رأی ثاقب و فکرت صائب
محمدعلی نویدی (استاد دانشگاه)غرض از رأی ثاقب، اظهار وجود و اندیشه و ابراز اراده و ابرام بر اختیار بطور روشن و آگاهانه است؛ و مراد از فکرت صائب، آشکارگی طرز تلقی و نحوهی نگرش راستین و درستین در امور و مسائل و ارکان و عناصر زندگی است. اینک پرسش نخستین این است که جانمایه و بنمایه رأی ثاقب و فکرت صائب چیست؟ به تصور راقم این سطور، جان و جوهر فکر و عقیده روشن و مستند و مستدل و نافع و اثربخش، به تحقیق، معرفت و شناسایی است.
معرفت و معارف جان و مغز است و مناسک و معالم در حکم قالب و قوالب آمده است.مثل، نیشکر و تولید قند سفید. مثل، کودک و تربیت انسان دانشمند، و مثل، زمین بایر و زراعت و تولید محصول و محتوا. باری، معرفت یعنی شناختگی و شناخت در قبال جهالت و ناآگاهی. بهعنوان مثال، وقتی از ویژگیها و صفات بارز و برجسته شخصی آگاهی و شناخت داشته باشیم، میگوییم، او را و راه و رسم وی را میشناسیم. اما، وقتی از راه و طریق چنین شخصی مطلع و آگاه نباشیم، بر سبیل تقلید و تبعیت عمل میکنیم و در حد و سطح ظاهر بسنده میکنیم. فکرت صائب و رأی ثاقب در سپهر و گستره شناخت و معرفت معنا پیدا میکند و در صحرای سمبلها و نمادهای تو خالی، بی معنا و مصداق خواهد بود.
به عبارت دیگر،در وادی و میدان معرفت و دانش و آگاهی است که انسان و انسانیت و زندگی و زندگانی به درستی ترجمه میشود و معنا مییابد.یعنی در برهوت ناشناختگی و بدون تفکر، پژوهش و آگاهی و آزادی، داشتن رأی و نظر ثاقب و روشن ناممکن خواهد بود.گویی، قوالب و اعمال و مناسک آدمی در تمام امور، زمینهها و جوانب مختلف زندگی، با معرفت و دانش گرانبار و گرانقدر میشود و از عرصه توهم و خیال و توخالی بودن، برمیکشد و بالنده میگردد.ژرف بیاندیشیم، اگر معارف و مناظم از معالم و مناسک تهی گردد، چه چیزی باقی می ماند؟گرانبار شدن یعنی پراثر و پرثمر گشتن. معالم همان علامتها و نشانههاست که در حد و اندازه خود اثر دارند، لیکن، اثر اصیل و سودمند از آن محتوا و معناست.محتوا و معنا با پیدایش معرفت و شناخت پدید میآید.دانستگی و شناختگی موجب گران مایگی و گرانسنگی است. قدر و قیمت و ارزش و اعتبار یک کار و کوشش و یک تلاش و تقلا از معرفت و دانش سرچشمه میگیرد.البته، معرفت و شناخت را مراتب، درجات و شدت و ضعف است، اما، جریان یافتن و پیش رفتن در مسیر معرفت و دانش اولین گام قویم و درست و روشن اظهارنظر و اتقان رأی و راه،تعبیر و تفسیر میگردد.میدانید چرا معرفت بنیان و گوهر امور و مسائل و موضوعات و مکشوفات مرتبط با انسان و زندگی اوست؟زیرا دست کم، امور و کارها با معرفت زوال پذیری و زائل گری کمتری دارند.«خلل پذیر بود هر بنا که میبینی/بجز بنای محبت که خالی از خلل است.»به امر زائل و غیر زائل بیاندیشیم و موشکافانه و باریک بینانه بازشناسی کنیم. مثلاً، به نماد شمشیر و اسلحه در قدرتهای نظامی، سیاسی و توتالیتر و تمامیت خواه ژرف فکر کنیم و بدون تدبیر و معرفت نقش و اثر شمشیر و شمش را در آرامش زندگانی انسانی ارزیابی کنیم! شمشیر بدون معرفت، همواره آغشته به خون بی گناهان و ستمدیدگان بوده است.ولی شمشیر با معرفت و تدبیر،همواره حافظ مرزها و استقرار امنیت و ایمنی ها بوده است.آری، وقوف و معرفت به هدف و غایت یک آرمان و راه معتبر و نجاتبخش، تنها با شناخت و عمل به معارف و حقایق آن امکانپذیر است.والا، قوالب تهی و توخالی هیچ ارزش افزودهای نخواهند داشت. چنین است شناخت و نحوهی مواجهه با افراد، مفاهیم، معانی و کارها و معاملات و مناکحات و عبادات و جنایات و غیره آن.
این یک جریان و مسیر شناختگی و شناسایی است که مرتبه والای آن به کشف و اصل و حقیقت آگاهی منتهی میشود که آن حقیقت، ذات پاک و آزاد آدمی را شکل میدهد. یعنی، حرکت از تاریکیها و تیرگیها و زواید به سمت و سوی روشنی، آگاهی، آزادی و اصلها. مرتبه اول معرفت شناخت اصلها و ریشههاست.
معرفت آفتابی شدن و در معرض نور و روشنایی قرار گرفتن است و چنین رأی و نظری با وثاقت و استواری و راستی و درستی نسبت دارد.معرفت، گذر و عبور آگاهانه مستمر و مداوم از اوهام و خیالات و خیانات به سوی حقایق و واقعیات شناخته شده است؛خیانت در پنهان کاری و تیرگی و تاریکی صورت میگیرد نه در شفافیت و صداقت و راستی و درستی. بنابراین، شکوه و جلال و عظمت و آرامش زندگی انسان در معرفت و دانش نهفته است نه در معالم و علامات ظاهری.
چکیده مطلب این است که شایسته و ضروری است عزم خود را جزم کنیم و در کسب و تحصیل معرفت و دانش سخت بکوشیم و در اظهارات و اعمال با فکر صائب و رأی ثاقب و راستین، اثرگذار باشیم و بدانیم که معرفت مغز و هسته است و شعائر و رسوم در هر قلمرویی از زندگی انسان پوسته و پوستین. البته معرفت نیز مسبوق به نحوه و طرز تفکر و نگرش و کنش آدمی است.