رقابت حزبی حلقه مفقوده انتخابات
محسن صنیعی ( استاد دانشگاه)رقابت حزبی حلقه مفقوده انتخابات
محسن صنیعی ( استاد دانشگاه)
در حالی که کمتر از بیست روز به انتخابات مجلس دوازدهم مانده است، هیچ اثری از رونق انتخاباتی در سطح کشور دیده نمیشود. در فضای مجازی و در دیدارهای محفلی، کاندیداهای مجلس به معرفی خود و سوابق و برنامههای خود میپردازند. اکثر کاندیداها خود را مستقل معرفی میکنند. ندیده ام کسی به معرفی دیدگاههای خود بپردازد که به کدام طیف سیاسی، تعلق دارد. مثل این که در کشور، هیچ جریان سیاسی وجود ندارد. موقعی که یک کاندیدا به طور مستقل کاندیدا میشود، جز احتمالا خودش و چند نفر دور و بر خودش، کسی به عنوان مشاور حضور ندارد. همه برنامههای خود را در مورد توسعه منطقه و نه حتی برنامههای ملی ارائه میدهند. حتی کاندیداهای مجلس خبرگان رهبری که ظاهرا تنها وظیفه آن ها، مربوط به رهبری است و امور قانونگذاری و نظارت بر امور منطقهای و ملی را به عنوان وظیفه اولیه ندارند، در وعده ها، سخن از توسعه استانی و محرومیتهای استان میزنند. غافل از آن که همه مدیران فعلی و قبلی و نمایندگان فعلی و قبلی هم چنین هدفی داشتهاند. چه عواملی باعث شده است که همه مدیران قبلی به هدف خود نرسیدهاند؟ موقعی که فرد به صورت مستقل کاندیدا میشود، در معرفی کامل دیدگاههای خود محافظه کاری به خرج میدهد، در نتیجه به راحتی میتواند وابستگی سیاسی خود را در مجلس تغییر دهد. کاندیداهای مستقل، هیچ گونه تعهدی نسبت به شعارها و برنامههای خود ندارند. در صورتی که در انتخابات شکست بخورند، بهانه شان این است که تلاششان این بود بعد از پیروزی، در جهت این برنامهها اقدام کنند. بعد از پیروزی، برای عدم موفقیت، بهانه شان این است که تلاش کردهاند ولی موانع بسیار بیشتر از آن است که بتواند به اهداف خود برسد. چون یک کاندیدای مستقل، هیچ گونه اشرافی نمیتواند بر همه ارکان کشور داشته باشد، پس بنابراین اهداف و برنامهها به چیزی جز شعار شبیه نخواهد بود. در دنیا، کاندیداها توسط احزاب معرفی میشوند، پس بنابراین به راحتی با تعلق هر کاندیدا به یک حزب، همه دیدگاهها و برنامهها و مجموعه مشاوران کاندیدا مشخص میشوند در نتیجه، انتخاب به راحتی قابل انجام خواهد بود. احزاب، برنامهها و دیدگاههای خود را ارائه میدهند. حزب، دارای کمیته برنامهریزی است و برنامههای ملی دارد. برنامههای منطقهای کاندیداها در چارچوب برنامههای ملی احزاب قرار میگیرند. احزاب، در برنامهریزی اهداف و برنامههای خود، میبایستی همه امکانات و پتانسیلهای ملی را در نظر بگیرند. احزاب برای رسیدن به برنامهها، امکانات و تواناییهای بیشتری در اختیار دارند. به راحتی با توان بالاتر قانونی میتوانند در چارچوب قانونی، برنامهها را پیگیری کند. موقعی که انتخابات، محل رقابت احزاب باشد، احزاب بهترین نفرات خود را به عنوان کاندیدا معرفی میکنند. احزاب، نهادهای غیردولتی هستند، اگر چه با انتخاب مردم میتوانند دولت تشکیل دهند. معرفی کاندیداها توسط احزاب، عملا به معنای آن است که انتخابات توسط مردم شکل میگیرد. احزاب میتوانند با تمرکز نیروهای خبره و بررسی مسائل کلان در دفاتر و بخشهای مختلف خود، به برنامه ریزیهای کلان در حوزههای مختلف کشور بپردازند. میتوانند با آموزش نیروهای خود و نیز آموزش همگانی از طریق رسانهها و انتشارات خود، فرهنگ سیاسی جامعه را گسترش دهند. احزاب میتوانند جریانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را هدایت کنند. میتوانند نظام مند در سیاستگذاری، برنامه ریزی، قانون