انقلاب کوبا چگونه به پیروزی رسید
روزی برای کاسترو و چهگوارا
بذرهای انقلاب کوبا زمانی کاشته شد که «باتیستا» طی یک انتخابات جنجالی قدرت را به دست آورد. باتیستا که در سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ قدرت را بهعنوان رئیس جمهور در دست داشت، پس ازآنکه متوجه شد قادر نیست از رقابت انتخاباتی سال ۱۹۵۲ به عنوان فرد پیروز خارج شود، به نوعی پیشدستی کرده و قدرت را در دست گرفت و انتخابات را پیش از شروع رأیگیری کنسل کرد. بسیاری از مردم کوبا نسبت به این اقدام واکنش نشان دادند و ازاین اقدام منزجر شدند. یکی ازاین معترضان اصلی کسی نبود جز فیدل کاسترو، که احتمالاً یکی از صندلیهای کنگره را طی انتخابات پیش رو میتوانست ازآن خود کند. کاسترو سریعاً نسبت به این اقدام باتیستا واکنش نشان داد و خواستار برکناری او از قدرت بود. صبح ۲۶جولای ۱۹۵۳ فیدل کاسترو اولین حرکت خود را انجام داد. یک جنبش و یک انقلاب برای موفقیت به اسلحه احتیاج خواهد داشت. کاسترو که موفق شده بود چندین نفرهمفکر و همعقیده با خود را به صورت یک گروه گردهم آورد، بهمنظور دسترسی به اسلحههای موردنیاز، پادگان دورافتاده مونکادا را به عنوان هدف خود انتخاب کرد. آنها توسط ۱۳۸نفر به این پادگان حمله کردند و انتظار داشتند که ناگهانی بودن این حمله باعث شود تا تعداد ناچیز سربازان آنها کمتر به چشم بیاید و بتوانند حمله را بهصورت موفقیتآمیز به اتمام برساند. به هرحال این عملیات یک شکست مفتضحانه بود و تقریباً از همان اولین ساعات شورشیان و انقلابیون شناسایی شده و بهسمت آنها تیراندازی شد. بسیاری ازآنها دستگیر شدند و بسیاری دیگر نیز کشته شدند. ولی در این میان، فیدل و رائول کاسترو جان سالم بهدر برده و فرار کردند.با این حال دیری نپایید که این دو نفر نیز دستگیر شدند. یورش به قلعه و پادگان نظامی مونکادا بهعنوان نقطه شروع انقلاب کوبا شناخته میشود. جنبش انقلابی کوبا که بعد از شکستها و تلفات زیاد در ارتفاعات و کوهها ساکن شده بود دراواخر ماه جولای ۱۹۵۸ قدرت بیشتری به دست آورد. گروههای دیگر انقلابی نیز به آنها ملحق شده وعملیات نظامی وجنگی را نیز شروع کرده بودند. در تابستان سال ۱۹۵۸ باتیستا تصمیم گرفت تا تعداد زیادی از نیروهای خود را به ارتفاعات کوبا ارسال کند و به عبارتی کار نیروهای کاسترو را یکسره کند، ولی این عملیات آنها با مقاومت نیروهای انقلابی خنثی شد. در اواخر سال ۱۹۵۸، کاسترو نیروهای خود را به چند بخش تقسیم کرد. او کامیلو سینفوئگوس و چهگوارا را همراه با ارتشهای کوچک به فلاتهای پاییندست فرستاد و خودش نیز به همراه باقی انقلابیون به راه افتاد. آنها شهرها و روستاهای کوچک را که در سر راهشان قرار داشت، تسخیر میکردند، البته در بیشتر مناطق مردم محلی ازآنها به گرمی استقبال کرده و آنها را به عنوان منجی و رهایی دهنده میشناختند. روز ۳۰دسامبر سینفوئگوس موفق شد تا انبار مهمات کوچکی را اشغال کند. از سوی دیگرچهگوارا و ۳۰۰نفر ازهمراهانش موفق شدند تا مجموعه نظامی بزرگتری در شهر سانتاکلارا را طی جنگ و مبارزهای دو روزه شکست دهند. این پیروزی باعث شد نیروهای آنها به انبارهای مهمات بسیار با ارزشی دسترسی پیدا کنند. در همین زمان، نیروهای دولتی مشغول مذاکره با کاسترو بودند و سعی داشتند تا شرایط را از همین طریق بهبود ببخشند. باتیستا و دایره نزدیکان و وفادارانش که پیروزی نیروهای کاسترو را غیرقابل اجتناب میدیدند، هرآن چیزی را که میتوانستند برداشته و فرار کردند. باتیستا برخی زیردستان خود را مسئول مقابله با کاسترو و انقلابیون قرار داد. مردم کوبا به خیابانها ریختند و با شادی و نشاط از این افراد انقلابی استقبال و پذیرایی میکردند. دوم ژانویه سال ۱۹۵۹ بالاخره کامیلو سینفوئگوس و چهگوارا واردهاوانا شدند و باقی نیروهای نظامی این شهر را نیز خلع سلاح کردند. فیدل کاسترو به آرامی خود را به هاوانا میرساند و در هر شهر و روستایی که در بین راه قرار داشت برای مدتی صبر میکرد و یک سخنرانی هرچند کوتاه برای آنها انجام میداد. او بالاخره در ۹ژانویه سال ۱۹۵۹ واردهاوانا شد.