غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


چرا تحلیل «ظریف» رادیکال‌ها را آشفته کرد؟

دیپلماسی؛ متهم ردیف اول!

همدلی|  امیدکوشا: مرز میان خودباوری و عدم خودباوری کجاست؟ آیا تندوری، خودباوری است؟ در عرصه سیاست خارجی خودباوری با چه مولفه‌هایی به عرصه تاثیرگذاری وارد می‌شود؟ این مقوله‌ای است که این روزها بیشتر شنیده می‌شود و تریبون‌های زیادی در این موضوع وجود دارد که مسئله را از ذهنی بودن به عینی شدن در اداره کشور سوق می‌دهد.  مسئله سیاست خارجی در ایران بدل به یک مناقشه شده است.
مسیر پرسنگلاخ سیاست
اگر «سید محمد خاتمی» با گفت‌وگوی تمدن‌ها به مصاف محدودیت‌های فرهنگی و سیاسی دوره خویش رفت، روحانی و ظریف، بعد از احمدی‌نژاد با ابزار برجام دوران گذار از «پوپولیسم تارک‌دنیا » اما علاقه‌مند به نمایش‌های جهانشمول را پیمودند. با این‌حال مسیر پرسنگلاخ سیاست در ایران جز پای زخمی برای مردان دیپلمات و آینده مه‌آلود درروابط بین‌الملل باقی نگذاشت. این منازعه چنان قدیمی و تاریخی است که دولت‌ها حتی از نام و نشان نهادهای شکل‌گرفته نیز نگذشتند. مرکز گفت وگوی تمدن‌ها  در دی‌ماه ۱۳۸۶ طی حکمی از سوی محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور وقت ایران، با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شد و زیر نظر «اسفندیار رحیم‌مشایی» قرار گرفت. «غلامحسین الهام» تئوریسین پوششی احمدی‌نژاد که زیر سایه رحیم مشایی دوره تثبیت را هموار می‌کرد و مورد حمایت رسانه‌های تندرو بود، همان زمان جمله‌های آشنا و همانند امروز را بر زبان می‌راند. او طرح شعار گفت‌وگوی تمدن‌ها را «اقدامی انفعالی» و «نشانه گردن نهادن به نظام سلطه جهانی» توصیف می‌کرد. پس از آن هم «محمدعلی‌رامین» از مشاوران تندرو احمدی‌نژاد و واضع ایده «نفی هولوكاست» با انتقاد از مواضع دیپلماتیك دولت خاتمی انتقاد ‌کرد و حالا طرفداران رئیسی از ظریف و برجام به مثابه گفت و گوی تمدن‌های دیگر شکوه می‌کنند. «علم‌الهدی» دوم آذرماه امسال در دوره بصیرتی جهاد تبیین  با بیان اینکه سوره کافرون گفت‌وگوی تمدن‌ها را رد کرده، گفته است: «با فرهنگ‌ها و تمدن‌های استکبار نمی‌توان هماهنگ شد و ۸ سال جریان برجام نیز این موضوع را اثبات کرد. غرب دشمن است و نمی‌توان به قراداد‌ها و پیمان‌های غرب اعتماد کرد. در یک دوره‌ای رئیس‌جمهوری منتخب مردم ایران شد( با اشاره به سید محمد خاتمی) که معنای جنگ تمدن‌ها را نفهمیده بود و از گفت‌وگوی تمدن‌ها صحبت کرد. مشکل اصلی این بود که اینان به دنبال تفاهم با استکباری بودند که با همه وجهه ابرقدرتی خود بیش از چهار دهه از اسلام سیلی خورده بود.»
