایران از درآمد نفتی مسدودشدهاش در جاهای مختلف برای امور بشردوستانه تعیین کرده بود. بنابراین، یا اطلاعات غلطی به افراد داده میشود یا خودشان این اطلاعات را نشر میدهند.» او در گفتوگو با شبکه سیانان در پاسخ به این که چه نظری درباره ادعاهای داخلی و خارجی مبنی بر این دارد که موضع دولت «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا در قبال ایران به انجام شدن موفقیتآمیزعملیات «طوفان الاقصی» توسط جنبش مقاومت فلسطین علیه مواضع رژیم صهیونیستی کمک کرده است، اینگونه پاسخ میدهد: « ۲ نکته وجود دارد؛ در زمینه آزادسازی پولهای ایران برای استفاده در امور بشردوستانه که به عنوان بخشی از توافق بازگرداندن آمریکاییهای زندانی در ایران بود، تاسفبار است که وقتی افراد زیادی جان باختهاند و اسرائیل تحت حملات قرار دارد، برخی بازیهای سیاسی به راه میاندازند.»بلینکن ادامه میدهد: «پولی از مالیاتدهندگان آمریکایی نقشی در این زمینه نداشته است. این پولها، درآمد ایران بود که از محل فروش نفت خود به دست آورده بود و در بانکی در کره جنوبی مسدود شده بودند. آنها از همان روز اول حق استفاده از این پولها را برای مصارف بشردوستانه برخوردار بودهاند. این پولها از یک حساب بانکی به حسابی دیگر در کشوری دیگر منتقل شد تا استفاده آن تسهیل شود. تاکنون، حتی یک دلار هم از این حساب خرج نشده است. وزارت خزانهداری آمریکا نظارت دقیقی بر این حساب دارد تا پولهای آن فقط برای غذا، دارو و تجهیزات پزشکی مورد استفاده قرار بگیرد.»با این حال باید اینگونه تصور کرد که مسیر گفت و گوهایی که از آن به عنوان مذاکرات پشت پرده و غیر مستقیم یاد میشد در آینده تغییر خواهد کرد و چه بسا با این فضای ایجاده شده، بایدن نتواند دیگر استراتژی گذشته را به گونهای که تصور مک گورک و تئوریسنها بوده، حفظ کند. چرا که فشار لابیهای اسرائیلی در آمریکا تا انتخابات بر دولت بایدن رو به فزونی خواهد گذاشت. این آزمون، آزمودهای پیشروی دولتهای دموکرات در عرصه ایجاد موازنه سیاسی در مواجهه با موضوع ایران است. در کتاب «نبرد سایهها» به قلم «هیلاری کلینتون» و «زلمای خلیل زاد» و «هنری کسینجر» درباره اتفاقاتی که در ابتدای دولت اوباما و در ادامه سیاستهای کاهش تنش او در قبال ایران افتاده اینگونه تحلیل شده است که ارتباط وثیقی میان مذاکرات صلح و مسائل هستهای ایران و جلوگیری از شهرکسازی اسرائیلیها در فلسطین وجود داشت. اوباما تلاش میکرد در قبال کنترل مذاکره محور مسائل با ایران، اسرائیل را به توقف شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی پای بند کند اما نتانیاهو با لابی سنگین و سخنرانی در اجلاس آیپک توانست نمایندگان مجلس آمریکا را برای مواجهه با ایران و الزام دولت به موافقت با شهرکسازی مجاب کند. تنها چند روز بعد از این اجلاس، سه چهارم نمایندگان آمریکا در نامهای به اوباما خواستار برداشتن فشار دولت بر صهیونیستها شدند. اوباما نیز با عقبنشینی ملموسی پاسخ داد و با انتصاب «دنیس راس» به عنوان نمایندهاش در مذاکرات صلح نشان داد که مخالفت با لابی صهیونیستها را به دلیل هزینههایش در ادامه راه در راهبرد سیاست خارجی خود حذف کرده است. در اسناد ویکیلیکس به صراحت آمده است که «ووسایک» نماینده چین در خاورمیانه در سال 2009 از «دنیس راس» میپرسد آیا آمریکا برنامهای برای صلح در خاورمیانه دارد یا نه؟ و چه زمانی این برنامه را علنی اعلام خواهد کرد؟ «دنیس راس» تغییر سیاست در دولت اوباما را نمایان میکند و تلویحا میگوید که آمریکا دیگر در اینباره تصمیم سیاسی مشخصی نخواهد گرفت. این همان نکتهای است که شاید این روزها دولت بایدن نیز با آن مواجه است. موازنه کنترل تنشها و پیشبرد ضمنی مذاکرات پشت پرده در یکسال گذشته در دولت بایدن با همان موانعی روبه رو شده که اوباما آن را آزموده بود و سیاست خارجی آمریکا تا مدتها بعد از آن خرج این شده بود که فقط بگوید اسرائیل بدون هماهنگی با آمریکا اقدامی علیه ایران نخواهد کرد. روند گفت و گوها و مبادله زندانیان میان ایران و آمریکا در چند ماه گذشته و مخالفتهای دولت بایدن با شهرک سازی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی این بار با سایه جنگی شاید گسترده از سوی حماس مواجه شده است که به ظاهر اسرائیل را هم در داخل آمریکا به تلاش برای فشار بر دموکراتها واداشته است و هم در عرصه جهانی اجماع سازی علیه ایران و نیروهای مقاومت را دنبال میکند. این در حالی است تمرکز اصلی تیم بایدن در خاورمیانه که بازگشت به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با ایران پس از خروج ترامپ و همزمان پس ازمذاکرات غیرمستقیم با ایران توافق در منطقه، میانجیگری برای توافقی مهم بین عربستان سعودی و اسرائیل را پیگیری میکرد، در هاله ابهام است. شاید برای کاخ سفید خیلی زود است که بداند حمله حماس چگونه بر تلاشهای آمریکا در این زمینه اثر میگذارد و اما در ایران با حضور نظامی آمریکا در منطقه و نشانههای تهدید علیه حزبالله و نیم نگاهی که به سوریه دارند تصمیمگیری آسانتر است. این تصمیم شاید در آینده میدان را بر دیپلماسی ترجیح دهد و گفتوگوها را حداقل تا مدت زیادی به تعویق بیندازد، اگر دامنه تنشها و آتش جنگ میان اسرائیل و حماس گستردهتر نشود. از سوی دیگر آمریکا برای ادامه گفتوگوهای غیرمستقیم و پنهان با ایران با موانع بیشتری پس از حمله حماس به اسرائیل مواجه خواهد بود. اما باید دید دموکراتها همانگونه که در زمان اوباما ابتدا در قبال فشار لابی صهیونیستها اقدام به عقبنشینی کردند و در سال 2015 برجام را پای میز مذاکره امضا کردند این بار هم میتوانند سیاستهای خود را در این زمینه به پیش ببرند یا اینکه جمهوری خواهان همه منافذ تزریق گفت و گو با ایران را تا انتخابات آینده خواهند بست؟