من قندعلی بودم
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)خدمتتون عرض کنم که چندین سال پیش یک خودرویی از یک نفر آشنا بنام قندعلی خریدیم در پلاک و سند قطعی ماشین را بنام خود نکرده بودیم و بعد هم تصمیم به اسقاط آن گرفتیم. هنگام اسقاط گفتن وکالت بر وکالت قبول نیست و باید سند قطعی بنامتان باشد. صاحب قبلی ماشین گفتش شما که میغخواهید ماشین را اسقاط کنید کی به کیه، کارت ملی و کارت بانکی من و سند ماشین را ببر اسقاط کن .بالاخره قبول کردیم. اسم و شهرت و نام پدر و محل تولد و آدرس آقای قندعلی شعبانی را تمرین کردیم و رفتیم ماشین را تحویل بدهیم. برا ی ینکه من قندعلی واقعی نیستم مشکلی پیش نیامد اما واویلا این اسم قندعلی صاحب خودرو مکافاتی شد برای ما: نام قندعلی، شهرت شعبانی، فرزند نظامعلی محل تولد زنجان و....
چشمتون روز بد نبیند شهرت شعبانی را ول کردند چسبیدن به نام قندعلی خلاصه نام قندعلی به مذاق ثبتنام کنندگان اسقاط و تحویل گیرندگان و پرسنل پارکینگ خوش نشست. چپ و راست و بی جهت و با جهت و الکی من بیچاره را صدا میزدند، آغا قندعلی کارت ماشین را بده، آغا قندعلی ماشین را جابجا کن، خانم کار آغا قندعلی را زود انجام بده معطل نشه، آغا قندعلی بفرما اینجا بشین، آغا قندعلی آونجا بشین و... هر وقت هم این قندعلی لعنتی را صدا میزدند همه برمیگشتند به من نگاه میکردند و خنده و پوزخند فراوان بود که نثار من و نامم میشد. اون کارگر مسئول پارک کردن ماشین که الکی از دور بانگ و فریاد میزد قتدعلی قندعلی بیا ماشین را جابجا کن، قندعلی اونجا پارک کن و... و مسئو ل شون هم تو سالن تکرار میکرد جناب قندعلی صداتون میکنند. دعا میکردم خدایا زودتر کارم تموم بشه و از شر این اسم لعنتی قندعلی که ناخواسته بر خودم گداشته بودم خلاص بشم. شانس بد ما تا پول اسقاط را واریز کنند دو سه ماهی طول کشید و از دفترشون بیشتر الکی زنگ میزدند و قندعلی را تو گوش من تکرار میکردند. چند بار صبح که هنوز تو خماری خواب آلودگی بودم اشتباه میکردم میگفتم ایزدپناه هستم... یک دفعه یادم میاومد که نه بابا قراره فعلا من قتدعلی بباش. میگفتم بله خودمم قندعلی شعبانی هستم. موقع پول گرفتن هم رمز کارت قندعلی را اشتباه زدم و کارت باطل شد. کلی تمرین اسم کردم و رفتم نزد مسئولین بانک اونجا هم چندتا قتدعلی قندعلی بارمون کردند. شاید همین نام زیبای قندعلی هم باعث شد که سخت نگیرند و کارت بانکی جدید به من دادند و از شر نام قندعلی کذایی راحت شدم. بعدش آمدیم برای چندتا از دوستان قضیه در نقش قندعلی بودنم را تعریف کردم و این دوستان هم خوششون اومده بود و تا مدتها مرا جناب قندعلی صدا میکردند.