گذاری، نظارت و اجرا در ساختار سیاسی کشور نقش داشته باشند. در فقدان احزاب، کاندیداها مجبورند به تبلیغ چهره به چهره یا خانه به خانه برای معرفی خود بروند و برای تامین هزینههای کلان تبلیغاتی خود، گاها به حمایت از حامیان مالی روی آورند که قطعا بدون چشمداشت نیست، پس بنابراین عملکرد بعدی کاندیدا در صورت پیروزی در انتخابات، وارد مسیری میشوند که بتوانند منافع حامیان مالی را جبران کنند. متاسفانه در چند دهه گذشته، به جای آن که مجالس را با رقابتهای حزبی شکل دهیم، رقابتهای تودهای را شکل داده ایم. یکی از مهم ترین مشکلات بعد از انقلاب آن است که ساختار سیاسی و ساختار انتخاباتی کشور، بر اساس رقابتهای حزبی شکل نگرفته است. در حقیقت، در نظام انتخاباتی کشور، ابتدا احزاب را علی رغم رسمیت قانونی، رد صلاحیت کرده ایم. افراد هر کس وارد شد حتی کاندیداهای ریاست جمهوری، اعلام کرد که مستقل وارد شده است، مثل این که مستقل بودن یک مزیت است. غافل از آن که اگر تیم همراه یک رئیس جمهور، متشکل از وزرا، معاونان وزرا و نیز مدیران کل و استانداران را به تنهایی در نظر بگیریم، خود یک حزب میشوند. حتما هر کاندیدای ریاست جمهوری با این مجموعه نیروها وارد میشوند.آرمان انقلاب، آزادی و جمهوریت بود، همان طور که مرحوم امام در پاریس گفتند: «شکل نظام ما، جمهوری است مثل همین جا (فرانسه) با محتوای اسلامی» بنا بود شکل نظام جمهوری باشد و همه ارکان قدرت، بر اساس رای مردم شکل بگیرد و ارکان قدرت، تصویری از ترکیب آراء مردم باشد. در قانون اساسی به اقلیتهای دینی، حق نمایندگی داده شد، یعنی اگر در ایران، جمعیت اقلیتهای دینی مسیحی، یهودی و زرتشتی به پانصد هزار نفر میرسد، این بدان معناست که هر صدهزار نفر میتواند در مجلس دارای نماینده باشند. احزاب میتوانستند جریانها و دیدگاههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را سازماندهی و هدایت کنند. متاسفانه با معرفی نظارت استصوابی و احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان، این نهاد حاکمیتی در انتخاب کاندیداها و در نتیجه چینش مجلس، نقش اساسی پیدا کرده و انتخابات را از انتخاب مستقیم مردم را به انتخابات دو مرحلهای تبدیل کرده است. در صورتی که احزاب، نهادهایی غیر دولتی و غیر حاکمیتی هستند که ورود خود را در قدرت، منوط به رای مردم میدانند. چون اجازه ندادیم احزاب قوی شکل بگیرند و احزاب رقابت بکنند و احزاب غیر همسو با حاکمیت را تضعیف کردیم، عملا در شرایطی قرار گرفتیم که از مجالس چهارم تا مجالس دوازدهم (به جز مجلس ششم) مجالسی شکل گرفتهاند که غیر همسو با اکثریت جامعه بودهاند. در نتیجه شرایط سیاسی همه سالهای گذشته، امروز سردترین شرایط انتخاباتی بعد از انقلاب بر کشور حاکم شده است و حتی با وجود ۱۵ هزار کاندیدا (یعنی به ازای هر کرسی، ۵۲ نفر) رونقی در انتخابات ایجاد نخواهد شد. جز آن که قریب ۹۰٪ کاندیداها، آرایی کمتر از ۱درصد رای دهندگان را به دست خواهند آورد. نتیجه گیری: اگر به دنبال تشکیل مجالس قوی و در نتیجه دولتهای قوی میبودیم و اگر به دنبال شرایط انتخاباتی میبودیم که مردم با کمال میل در انتخابات حضور پیدا کنند، باید شرایط انتخابات رقابتی را فراهم میکردیم و آن هم میسر نیست، مگر آن که شرایط مناسب برای حضور احزاب در انتخابات را فراهم میکردیم. کاندیداهایی که توسط احزاب معرفی میشدند را کاندیداهای واجد شرایط انتخاب میدانستیم. متاسفانه از لحاظ رقابتهای حزبی انتخاباتی، حتی از کشورهای منطقه چون ترکیه، عراق و پاکستان هم عقب افتادهایم.