تکرار تاریخی یک مجادله
این‌طور به نظر می‌رسد که تاریخ در حال تکرار است و آونگ سیاست بدون اینکه نقشه راه و راهبرد مشخصی را نمایش دهد فقط در فضای محدودی دامنه دارد. یاران احمدی‌نژاد بعد از نمایش خیره کننده خود در 8سال حکمرانی نه نامی دارند و نه نشانی. نه الهام و همسرش که تئوری‌های نادر می‌دادند، در سیاست ماندند و نه محمدعلی رامین که با استراتژی نابه‌هنگام نفی هولوکاست اسرائیل را به مظلوم‌نمایی واداشت!  مهره‌ها عوض شدند و گردانندگان بازی سیاست بعد از سال 88 و پایه‌ریزی اولیه تفکر نهادی پایداری‌ها و تندروهای دولتی رفته‌اند، اما مناقشه گفت‌وگوی تمدن‌های اصلاح‌طلبان با مدیریت جهانی بهاریون ؛ مجادله بر سر برجام دولت تدبیر و اداره کشور با تحریم رئیسی؛ تقدم میدان بر دیپلماسی یا دیپلماسی بر میدان ادامه‌دارترین چالش سیاسی بعد از جنگ است که سرباز ایستادن ندارد. این اختلاف کهنه با هر حادثه‌ای همچون زخمی التیام نیافته سر باز می‌کند.
چرایی پررنگ شدن حضور ظریف
بعد از توافق هسته‌ای و خروج ترامپ از برجام با ادعای کیهان و طرفداران فضای بسته سیاسی اوج می‌گیرد، حتی در انتخابات مورد چالش در مناظره‌هاست و این‌بار با تنش‌های منطقه‌ای بعد از هفتم اکتبر و حملات موشکی ایران و تهدیدهای آمریکا تبدیل به یک خودنمایی سیاسی شده است. بعد از حمله حماس به اسرائیل و اعلام عدم دخالت ایران ظاهرا «محمد جواد ظریف» نقش پررنگ تری را در فضای غیررسمی سیاست خارجی بر عهده گرفته است. گرچه هیچ خبر تایید شده ای درباره ضرورت حضور ظریف در این برهه سیاسی وجود ندارد اما افزایش اظهارنظرهایش در تریبون‌های انتقادی بعد از هفتم اکتبر و در آستانه انتخابات گمان را به این سو برده که او در مواجهه با نقش نزدیک به میدان وزارت امور‌‌خارجه دولت رئیسی، دیپلماسی در سایه را به پیش می‌برد. این حدس و گمان بیشتر زمانی تقویت می‌شود که حملات جریان‌های رادیکال به او بعد از یک دوره سکوت تیم روحانی بیش از گذشته درحال شکل‌گیری است. تاکید ظریف به صورت منظم و پرتکرار بر« مردم » به عنوان یکی از مهمترین مولفه‌های قدرت در عرصه بین الملل مقابل تفکر درون دولت و همفکران آنها در تریبون‌های رادیکال بیان روشنی است از بالا گرفتن اختلاف در عرصه میدان و دیپلماسی یا به عبارت دیگر موشک و مردم که در آستانه انتخابات و ردصلاحیت‌های گسترده بازنمایی داخلی هم داشته است.
گمان‌های اولیه
سکوت ابتدایی تندروها بعد از سخنان ظریف در ماه‌های گذشته این ظن را تقویت می‌کرد که شاید کارویژه او مصونیت‌آور بوده و او را از گرند نقدهای تند در امان نگه داشته است. اما با گذشت زمان، بعد از حملات موشکی ایران در پاسخ به حادثه تروریستی کرمان و نزدیک شدن به انتخابات رسانه‌های دست‌راستی فعال شدند. چنانکه «حسین شریعتمداری» پس از چندبار گوشه و کنایه ظریف، دست به قلم شد و نوشت: «آقای ظریف، وزیر سابق امور خارجه در یک نشست دانشجویی که با عنوان «‌نظم جدید در دنیا» برگزار شده بود، گفته «‌موشک مهم است به ابالفضل مهم است، به خدا مهم است. اما مردم مهم‌تر هستند»! این بخش از سخنان ایشان به‌گونه‌ای است که انگار تلاش متخصصان نظامی ایران برای ساخت موشک، به معنای کم‌اهمیت! دانستن مردم است! باید از ایشان پرسید؛ آقای ظریف چه کسی گفته است موشک مهم‌تر از مردم است که جنابعالی احساس تکلیف کرده‌اید این تلقی را به زعم خود اصلاح کنید؟! آیا دشمنان ما به هیچ‌یک از مبانی اخلاقی و قوانین بین‌المللی پای‌بند هستند؟! آیا هنوز هم تصور می‌فرمایید که حرف جان‌کری سند است؟! آیا دست کشیدن ایران از توان موشکی، خواسته و آرزوی آمریکا و هم‌پیمانان غربی و عبری و عربی آن نیست؟! ممکن است بفرمائید که جنابعالی موشک را هم مهم می‌دانید! خُب موشک را برای‌ چه مهم‌ می‌دانید؟ برای فشفشه‌بازی شب چهار‌شنبه سوری؟! یا برای حفاظت از جان و مال مردم؟ اگر گزاره دوم مورد نظرتان است، چرا توان موشکی را جدای از اهمیت دادن به مردم تلقی می‌کنید؟! و بالاخره، برادرانه پیشنهاد می‌کنیم هرچه زودتر از مردم شریف ایران به خاطر اظهارات بیجا و دشمن‌پسند خود پوزش بخواهید.»
