مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


لیلاز؛ بازگشت به اصل یا دلبری برای اصول‌گرایان؟

اسفندیار صلاحت‌پور- سعید لیلاز ماتریالیست نیست. اما در مصاحبه اخیر با اعتماد، آنقدر زمینی و عینی حرف می‌زند که چهره‌ای متفاوت از کنش‌گران سیاسی در جمهوری اسلامی ایران از خود نشان می‌دهد. بی‌پرده سخن گفتن و اظهارنظر بدون لفافه مصلحت، در میان سیاست‌ورزان ایرانی نوعی خرق‌عادت محسوب می‌شود. چیزی که در سخنان لیلاز در قالب انتقاد از فقدان حکمرانی کارآمد، تاختن به فساد داخلی در عبارت «بشکه بدون ته» و نیز نگاه خاص به موازنه جدید قدرت در دنیا نمود پیدا کرد. اما به‌زعم این قلم هیچ‌کدام از اینها وجه بارز سخنان لیلاز نبود. آنچه در گفتگو با اعتماد، سعید لیلاز دیگری ساخت، نخست ارائه اطلاعات دست اول و بعد جهت‌گیری شفاف در دفاع از توانایی ساخت بمب اتم در قالب «سپر ژئوپلتیک» بود. او که در گفتگوی معروف و جنجالی که میزبان محمدجواد ظریف و مخاطب او در بیان دوگانه میدان – دیپلماسی بود، با رد پذیرش برجامی دیگر، از تقویت میدان برای پشتیبانی از دیپلماسی دفاع کرد و گفت معتقد است که هیچ چیزی جز لوله توپ نمی‌تواند ضامن ثبات باشد. 
هر چند لیلاز هم از توپی که خریده ایم(!) با اطمینان حرف می‌زد و هم از فساد عجیب در یک شرکت فولاد –که به زودی نشر گزارشی مقدماتی و تایید نشده بر دانسته‌های او مهر تایید می‌زند- اما باز هم وجه بارز و متفاوت حرف‌های او، رد برجام، انتقاد از آمریکا، دفاع از تقویت بنیه‌های دفاعی و تکیه بر بازدارندگی داشتن بمب اتم – یا حداقل توانایی ساخت آن- است. با این توضیح، آیا سعید لیلاز امروز نسبت به لیلازی که می‌شناختیم دچار تطور اندیشه یا عدول از اصول شده‌است؟ نگاهی تاریخی به اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که ضدیت با آمریکا – که تسخیر سفارت آمریکا نمود بیرونی آن بود- نگاه به شرق، کمی رادیکالیزم و اندکی تندی در مواضع که این روزها در اصول‌گرایانی مانند جبهه پایداری و کیهان مشهود است، روزگاری وجه مشخص جناح چپ جوان ایران پس از انقلاب اسلامی بود. 
استنادهای پی‌درپی لیلاز به فیلسوفان سوسیالیست یا سیاستمداران و مارکسیست های انقلابی نظیر آنتونیوگرامشی، فردیناند لاسال، فردریش انگلس و یوگنی پریماکوف این گزاره را تقویت می‌کند که بنیان های فکری او بیشتر از آنکه در سیاست به «والت ویتمن روستو»ی آمریکایی یا در اقتصاد به هاشم برادران اقتصاددان شهیر ایرانی نزدیک باشد، متمایل به سوسیالیسم روسی است. چیزی که حتی در ارجاع او به تاریخ هم تایید می شود. آنجا که می‌گوید سال 42-43 وقتی شاه از غرب نا امید شد، مدیر سازمان برنامه را با اهداف اقتصادی به مسکو می‌فرستد با این دستور که تا نبستی، نیا.
هر چند واقع‌گرایی لیلاز مانند بدعهدی آمریکا، حکمرانی ضعیف داخلی، فساد افسارگسیخته و نیز نداشتن متحد ژئوپلیتیک و ... مورد تایید این قلم نیز هست، اما این باعث نخواهد شد تا ضمن ارجاع به فروپاشی شوروی با وجود بمب اتم در آن کشور و نیز عدم رفاه مردم کره شمالی با وجود مالکیت سپر ژئوپلتیک، به سخنان لیلاز به عنوان کنشگر سیاسی – اقتصادی جبهه اصلاحات با پشتوانه چپ کلاسیک و البته تعلقات مذهبی، به دیده تردید نگاه نکنم. به هر حال کسی که به بازدارندگی لوله توپ معتقد است، احتمالا می‌بایست سروری قوی‌ترین لوله‌های توپ را هم بپذیرد(!)پارادوکسی که هر پاسخی به آن بیشتر به توجیه شباهت خواهد داشت. اکنون این سئوال خود را بهتر نشان می‌دهد که؛ آیا لیلاز به اصل خود در پیوند با دوستانی که روزگاری از دیوار سفارت بالا می‌رفتند برگشته است، یا برای نواصولگرایانی که قدرت در قبضه آنهاست دلبری می‌کند؟