مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


هشتم شهریور، رد خون هنوز پررنگ است

احسان اقبال سعید- هشتم شهریورماه سال60انفجاری مهیب باعث شهادت رئیس‌جمهور رجایی، نخست‌وزیر باهنر و جمع زیادی از مسئولان ارشد و اجرایی کشور شد. مسعود کشمیری عامل نفوذی سازمان منافقین (مجاهدین خلق) با کار گذاشتن بمبی مهیب باعث این فاجعه شد و از سرنوشت او پس از 41سال خبر قطعی در دست نیست و روایت‌ها در مورد این جنایت‌پیشه متفاوت است. دراین‌باره اما می‌توان نکاتی را برای امروز و فردا بازگفت و امید داشت که «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.»
یکم: ریاکاری، ظاهرنمایی و ظاهرسازی آفتی است که بر جان هر ملک و ملتی که بیفتد و در نهان و عیانشان ریشه بدواند چونان موریانه می‌جود و از درون تهی می‌کند. کشمیری عامل انفجار توانسته بود با ساختن هیات و هیبتی مقبول و حزب‌اللهی خود را یک انقلابی پیش رو و اصطلاحاً «کاتولیک‌تر از پاپ» جا بیندازد. کارمندان وقت نخست‌وزیری روایت می‌کنند که همکاران را عتاب می‌کرده که چرا جمعه‌ها به‌جای شرکت در نماز جمعه به کوهنوردی می‌روند! کشمیری در مناسک افراط و تأکیدی غریب و تقدس‌نمایی کم‌نظیر به نمایش می‌گذاشت و این‌گونه با جلب اعتماد مقامات کشور تا دبیری شورای امنیت کشور نیز پیش رفت! می‌گویند این آدم کیف بمب را تا جماران هم برد و می‌خواست زیر جایگاه حضرت امام خمینی (ره) کار بگذارد که با دقت اتفاقی یکی از پاسداران و اصرار برای بازرسی و وارسی کیف کشمیری موفق به این کار نمی‌شود. در جامعه باید ملاک را بر حقیقت، لیاقت و واقعیت وجودی افراد گذاشت تا بتوانند با خویشتن حقیقی به منصب و منال برسند و لاجرم برای نیل به ارتقا نقاب و چهره‌سازی لازم نیاید. وقتی حیات اقتصادی و اجتماعی به‌طور تاریخی با پدیده‌ای بنام دولت یا حاکم همزاد و ملزوم است طبعاً بیشتر آدم‌ها برای اقناع حوائج طبیعی خود دست به شبیه‌سازی خود به متر حاکمیت می‌زنند. در این مسابقه اخلاقیات زایل و انسان نازل تا مرحله فراموش کردن خویش می‌شود. بدترش آن‌که مسابقه‌ای مبتذل برای نشان دادن تقید به ارزش‌های نظام حاکم به راه می‌افتد که با تخریب و تخطئه همراه است و در یک سیر تاریخی، بزرگان را گوشه‌نشین و رانده، بی‌خردان و کوچکان را بر مناصب نشانده و آن‌گونه که مولا علی (ع) فرمودند کار را به ویرانی می‌کشاند. موضوع انفجار هشت شهریور سال60 ریشه در ساده‌انگاری و ظاهربینی و نیز ظاهرسازی فریبنده دارد. مسعود کشمیری با تمارض به باورها توانست فریب بدهد و دل از عامی و عارف ببرد و آن جنایت باورنکردنی را رقم بزند. امروز اما می‌توانیم آن فقدان دردناک را به آیین کار تبدیل کنیم و در قضاوت، گزیدن نیروها و تخصیص آدم برای مناصب از معیارهای ظاهری و ریاپرور دوری بگزینیم. اگر افراد بتوانند خودشان باشند و بی‌نیاز از تمارض و تشبث خود را به آنچه مستحقش هستند برسانند و نیز در پناه قانون امان و ایمن بمانند دیگر زمین و زمینه‌ای برای بروز این رفتارهای فاجعه‌بار باقی نماند. آن اندک کسانی که با این‌گونه نقاب‌ها از پی نفوذ، نشت و ایجاد نارضایتی و فاجعه هستند در نبود یک بستر پذیرنده و مناسب به‌مرورزمان حذف یا فراموش خواهند شد.
دوم: سازمان جنایتکار منافقین (مجاهدین خلق) در حق مردم و کشور مرتکب جنایات هولناکی شده است. به شهادت رساندن عالی‌ترین مقامات اجرایی کشور در برهه حساسی که کشور درگیر تجاوز خارجی بود یکی از نمودهای سیاه‌کاری این نمادهای خیانت و جنایت است. رییس جمهور، نخست‌وزیر، رئِیس دیوان عالی کشور، نمایندگان مجلس و... تنها بخشی از قربانیان جنایات این فرقه هستند. ترور مردمان عادی کوچه و بازار، همکاری آشکار و نهان اطلاعاتی-عملیاتی با دشمن بعثی در تجاوز به خاک کشور دیگر اعمال نامه ننگین اعمال این جماعت است. امروز و با گذشت سالیان دراز این فرقه و رهبرانش مورد فراموشی و البته نفرت تام و تمام قرار گرفته‌اند. نسل‌های جدیدتر که آن سال‌ها را در خاطر ندارند و ممکن است شبهه افکنی این فسیل‌ها برایشان سؤالاتی ایجاد کند باید این صفحات تاریخ معاصر کشور را بخوانند و برایشان روایت‌ها خوانده شود تا بدانند این جماعتی که امروز در پناه و سایه برخی کشورهای غربی به مظلوم‌نمایی مشغول‌اند و ادعاهای زیاده به میان می‌اندازند چه سیه‌رو و تباه مردمانی بوده و البته هستند.