ستیزه‌گران با تعامل
این سخنان حسین شریعتمداری و اظهارنظرهای علم‌الهدی زمانی مفهوم یکدست‌تری می‌یابد که بدانیم در کنار سکوت معنادار امیرعبداللهیان، عده‌ای در درون و بیرون از دولت جور او را می‌کشند. منصوری، معاون اجرایی رئیس‌جمهور در مراسم 22 بهمن بوشهر با بیان اینکه سال‌ها در کشور در برخی دستگاه‌ها نظام‌های فکری لیبرال حاکم بود گفته: «این دستگاه‌ها حرف از دست‌درازی و گدایی از غرب می‌زدند و توفیق کشور را در آن سمت جست‌وجو می‌کردند، و کشور را فاقد توانایی می‌دانستند یا کل سیستم دفاعی ایران را با برخورد موشکی از سوی گردن‌کشان و مستکبران نابود شده تلقی می‌کردند، این تفکر کشور را عقب انداخت و در فرایند رشد و پیشرفت دچار مشکل کرد، و برخی از مسائل و مشکلات امروز کشور نشات گرفته از همان جنس اشتباه محاسباتی است که گفتمان انقلاب اسلامی و شاخص‌های شکل‌گیری دولت اسلامی و حرکت به سمت تحقق آرمان‌های انقلاب کنار گذاشتند و راه حل مشکلات جامعه را خارج از مرز‌ها جست وجو کردند.»
این گفته‌ها در تقابل با نظرات معمار برجام که می‌گوید «این سلاح نبود که مردم را حفظ کرد، این مردم بودند که سلاح را حفظ کردند» نشان‌دهنده دو قطبی پررنگی است که امروز در تریبون‌ها و حتی در میان مردم وجود دارد. مدافعان دیپلماسی مردم محور به جای میدان صرفا متکی بر تفکر نظامی، دو سویه بدون مرکز ثقل را مهم دانسته و ریشه در اندیشه‌ای دارد که احمدی نژاد زمانی با کاغذپاره خواندن تحریم بنا نهاد. «سیدرضا صالحی امیری» وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد در واکنش به همین چالش دوشنبه گذشته در نامه‌ای به عارف از او درخواست کرده که در قبال حمله به ظریف، سکوت نکند. او در تحلیل مسئله به تاریخچه جریان رادیکال اشاره کرده، جایی که جریان فرقان معتقد بود برای نجات انقلاب باید بزرگانی چون بهشتی، مطهری و هاشمی رفسنجانی را حذف کند. او پیوند موضوعی افراطی‌گری و شواهد آن را در برخورد با دختران و زنان جامعه به خاطر پوشش و سبک زندگی مورد اشاره قرار داده و نوشته است: « به تدریج رادیکالسیم از بیرون حاکمیت به درون کادرهای نظام ،دولت ومجلس رسوخ می‌کنند.» صالحی امیری با یادآوری تاریخ قدرت‌یابی رادیکالیسم در درون حاکمیت در دوره احمدی‌نژاد و ایجاد تفرقه و شکاف میان سیاسیون و طراحی بحران 88 از سوی او، مجلس را به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی باند کوچک اما پرهیاهو دانسته که ضد جمهوریت نظام عمل می‌کنند. او با این مقدمات هجمه به محمد جواد ظریف را یادآوری کرده و معتقد است با اینکه در جریان غزه، هیچ شخصیت بین‌المللی به اندازه او نتواست چهره منفور و کودک‌کش اسرائیل را افشا کند، اما سوال این است که چرا بخشی از کانون‌های قدرت از رادیکالیسم حمایت می‌کنند؟
فرافکنی از سفره‌های کوچک مردم
