مردم به‌مثابه ریشه‌ها
محمدعلی نویدی (استاددانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2467
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


استاد فلسفه و الهیات در بستر بیماری است

محمدرضا حکیمی؛ از نامه امام تا وصیت شریعتی

همدلی|  محمدرضا حکیمی استاد علوم اسلامی و فلسفه چندی است که به واسطه بیماری کرونا در بیمارستان بستری است و همین امر سبب نگرانی‌هایی در میان اهالی فرهنگ نسبت به وضعیت جسمی این استاد فرزانه شد. اما آن‌گونه که برخی نزدیکان وی گفته‌‌اند، حال او رو به بهبود است و به زودی از بیمارستان مرخص می‌شود. محمدرضا حکیمی ۱۴ فروردین ماه ۱۳۱۴ در مشهد متولد شد. او فقیه، مجتهد شیعه، فیلسوف، متفکر و نویسنده است.از وی با عناوینی چون علّامه، استاد، فیلسوف عدالت و مرزبان توحید یاد می‌شود. حضرت امام خمینی(ره) در پیامی به‌ تاریخ  ۲۸ آذرماه سال ۱۳۴۸ او را با این جملات مورد خطاب قرار داده‌اند «جناب مستطاب ثقةالاسلام آقای محمدرضا حکیمی ـ دامت افاضاته.»کتاب «الحیاة» وی که یک دایرةالمعارف اسلامی است، از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار است.حکیمی در سال ۱۳۲۰ تحصیلاتش را آغاز کرد. در سال ۱۳۲۶ وارد حوزه علمیه خراسان شد و تا ۲۰سال از عمر خودش را در این حوزه به تحصیل دروس مقدمات و سطح، خارج، فلسفه، ادبیات عرب، نجوم و تقویم گذراند.
محمدتقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سید محمدهادی میلانی، احمد مدرس یزدی، اسماعیل نجومیان، حاج سید ابوالحسن حافظیان و حاجی‌خان مخیری از مهم‌ترین اساتید وی بودند.حکیمی در سال ۱۳۴۸ اجازه اجتهاد را از آقابزرگ تهرانی دریافت کرد. وی از مُجَدِّدانِ مکتب معارفی خراسان، مشهور به مکتب تفکیک است که معتقد به جدایی دین از فلسفه و عرفان است.  از آثار محمدرضا حکیمی می‌توان به «الحیاة»، «خورشید مغرب»، «عقل سرخ»، «عاشورا: مظلومیتی مضاعف»، «شیخ آقابزرگ تهرانی»، «تفسیر آفتاب»، «فریاد روزها»، «سپیده باوران»، «گزارش (برگرفته از الحیاة)» و ... اشاره کرد.در اهمیت او در فضای اجتماعی ایران در دهه‌های چهل و پنجاه این که هم امام خمینی او را مخاطب دغدغه‌های خود قرار می‌دهد و هم دکتر علی شریعتی وی را به‌عنوان وصی خود برای هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده بود.احسان شریعتی در این باره می‌نویسد:«دکتر شریعتی وصیت می‌کند که استاد محمدرضا حکیمی آثارش را از جهت اصالت و ثقه بودن مورد ارزیابی قرار دهد، زیرا از این جهت بسیار به شریعتی انتقاد می‌کردند. برخی مدعی بودند که آثار او التقاطی به معنای منفی آن است.البته استاد حکیمی در آثار دکتر شریعتی دست نمی‌برد. اگر چه گروهی برای این کار تشکیل می‌شود، اما عده‌ای از جمله مرحوم شهید بهشتی با این کار مخالفت می‌کنند. منظور آنکه شریعتی با این کار آثار استاد حکیمی را مورد تایید قرار داده است.گاهی گفته می‌شود که دکتر شریعتی از افراد دیگری چون شهید مطهری یا مرحوم علامه محمدتقی جعفری برای ارزیابی آثار خودش درخواست کرده است. اما این ادعاها درست نیست و دکتر تنها از استاد حکیمی این را درخواست کرده بودند.» وی درباره نگاه حکیمی به شریعتی می‌نویسد:«اما همان ‌طور که استاد اسفندیاری هم گفتند، استاد حکیمی هم به آثار شریعتی دست نمی‌زند، زیرا استاد حکیمی گفته‌اند که از یک طرف کار شریعتی منتشر شده و از سوی دیگر ایراد اساسی ندارد.  کوتاه سخن آنکه استاد محمدرضا حکیمی جایگاه والایی در تاریخ اندیشه معاصر ایران دارد.» امام خمینی نیز در 28 آبان 1348 از شهر نجف در نامه‌ای به او با عنوان «جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حکیمی - دامت افاضاته» درباره آگاه ساختن جامعه تذکرات جالبی داده‌اند که بازخوانی آن دارای اهمیت بسیاری است. در این نامه که به شاعر معاصر نعمت میرزازاده متخلص به آزرم نیز اشاره شده، آمده است:«گرچه جناب آقای آزرم را ملاقات نکرده‌ام لکن تا اندازه‌ای از روحیات ایشان اطلاع دارم. قبلًا هم پس از انتقال به عراق قطعه شعری که حاکی از افکار ایشان تا اندازه‌ای بود ملاحظه نموده‌ام. اینک نیز «پیام» بلندپایه را دیده و از ایشان تقدیر می‌کنم. اینجانب روزهای آخر عمر را می‌گذرانم، و مع الأسف نتوانستم خدمتی به اسلام عزیز و مسلمین بنمایم؛ ملت‌هایی که با جمعیت بسیار انبوه و اراضی بسیار وسیع و ذخایر بسیار گرانبها و سوابق بسیار درخشان و فرهنگ و قوانین آسمانی در تحت اسارت استعمار با گرسنگی و برهنگی و فقر و فلاکت و عقب ماندگی دست به گریبان و در انتظار مرگ نشسته‌‌اند، [و] دولت‌ها که به دست استعمار تشکیل می‌شوند، جز در خدمت آنها نمی‌توانند باشند. اختلافات موجوده در بین سران دوَل اسلامی - که میراث ملوک الطوایفی و عصر توحش است و با دست اجانب برای عقب نگاه داشتن ملت‌ها ایجاد شده است - مجال تفکر در مصالح را از آنها سلب نموده است. روح یأس و ناامیدی که به دست استعمار در ملت‌ها حتی در رهبران اسلامی دمیده شده است آنها را از فکر در چاره‌جویی بازداشته است. امید است طبقه جوان که به سردی‌ها و سستی‌های ایام پیری نرسیده‌‌اند با هر وسیله‌ای که بتوانند ملت‌ها را بیدار کنند؛ با شعر، نثر، خطابه، کتاب و آنچه موجب آگاهی جامعه است؛ حتی در اجتماعات خصوصی از این وظیفه غفلت نکنند، باشد که مردی یا مردانی بلند همت و غیرتمند پیدا شوند و به این اوضاع نکبت بار خاتمه دهند. باید جوان‌های تحصیلکرده از این هیاهوی اجانب خود را نبازند، و سرگرم بساط عیش و نوشی که به دستور استعمار برای آنها و عقب نگه داشتن آنها فراهم شده است نگردند. باید اشخاص بیدار، تولید مثل کنند و هر چه بیشتر همفکر و هم قدم پیدا کنند و صفوف خود را فشرده کنند، و در ناملایماتْ پایدار و جدی و قوی‌الاراده باشند، و از تواصی به حق و تواصی به صبر، که دستوری است الهی، غفلت نکنند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم. سلام این جانب را به آقای آزرم و هر کس که در فکر چاره است، ابلاغ نمایید.»