کجاآباد و ناکجاآباد در فرهنگ ایرانزمین
محمدعلی نویدی (مدرس دانشگاه و نویسنده)به تصور و گمان نگارنده و بر اساس منظومه فکری تفکر اثربخش و اصالت اثر، زندگی انسان در کانون حیات واقعی آدمی واقع شده است. به تعبیر دیگر، اساس و شالوده خلقت و آفرینش زندگی انسان است که با «اثر آفرینی» های ممتاز روی به جهانهای کرانمند و بیکران، راه میگشاید و دنیای خود را آباد و آزاد میسازد. منظورم از کجا آباد معطوف به همین زندگی زمینی و زمانی است.
زندگیای که جای و مکان آن و زمان و زمینه آن و هسته مرکزی و محتوای آن «انسان» معلوم است. در فرهنگ ایرانزمین، شاید نخستین بار حکیم سهروردی بود که در رساله «پر جبرییل» و «فی الحقیقه العشق» واژه ناکجاآباد را با استفاده از کلان استعاره شناختی به کار برده است.
(حکمة الاشراق)؛ و مراد از ناکجاآباد، زیستگاه نامعلوم و مجهول آدمیان است! پس ناکجاآباد محلی خیالی و دورافتاده و غیر زمانی و مکانی برای زیستن همین انسان زمینی و زمانی است! البته سهروردی در منظومه فکری و فلسفی خود و تلاش برای انطباق با عوالم روحانی به چنین تعبیر و توصیف پرداخته است؛ بنابراین، منظور از ناکجاآباد از نظر سهروردی و اخلاف وی و حتی فیلمهای تخیلی، مکان لامکان است و عالم مثال است. «یاد عالم مثل افلاطون».
ناکجاآباد با تصور و تصویرسازی و تجسم خیالی و انتزاعی ربط وثیق دارد. این نوع نگاه و نگرش در جای خود نقش و اثر بیبدیل دارد و مراد من اینجا قضاوت گری نیست بلکه تلاش میکنم یک تحلیل فشرده و کوتاه از مفهوم و معنی کجا آباد و ناکجاآباد ارائه بدهم و شاید راهی برای پژوهشهای عمیق و اصیل گشوده شود؛ بنابراین، ناکجاآباد با مفهوم تیرهوتار و امر دور از دسترس و خارج از کنترل انسان ربط دارد.
سؤال این است که زندگی واقعی ما آدمیان پوستواستخوان دار با چنین تصویری چقدر سازگار و سازوار است؟
پرسش این است، آیا همین مردم کوچه و بازار و خیابان و خانه، در کجا آباد زندگی میکنند یا در ناکجاآباد؟ آیا ناکجاآباد، جای بهتری نسبت به کجا آباد است؟ از کجا و چگونه چنین تشخیصی امکانپذیر است؟ مگر ناکجاآباد خارج از کنترل و دسترسی آدمیان نیست؟ معیار و میزان شناخت از ناکجاآباد چیست؟ گویی، ناکجاآباد جای بسیار دور و تاریک است. تاریکی چگونه روشنایی به خود میگیرد؟ آیا در ظلمت میتوان زندگی کرد؟ آیا در فقر و فلاکت و بدبختی و وعدهووعید میتوان زندگی کرد؟
شاید حقیقت این باشد که دور از تحلیلهای متافیزیکی، افتادن در تله و دام ناکجاآباد، افتادن در تور تعطیلی و تعلیقی عقل و عمل و اثر باشد. در این مطلب دقتها لازم است.
زندگی با ساختن و آبادانی و عقل و علم و منطق و تکنولوژی و تعامل واقعی و ملموس آدمیان سروکار دارد. به سخن دیگر، اگر تلقی ما از ناکجاآباد، جای متعالی و آرمانی و زیبا و بهین است، با زندگی انسان خاکی و زمینی و زمانی سازگار نیست و شاید انسانهای دیگری در آنجا زندگی میکنند!
ما آدمیان معمولی و واقعی و این جهانی لاجرم در کجا آباد زندگی میکنم نه ناکجاآباد. یک شهر آباد بهتر از هزار شهر خراب است.
بنده نگرانی عمیق فلسفی و روانشناختی و وجودی و اثری دارم؛ یعنی چه؟ یعنی اگر ما آدمیان زنده و حی و حاضر به ناکجاآبادها و آرمانشهرها و خیالپردازیها و وعدههای دورودراز و دورافتاده، دلخوش باشیم و در تصور چنین وضعیتی و حالی بیعمل و بیاثر بمانیم، عقل و اندیشه خود را تعطیل کنیم، عملاً آینده و امید خود را ازدستدادهایم و زندگی را باختهایم! ویژگی کجا آباد این جهانی و اینزمانی و این انسانی است. ابزار رشد و بالندگی و ترقی آن نیز عقل و علم و دانش و معنا و امید و ساختن و آبادانی است.
بر این اساس، هر امری که عقل و اندیشه ورزی را مشغول سازد و از فعالیت و اثرمندی باز دارد، به خسران و ضرر ابدی انسان تمام میشود. زندگی با آبونان و مسکن و خانواده و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و اجتماع سروکار دارد نه به خیال و رؤیا و امور انتزاعی و وهمی. زندگی با عقل و عقلانیت اثربخش ساخته میشود.
توقف فعالیت عقل و اندیشه مساوق با تعطیلی و فلج شدن زندگی واقعی است. امیدآفرینی و معناها یابی در زندگی نیز با عقلانیت و اندیشه ورزی ارتباط و اتصال لاینفک دارد. عقل و خرد جمعی میفهمد ما کجا زندگی کنیم و چگونه آن را آباد کنیم.