غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


فروغ، شاعر هستی و نیستی

فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)

زبان شعر فروغ فرخزاد هنوز زنده است. جوانان باید به دقت بخوانند و نگاه کنند. در شعر پنجره و مخصوصا دفتر شعر ایمان بیاوریم... گفتاری و امروزین و به اشیا نزدیک زبان فروغ زبانی پیشرفته و گاهی مبهم است، وزن اشعارش طبیعی است. او در این شعر هم شاعر هستی و نیستی است؛ او اما به وجود خود ایمان دارد: «من در پناه پنجره ام/ با آفتاب رابطه دارم.» اما منش و نگاه مرگ محوری دارد، وقتی می‌گوید: «تاریخ قتل عام گل‌ها را بنویس.» جوانی او در این شعر در کفن انتظار و عصمت خود خاک می‌شود. چشم‌انداز او در کودکی درختان کاغذی باغ مصنوعی تجربه‌های عقیم دوستی و عشق مدرسه مسلول و مغز لبریز از وحشت فواره های خون است و زندگی تیک تاک دیواری است.
 او دریافته که در این خراب آباد باید زیر چتر عشق قرار بگیرد و دیوانه وار دوست بدارد. نهال گردوی قد کشیده گویا می‌خواهد به او بفهماند که نجاتبخش واقعی تو آن کسی است که به آینه می‌نگرد. او به آینه می‌نگرد و به تنهایی خود می‌گرید و گویی رسالت پیامبران را جز ویرانی نمی‌بیند. گویی دیوارها معجزه را گل گرفته اند، از رویا و تخیل هم کاری برنمی‌آید. می‌خواهد از خدای خوب خود کمک بگیرد، گویا خود را پیامبری می‌داند، می‌خواهد فاصله‌های کاذب را بردارد و میان خود و معشوق با برداشتن میز اولین حرکت خود را استارت بزند. دستور نمی‌دهد، خواهش می‌کند. شعر در حین پراکندگی ذهنی وحدتی اندام وار دارد، تناسب کلمات و جمله‌ها و بندها با لحن و آهنگ شعر همخوانی دارد و بنمایه‌های مرگ منجی یأس و امید با عناصر دیگر مثل بی عدالتی و عشق و هجرانی اتمسفر یا حال و هوای شعر را به هم گره زده است. او خود را پیامبر فصل یخبندان می‌داند. ایمان یادآور گرمی و خوش‌بینی است که آن را با بدبینی و سرما مجموع کرده است. معجزه او در همین تناقض به دیده می‌آید، فروغ نماد بی پناهی انسان در این جهان سرد و سیاه است. نهال گردو شبدر چهار پر خدای خوب آفتاب و خود رقم چهار یک موتیف است که نشانه خوش‌بینی در فصل چهارم یا  زمستان است.