حال و روز اخلاق در جامعه
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)انسان دارای مناسبات اجتماعی با همنوعان خود است و اخلاق اجتماعی برای ارتباط معقول ضروری به نظر میرسد. بیاخلاقی مجازات قانونی ندارد و اخلاق جایگزین قانون نیست، اما تلطیف کننده روابط بین انسانهاست و به جامعه قانونمند یاری میرساند.
در هر جامعهای در مقاطع مختلف بنابه دلایلی بیاخلاقیهایی نظیر تهمت، افترا، فریب و دروغ وجود داشته است، اما آنچه در شرایط کنونی زنگ خطر را به صدا درمیآورد، میزان و وسعت این پدیدههای شوم و مسموم کننده است که حیات اجتماعی– سیاسی جامعه را فراگرفته است و خواه ناخواه بنیان تربیت و آموزش و روابط اجتماعی بین افراد جامعه و خانوادهها را متاثر خواهند کرد و نمیتوان منکر شد که تاکنون اثر مخرب خود را بر جای نگذاشته است.
حجم بیسابقه پروندهها، شلوغی دادگستریها و شعب قوه قضائیه، نیروی انتظامی و شوراهای حل اختلاف نشان از بیاخلاقی و بیمارگونگی جامعه دارد که با هیچ توجیه و موعظهای نمیتوان آن را نادیده گرفت یا حل کرد.
آیا این نابسامانیها، بیاخلاقیها، فریب، افترا و دروغگویی با ادعای ایجاد جامعه اخلاقی و الگو در تضاد نیست؟ این بدعهدی زمینهساز بیاعتمادی مردم به مسئولان است که آثار سویی بر جامعه دارد.
درباره فضائل اخلاقی سخنرانی و موعظه در معابر و صداوسیما و دیگر رسانهها کم نبوده، پس باید قبول کرد که با موعظه این بیاخلاقیها حل نخواهد شد.
به راستی علل رواج این میزان فزاینده دروغ، ریا، بهتان و افترا و بیاخلاقی چیست؟ متاسفانه معیار کارآیی و تصدی، دینداری از نوع خودی و غیرخودی شد که این معیار سرآغاز ریاکاری، ظاهرسازی و دروغ شد.
همچنین معیارهای غلط موجب دگرگونی مفهومی در ادبیات و کاربرد واژههایی تازه در جامعه شد. دینداری باید یک حسن معنوی اخلاقی باشد نه وسیله کسب امتیاز، ارتقا و دستیابی به منافع مادی، جاه و مقام.
مسئولان برای اثبات حقانیت خویش و از میدان بهدر کردن مخالفان خویش نباید به جای روش، بحث و استدلال منطقی به بهتان و انواع حربههای غیرمنطقی روی آورند که بر دامنه بد اخلاقیها در جامعه بیفزاید.
با رواج این جو مسموم نمیتوان انتظار داشت که مخالفان گوناگون هم دچار چنین عارضهای نشوند و جامعه ازهر دو طرف متاثر و مسموم نشود.
اخلاق الگوپذیر است. جامعه دشمنپندار و دارای ذهنیت توهم توطئه از صلح و همزیستی مسالمتآمیز و آرامش فاصله میگیرد و زمینه خشونتگرایی را افزایش میدهد.
جامعه از نظر توسعه فرهنگی، جامعهِ در حال گذر است، اما مشکل ما فراتر از این هم هست، یعنی مسئولان ما سعی بر تخطئه فرهنگ و اخلاق پیشین داشتند، اما توانایی ایجاد جایگزین فرهنگی اخلاقی مناسب و مورد قبول مردم را نداشتند.
این امر موجب خلاء و دوگانگی زیانباری شد. ساختار اقتصادی– اجتماعی و سیاسی عدالتمحور نقش مهمی در ترویج و پرورش اخلاق دارد و ساختار معیوب اقتصادی و اجتماعی نقش عمدهای در بیاخلاقی و ناهنجاری خواهد داشت.
نبود آزادیها دمکراتیک، ضعف قانون، عدم شفافیت و عدم نظارتهای قانونی و نبود ابزارهای کنترل در گسترش ناهنجاری اخلاقی نیز تاثیرگذارند. خانواده و آموزش و پرورش نقش مهم در پرورش اخلاق دارند.
تربیت اخلاقی در خانوادهها بسته به سطح فرهنگ، توانایی تربیتی و آموزههای آنها دارد. اما آموزش و پرورش به علت ناکارآمدی و دخالتهای غیرتخصصی و غیرمنطبق با شرایط زمان به نظر نمیرسد در این زمینه چندان موفقیتی داشته باشد.
مدارس و آموزش عالی تحمیلاتی بر دانشآموزان و دانشجویان روا میدارند که باعث دوگانگی شخصیت آنها میشود. وجه غالب اخلاق اکتسابی آموزشی است. در این زمینه چه در مدارس و چه در خیلی از خانوادهها از آموزشهای علمی– تربیتی و تخصصهای علمی بهرهگیری نشده است.