غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


هر جا بهشتی هست حتما جهنمی جایی وجود دارد

تحلیل مختصری بر فیلم آفتاب گرگ و میش

فيض شريفی (نویسنده و منتقد)

فیلم آفتاب گرگ و ميش را در سینما گلستان شیراز دیدیم. این فیلم با همکاری گروهی از هنرمندان استان فارس در شهر شیراز با موضوع خشکسالی و دروغ، مهاجرت و عواقب آن ساخته و پرداخته شده است. فيلم آفتاب گرگ و ميش، با امکانات مالی ناجزی به اکران گذاشته شده و چند بازیگر اصلی دارد. موضوع کلیدی آن: هجرت مردی است روستایی به نام هرمز  که به دلیل خشکسالی، با زن و بچه خود به جنوب فقر می‌رود و با مصائب بسیاری رو به رو می‌شود. در این فیلم، زندگی سه نسل کودک، پدر و مادر و مادر بزرگ به نحوی کوتاه به نمایش درآمده است. مادر بزرگ در این جا،  بر اثر کم توجهی، جان به جان آفرین تقدیم می‌کند. شخصیت اصلی،  هرمز و پسر خاله شهری شده اش بعد از تعطیلی کارخانه ها، اخراج می‌شوند. موتور هرمز  به سرقت می‌رود و در نهایت او به قاچاق رو می‌آورد. دختر ده دوازده ساله هرمز بیماری مرموزی دارد اما کارگردان، بیماری او را تعقیب نمی‌کند. خیلی از این مسائل و مشکلات عدیده با یک کات، لاینحل باقی می‌مانند. اینها در این فیلم به تنهایی مهم نیست، فرم یا شکل فیلم زیبا درآمده است. کارگردان فیلم از ابرهای سیاه برای نمایش گرگ استفاده می‌کند و در هنگام آفتاب، خورشید را از پشت ابرهای پر پشت بیرون می‌کشد و مناظر تار و مه آلود و گرگ و میشی را همراه اشخاص داستان راهی زندگی نافرجام شخصیت‌ها می‌کند. فیلم سینمایی آفتاب گرگ و میش در عین حال که صحنه‌ های دلگزایی از زندگی افراد فرودست دارد در درد دفن نمی‌شود اما کارگردان این درد خفیف را با بيننده به بیرون سالن می‌برد و مخاطب فرهیخته خود را درگیر مهاجرت و خشکسالی و فقر و دروغ می‌کند. شخصیت اصلی فیلم، هرمز، ظاهرا تو دار است و درونی، او در این فیلم معمولا این درد را در خود فرو می‌برد و به خانه نمی‌برد. او در فکر یک زندگی معمولی است ولی نصیب زیادی از این زندگی نمی‌برد. هرمز وقتی که در یک دیالوگ کوتاه با همسرش از حل مشکلات و معضلات خانواده عاجز می‌شود، پتوی خود را روی سر می‌گذارد و می‌خوابد. هرمز در فيناله فیلم در غروبی غمگین، در کنار جاده در انتظار خودرویی است که او را به شهر ببرد و یک لمحه پیش همسر خود در آرامش به سر ببرد اما کسی به دست بالا بردن او اعتنایی نمی‌کند و فیلم به تعلیق می‌افتد. ماجرا هنوز ادامه دارد ، کسی هیچ کاری نمی‌کند تا جامعه در حال غرق شدن باشد. به هرمعنی نمی‌توان از بازیگران این فیلم خوب ایرادی گرفت چون بازی بازیگران فیلم در صحنه های مختلف ،در مضمون و موضوع حل می‌شود. همه مات شده‌اند و گرگ و ميش هنوز تمام نشده است.