مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


و شعر چیست؟ لفظ کم و معنی بسیار (۲)

فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)

از ایجاز می‌گویند که لفظ کم و معنی بسیار است. من می‌گویم ایجاز به زمان بستگی دارد. اگر شعری با لفظ بسیار خواندی و بر تو زود گذشت و گذشت زمان را احساس نکردی، آن شعر ایجاز دارد و اگر شعری سه سطری خواندی و زمان خواندن به طول انجامید، آن شعر ایجاز ندارد. مثلا شعر کوتاه: ‌‌«سلاخی می‌گریست / به قناری کوچکی / دل باخته بود‌‌». از شاملو ایجاز دارد و شعر به ظاهر بلند ‌‌«کلاغ‌‌» هم از او ایجاز دارد. اغلب غزل‌های حافظ ایجازمندند، ولی از غزل‌هایی که حافظ در لفظ و معنی و وزن و قافیه، تقلید کرده است، ایجاز ندارد، چون خواننده وقتی آن‌ها را می‌خواند خسته می‌شود و زمان بر او کند و سخت می‌گذرد. من خیلی نمی‌توانم این مسئله را واکاوی کنم، چون حافظ و امثالهم به ما نگفته‌‌‌اند که از چه شگردی استفاده کرده‌‌‌اند. شاید یکی از این عوامل تربیت ذهنی و جوهر عاطفی و حسی و گوهر خیالین حافظ باشد و دیگری نشستن در اتاق‌های پر پنجره باشد. اینها را هم نمی‌توانم برای شما باز کنم، ولی این را می‌دانم که او با تجارب حسی خود به این مقام رسیده که از کلمه‌های زائد استفاده نکند. تجربه کنید. مثلا تصمیم بگیرید که یکی از واژگان را در غزل حافظ بردارید و یک کلمه بهتر جانشین واژه‌ای کنید که حافظ به کار برده است. به تقریب و به احتمال زیاد در این زمینه از پس حافظ بر نمی‌آیید. پس از آن به برخورد‌های خیالی (تصویرسازی) و بر خورد زبانی و گاه بدون استمداد از صور خیال با کلمه است. مثلا شاملو در بعضی از سروده‌های خود گاهی با زبان محاوره، گاهی با زبان خبری مردم متوسط‌الحال حرف می‌زند و زمانی با زبان قصه (یه شب مهتاب/ ماه میاد تو خواب/...) و زمانی با واژگان و زبان کلاسیک حرف می‌زند. چرا؟ چون با یک زبان خاص نمی‌شود هر حرفی را زد. مسئله بعدی نغمه حروف در کلمات است، مثل این بیت ساده منوچهری دامغانی:‌‌«به جای او بماند جای او به من / وفا نمود جای او به جای او» و دیگر تجاذب صامت‌ها و مصوت‌ها و کلمات است. فردوسی می‌گوید:‌‌«فرو شد به ماهی و بر شد به ماه / بن نیزه و قبه‌ی بارگاه» او چنان در همآوایی کلمات هنرمندانه عمل کرده که ما به صنعت لف و نشر او توجه نمی‌کنیم. اخوان ثالث با یک همآوایی رویایی و مستانه می‌گوید:‌‌«همعنان با نور /در مجلل هودج سر و سرور و هوش و حیرانی/ سوی اقصا مرزهای دور / تو قصیل اسب بی‌آرام من، تو چتر طاووس نر مستم / تو گرامی‌‌تر تعلق زمردین زنجیر زهر مهربان من /پا به پای تو /تا تجرد تا رها رفتم. ..‌‌».