تحلیل‌ها در قبال حمله به ظریف متفاوت است. برخی دیگر از اعضای دولت روحانی این اقدام هماهنگ تندورها و حمله به ظریف را نوعی فرافکنی سیاسی برای دور نگه داشتن سفره‌های خالی مردم در آستانه انتخابات می‌دانند. نکته‌ای که «محمود واعظی» رئیس دفتر حسن روحانی در دولت سابق به آن اشاره می‌کند: « حمله به ظریف به این باز می‌گردد که افرادی که سال ۹۸ به مجلس رفتند و آنجا را گرفتند، قول‌هایی دادند و بعد هم در انتخابات سال ۱۴۰۰ در مورد مسائل سیاست خارجی و اقتصادی وعده‌هایی دادند، اما اتفاقی که الان افتاده این است که هیچ‌کدام از این قول‌ها عملی نشده، شرایط اقتصادی سخت‌تر شده، سفره‌های مردم کوچک‌تر شده و گرفتاری آنها بیشتر شده است، لذا تندروها به دنبال فرافکنی هستند. در مورد ظریف، به نظر بنده عملکرد او و دولت روحانی با آنچه اتفاق می‌افتد، قابل مقایسه نیست، مخصوصاً در مورد سیاست خارجی وضعیت مناسبی را شاهد نیستیم. به این ترتیب که سیاست خارجه دولت فعلی نتوانسته در خدمت اقتصاد قرار بگیرد، بنابراین برای اینکه فرافکنی کنند و اذهان مردم را از قول‌هایی که دادند دور کنند، مرتب به دنبال سوژه‌هایی برای حمله هستند، یکی از این سوژه‌ها هم ظریف است.»
حذف سیاسی ظریف
در همین زمینه «حسن بهشتی‌پور» تحلیلگر مسائل بین الملل، در گفت وگو با خبرآنلاین، درباره تخریب‌ها علیه محمدجواد ظریف گفت: «نزدیک انتخابات است و با وجود اینکه آقای ظریف کاندیدا نشده است اما به دلیل مسائل انتخاباتی او را می‌کوبند که جریان فکری نزدیک به ایشان را از میدان به در کرده باشند. جریان فکری نزدیک به آقای ظریف، اعتقاد دارد که علی‌رغم همه شرایط باید در انتخابات شرکت کرد. ظریف در مجامع اصلاح‌طلبان یا کارگزاران و نشست‌های انتخاباتی آنان شرکت کرده، به همین دلیل اصولگرایان از طیف‌های مختلف مانند جبهه پایدای به ایشان حمله می‌کنند. هدف آنان حذف سیاسی است.»با همه اوصاف برآیند سیاست خارجی ایران زیر سایه نگاه افراطیون و رادیکال‌هایی که همچنان یک نسخه برای مواجهه با بحران‌های بین‌المللی تجویز می‌کنند، نشانه‌های پرهیبی از بازدارندگی در افکار عمومی به‌جا گذاشته است؟ این سوالی است که طرفداران موشک بدون توجه به قدرت بازدارندگی مردم حتما روزی به آن پاسخ خواهند داد. تاکید ظریف بر این نکته که درک درستی از روابط بین‌الملل نداریم یا جایی که عنوان می‌کند: «به نظر من تندروی نتیجه عدم‌ خودباوری است.» یک دریافت شخصی نباید باشد. این دیپلمات کهنه‌کار در جنگ سختی قرار گرفته که مذاکرات برجام دردسرسازتر است. اگر مواجهه با غربی‌ها پشت میز مذاکره به نتایج نسبتا امیدوارکننده‌ای در زمینه توافق هسته‌ای و گشایش‌های بعد از آن رسید، اما تلاش برای گفت‌و‌گو با کسانی که از ابندای انقلاب تاکنون نسبتی با گفت‌و‌گو و حل و فصل داخلی مسائل بسیار مهم را ندارند حتما مشکل‌سازتر و حتی مخاطره‌ آمیزتر است. مجادله شناختی و بنیادی درباره مولفه قدرت مردم شاید هیچ‌گاه به نتیجه نرسد. فقط با تغییر دولت‌ها از شدت و حدت آن کاسته شود.